Wednesday, July 30, 2003


سالها قبل نشر نو كتابي چاپ كرده بود به اسم مرگ در جنگل . مجموع بيست وشش داستان كوتاه از نويسندگان معاصر. يكي از بهترين مجموع داستان كوتاه هايي كه تا به حال چاپ شده. با ترجمه صفدر تقي زاده و زنده ياد صفريان. نشر نو به خاطر اختلاف نظر صاحبانش بسته شد و امتياز چاپ كتابهايش به دو انتشاراتي رسيد كه هر دو اكنون مشغول چاپ كارهاي بازاري هستند.

نشر آسونه دو تا از كتابهاي اين انتشاراتي را تجديد چاپ كرده است. اول كتاب مرگ در جنگل و دومي كتاب ۹۹ رمان برجسته در دنياي انگليسي زبان اثر آنتوني برجس.

حالا كه حرف از تجديد چاپ شد، بايد بگم كتاب جنگ آخرالزمان اثر يوسا توسط نشر آگه تجديد چاپ شد. ناشر طراحي روي جلد را عوض كرده و از جلد سخت براي اين يكي چاپش استفاده كرده است اما جنس كاغذ كتاب از كاغذهاي نامرغوب ايراني است و صحافي كتاب نسبت به حجم كتاب بسيار بد.

جلد اول از آخرين كتاب هري پاتر امروز منتشر شد. گويا قرار است اين كتاب در سه جلد منتشر شود و مشتاقان نوجواني كه دوست دارند اين كتاب قطور را يكجا بخوانند شايد مجبور باشند انتظاري يك ماهه را براي هر جلد كتاب تحمل كنند.

اين كه ميگويند نشر اين كتاب در ايران سريع تر از آلمان ﴿ كه گويا قرار است ماه سپتامبر ترجمه آلماني آن منتشر شود ﴾ بوده شايد يك كم بي انصافي باشد. انتشار بخشي از كتاب تنها نشان دهنده زيركي ناشراست كه قصد دارد بقيه رقيبان را از دور خارج كند اجازه بدهيد ببينيم كل كتاب در چه مدت ترجمه و چاپ ميشود.

بهرام بيضايي اولين جلد مجموع آثارش را منتشر كرد. نشر روشنگران حدود يك دهه قبل قول انجام اين كار را داده بود اما به جاي انتشار مجموع آثار بيضايي اقدام به چاپ تك جلدي اين آثار كرده بود. بعد از يك دهه بد قولي جلد اول اين آثار شامل اثار دهه چهل نويسنده منتشر شده است.

برخي از اين آثار قبلا توسط همين انتشاراتي منتشر شده بود. سه نمايش عروسكها- غروب در دياري غريب- و قصