Sunday, May 25, 2003

چند نكته در مورد گفتگوي تمدنها:

۱- گوهر دين داراي خصلتي اسطوره اي است. و جهان مدرن بدون اسطوره زدايي معني ندارد.

۲- براي رسيدن به مدرنيسم راهي جز اسطوره زدايي نداريم و جامعه سنتي به شدت در مقابل احياي اسطوره هاي خود مقامت ميكند.

۳- راهي براي دور زدن اسطوره زدايي و رسيدن به جامعه مدرن نداريم. ريشه اين مسئله به تعارض بين عقل و اسطوره برميگردد. همانطور كه بدون رياضي شدن طبيعت توسط گاليله علوم طبيعي به وجود نميامد بدون داروين و انقلاب زيستي قواعد تطور حيات معني نداشت و همچنين فرويد و مسائل روانشانسي ياد آور اين نكته است كه هيچ كسي با هيچ مذهبي و سنتي نميتواند از گزند تاريخي اين حوادث در امان بماند.

۴- ايدولوژيك كردن دين زمينه را براي بروز خشونت مساعد ميكند چرا كه دين از ماهيت معنوي خود خارج ميشود در اين قالب جديد محتوا ظاهرا ديني است اما قالبهاي دنيوي دارند كه هيچ سنخيتي با وجه تمثيلي دين ندارد.﴿*﴾

۵- با توجه به تمام شرايط گفته شده در بالا اصولا به نظر ميرسد كه طرفين دعوا در ايران درك درستي از شرايط موجود ندارند. درك جناح راست از مدرنيسم استفاده از تكنولوژي با محدوديتهايي كه خود ميپسند است ﴿ به جز مصباح و مهدي نصيري من كسي را نميشناسم كه به كل منكر مدرنيسم باشند اين دو نفر هم از مزاياي مدرنيسم براي خودشان استفاده ميكنند اما مايل به استفاده عموم مردم نيستند﴾ جناح چپ خود وابسته به همين گوهر سنتي است. اين جناح هم در جاي خود به شدت حافظ گوهر دين با خصلت اسطوره اي خودش است.

يك پاي گفتگوي تمدنها تمدن اسلامي است، در شرايطي كه مدرنيسم جز محو اسطوره هاي راهي نميشناسد و تمدن اسلامي در كل و حكومت ايران به طور نمونه ظاهرا در هر شرايطي به اين گوهر ديني پايبند هستند، كاش جزييات گفتگوي تمدنها را هم مشخص ميكردند؟

تلخ است اما ظاهرا تئوريسين جنگ تمدنها با شناخت و مطالعه بيشتري از فرهنگ ملل تئوري خود را ارائه كرده بود.

*در نگارش قسمت اول اين نوشته بسيار از گفتگوی با آقای شايگان منتشره در مجله کيان شماره 45 استفاده کردم.





اگر شما هم مثل من عادت داريد كه براي نوشتن از اديتور لامپ استفاده كنيد و در حال حاضر امكان دسترسي به انرا نداريد ميتوانيد از اين يكي اديتور استفاده كنيد. امكاناتش از اديتور لامپ بيشتر است و استفاده از آن هم خيلي راحت است ضمن اينكه ابزارهاي زيادي هم بالاي صفحه قرار داده است.

Friday, May 23, 2003

اولين رمان حميد ياوری به اسم شهر بازی در دوران نمايشگاه به دستم رسيد.
ياوری از قصه نويسهايي است که زمانی داستانهای کوتاهش در مجله دنيای سخن و کارنامه و دوران چاپ ميشد. قصه نويس خوش فرمی که سوژه های قشنگی برای داستانهايش داشت.
شهر بازی فضای رئال ندارد. و جسارت نويسنده در بازی با فرم تحسين برانگيز است. اگر چه به قول غلامی عزيز اگر مرز بين قصه و بازجويي در اين کتاب نامشخص ميماند جوری که تمام داستان برای خواننده بين واقعيت و توهم معلق بماند کار زيباتر می شد.

يکی به من بگه اين آقای لامپ چرا اديتورش رو برداشته؟
اگه برنداشته و آدرسش رو عوض کرده لطفا به من هم بگين
از عجايب ايران يکی هم اينکه نگهدار و تماشای فيلم توسط منتقد در منزل جرم است و منتفد نا محترم بايد بعد از سی روز حبس کشيدن خودش را برای دادگاه رفتن هم آمده کند
اما وارد شدن به اين مملکت با پاسپورت جعلی آنهم در گروه پانصد نفره، تازه عضو گروه تروريستی القاعده هم باشند و ظاهرا يا باطنا ايران هم اين گروه رو محکوم بکند جرم نيست!

Friday, May 16, 2003

براي بار دوم کتاب تيرهاي سقف را بالا بگذاريد؛ نجاران اثر سالينجر را خواندم. بار اول به اسم بالا بلندتر از هر بلند بالايي به قلم خانم تعاون مطالعه کرده بودم.
دو ترجمه اختلافاتي با هم داشتند.
مثلا اين دو جمله را با هم مقايسه کنيد
ته مايه نزاکت آميز صدايش يک آن به صرافت انداختم که شايد بخواهد به من يک خودنويس و آلبوم کوچک چرمي جايزه بدهد.

آهنگ احترام آميز صدايش لحظه اي مرا به اين فکر انداخت که الان است که يک خودنويس و يک آلبوم امضاي جلد چرمي کوچک در آورد و ازم امضا بخواهد.

يا اين مورد

موعظه وار گفتم که خداوند بي شک بچه گربه ها را دوست دارد اما به احتمال قوي؛ نه بچه گربه هايي که پنجه هايش را توي کفشهاي بافتني تکني کالر کرده باشند.

(با لحني موعظه گرانه؟) گفتم خدا بي برو برگرد بچه گربه ها را دوست دارد اما به احتمال قوي نه آن بچه گربه هاي تکني کالر چکمه پوش را.

ظاهرا اين اشتباهات هنگام ترجمه اجتناب ناپذير است فقط بايد اميدوار باشيم ترجمه با اشتباهات کمتر گير ما بيايد. خانم تعاون علاوه بر اينکه عنوان اصلي کتاب را به ميل خود عوض کرده بود( اين کار يعني اينکه به نويسنده کتاب بگوييم شما عقلتان نميرسيد عنوان قشنگي براي کتابتان بگذاريم من عقلم رسيد اينکار را کردم.) بخش دوم کتاب را ترجمه نکرده بود. بخش دوم کتاب که سيمور / پيشگفتار نام دارد به عبارتي به قول گرنوارد بررسي شخصيت بسيار پيچيده سيمور توسط بردارش بادي است سيمور در تمام داستانهاي اين خانواده به عنوان قديس و شاعري بزرگ ظاهر شده است که تضادهاي دروني وي تنها با قلم داستاني قابل بررسي است. خودکشي او به هيچ وجه محلي از اعراب ندارد قديسها ممکن است شهيد شوند اما خودکشي نميکنند.
ترجمه اين نوشته کار شاقي بود که بايد خوشحال باشيم نيک فرجام اينکار را به عهده گرفت و ظاهرا از پس کار خوب بر آمده است.
اين داستان که با دو عبارت از کافکا و کير که گور آغاز می شود از همان ابتدا يکی از عجيبترين رابطه های بين خواننده و نويسنده را آغاز ميکند. راوی داستان، بادی، نويسنده ای است که چند کتاب در رابطه با مرگ برادرش سيمور نوشته است. در اين نوشته نويسنده ضمن صحبت با خواننده و با جملات معترضه بسيار يک داستان درونگرايانه نوشته. درست بعد از پايان اين کتاب به نويسنده حق می دهيد که اينگونه کناره گيری کرده است و کتاب جديدی منتشر نکرده است.
اولين جمله اين کتاب بسيار خواندنی است.
اگر هنوز خواننده ای آماتور در دنيا هست – يا دست کم کسی که فقط بخواند و بگذرد – با قدردانی و محبتی وصف ناپذير از او می خواهم اين کتاب را هديه ای بداند در چهار قسمت برای خودش و همسر و فرزندان من.

Monday, May 12, 2003

اگر در دو روز باقيمانده قصد رفتن به نمايشگاه کتاب را داريد...
محمد آصف سلطان زاده که دو سال قبل جايزه بهترين کتاب اول را از بنياد گلشيري ربود کتاب ديگري به اسم نوروز فقط در کابل با صفاست توسط نشر مرکز منتشر کرده است.
همين انتشارتي ترجمه پنجاه داستان کوتاه از دينو بوتزاتي را به چاپ دوم رساند(چاپ اول اين کتاب توسط اين انتشاراتي نبود)
اگر از کنار انتشارات آگه رد شديد فراموش نکنيد کتاب ديکتاتورها بيمارند را تهيه کنيد. کتاب بسيار خواندني در تحليل رفتار سه ديکتاتور معروف و اثبات اين نکته علمي که اينان بيمارند. انتهاي کتاب حتي ممکن است دلتان به حال بيماري هيتلر بسوزند.
اگر از کنار انتشارت نيلوفر رد شديد نگاهی به کتاب تاريخ اثر الزا مورانته نويسنده ايتاليايي بياندازيد. معرفي اين نويسنده ناشناخته در ايران توسط آقاي منوچهر افسري موهبتي است.
اگر از کنار انتشارات ققنوس رد شديد کتاب تيرهاي سقف را بالا بگذاريد؛ نجاران/ سيمور اثر جي دي سالينجر را فراموش نکنيد خصوصا اگر باقي کارهاي اين نابغه آمريکايي را خوانده ايد.
اگر از کارهاي قبلي البا د سس پدس (‌ دفترچه ممنوع- او- دير يا زود)‌ خوشتان آمده به هيچ وجه به سراغ کتاب عروسک فرنگي نرويد. تمام وجه اين نويسنده را نزد شما خراب خواهد کرد.
با کمال تاسف کتاب آدمکش کور اثر برجسته ات وود هم توسط شهين آسايش ترجمه شد. مشکل ترجمه خانم آسايش ويراستاري نيست ايشان در مفهوم جملات مشکل دارند. ترجمه اين کتاب و انتشار آن توسط ققنوس يعني اينکه به اين زوديها هيچ مترجم صاحب نامي به سراغ اين کتاب نخواهد رفت. برويد متن اصلي را گير بياوريد ( اگر ميل داريد از اين نويسنده يک ترجمه خوب بخوانيد به سراغ کتاب گريس ديگر نشر نيلوفر برويد).
از تريلوژي مشهور هنري ميلر به نام تصليب گلگون، نکسوس به قلم سهيل سمي منتشر شد.
همين انتشاراتي کتاب خواندني تاريخ و ادبيات ايران قبل از اسلام اثر دکتر ترابي را هم منتشر کرده است.
اگر از کنار انتشارت مرورايد رد شديد کتاب شاه گوش ميکند مجموع داستان کوتاه اثر ايتالو کالوينو منتشر شده است.
از همين نويسنده ويکنت شقه شده توسط انتشارت چشمه هم تجديد چاپ شد (‌ توسط مترجم جديدو با نام جديد)
وصيت نامه ققنوس اسم اثري نوشته رضا علامه زاده است که قرار بود موضوع فيلمي باشد در مورد شاملو که امکان ساخت آن فراهم نشدو حالا کتاب کم حجمش توسط نشر کاروان به چاپ رسيده است.
در طول دوران جنگ که به همت تلويزيون ايران با بسياري از آثار جنگي دنيا آشنا شديم اثري متفاوت با بقيه کارهاي مرسوم آن دوران ديديم به اسم عروج
داستان اصلي اين فيلم به همين نام توسط نشر دنياي نو منتشر شده است. نويسنده اين کتاب واسيل بيکوف است و مترجم آن فرهمند راد.
اگر از کنار انتشارات هرمس رد شديد کتاب افسون افسانها که تحقيقي بسيار خواندني در مورد افسانه هاي معروف و شناخته شده به قلم برونو بتلهايم است را فراموش نکنيد
اگر به سراغ انتشارات فرزان روز ميرويد کتاب سير نا بخردي از تروا تا ويتنام را حتما تهيه کنيد حق اين کتاب که به خاطر پخش بد سالهاست روی دست ناشرش مانده درايران درست ادا نشد. دردآور اينکه فرزان روز اين کتاب را با چهل درصد تخفيف ميفروشد.
از همين نويسنده کتاب برج فرازان به قلم آقای فولادوند سال گذشته منتشر شده بود.
مطالعه آثار اين محقق آمريکايی مفهوم ديگری از تاريخ را برای انسان روشن ميکند



همشهري دوم خواندني ترين بخش همشهري از روز سه شنبه توليد! نخواهد شد.به جز اين مورد تمام ضميمه های روزنامه همشهری شامل همشهری تهران دوچرخه و همشهری جوان هم تعطيل خواهند شد..

Saturday, May 10, 2003

اگر فرزند خردسال داريد......
مجله هاي زيادي براي کودکان در ايران منتشر ميشود. اکثر اين مجلات براي کودکان بين هفت الي .... ساله ميباشد. در حقيقت براي کودکان دوره ابتدايي يا نوجوان.
يک مجله به اسم دوست منتشر ميشود که در دو رده سني منتشر ميشود. خردسالان و کودکان.
مجله دوست خردسالان مخصوص کودکان بين سه الي هفت سال ميباشد و صد البته مطالعه آن با همراهي والدين امکان پذير است.
مطالب اين مجله تمام شامل همان مطالبي است که با کيفيت غالبا پايين در کتابهايي بازار منتشر ميشود. داستان؛ نقاشي؛ جدول رياضي بسيار ابتدايي؛ شعر؛ بازي؛ کارتون؛ کاردستي و .....
کيفيت چاپ و مطالب اين مجله عالي و از مطالب ايدولوژيک در آن خبري نيست!
در صفحه دوم اين مجله نوشته شده است:« اين مجموعه ويژه خردسالان طراحي شده است . علاوه بر جنبه هاي آموزشي؛ تفريحي و سرگرمي ؛ افزايش مهارت عملي خردسالان از اهداف اصلي آن است.
اگر مايل به تهيه اين مجله بودين توجه داشته باشيد که عليرغم اينکه تاريخ انتشار اين مجله روزهاي پنجشنبه درج شده است اما عملا روزهاي سه شنبه منتشر ميشود و دقت کنيد که در همان ساعات اول صبح غالب روزنامه فروشيها نسخه هاي اين مجله را تمام ميکنند.

Wednesday, May 07, 2003

«آنچه را که بر خود نميپسندي بر ديگران نيز مپسند»
۵۷۰ سال قبل از ميلاد مسيح مردي در چين به دنيا آمد که بعدها بسياري وي را پايه گذار تمدن ۲۵۰۰ ساله چين شناختند.
کنفسيوس ظاهرا از ان دسته افرادي بود که در تغيير مسير جامعه نقش جهاني بازي ميکنند. وي به طور کلي زياد اهل نوشتن نبود و کليه نقل قولهايي که از وي به جاي مانده بعدها توسط اطرافيانش نگاشته شده است.
شايد در يک فرصت ديگر براي معرفي اين انديشمند چيني نوشته طولاني تري نوشتم. جمله اي را که در اول اين نوشته آوردم يکي از نقل قولهاي معروف ايشان است.

Monday, May 05, 2003

آقاي خاتمي در جلسه افتتاح جشنواره مطبوعات جمله اي گفتند که ظاهرا مثل بسياري از جملات ديگر که بدون مقدمه و موخره با سفسطه قاطي شده است براي خاموش کردن دهان مردم به کار ميرود.
درست مثل همان داستان معروف بمب گذار و شکنجه براي توجيه شکنجه.
اظهار ايشان در باب اينکه هيچ کجاي جهان مردم آزاد نيستند هر چه دلشان ميخواهد بگويند قرار است توجيه گر محدوديت آزادي باشد، آن هم از زبان فردي که در ابتدا همه را به اشتباه انداخته بود.
البته از آقاي خاتمي نبايد زياد دلگير بود
اين شعر مولانا را حتما شنيده ايد که
اي برادر تو همه انديشه اي
مابقي خود استخوان و ريشه اي
شايد برايتان جالب باشد که منظور مولانا از اين انديشه دقيقا چيزي است که خودش ميانديشيد؛ ايشان هم به هيچ وجه تاب انديشه مخالف را نداشتند. اين شعر را از ايشان بخوانيد:
لاجرم کفار را خون شد مباح
همچو وحشي پيش نشاب و رماح ( وحشي= حيوان وحشي و ‌ نشاب و رماح يعني تير و سنان)
آقاي طباطبايي که بسياری به مشی ملايم ايشان اعتقاد دارند، در تفسير الميزان ميفرمايند که ما نميتوانيم در مقابل کساني که فکر باطل دارند بي تفاوت بنشينيم.
آقاي سمناني از عرفاي قرن هشتم مينويسد با درويشي همسفر بودم در ميانه راه فهميدم عقايد اين درويش منحرف است از فرصتي استفاده کردم و چاقو کشيدم تا او را بکشم آن درويش متوجه شد و به دست وپاي من افتاد و توبه کرد و من هم از قتلش در گذشتم... ( تمام مثالها از مجله کيان شماره ۴۵)
البته براي کساني که در بستر فرهنگي اينچنيني بزرگ شده اند انتظار همچين سخنراني هايي هم بايد داشت.
من فکر ميکنم حتي اين اظهار نظر هم در ايران خطرناک است که:
هر کس آزاد است هر چه ميخواهد بگويد!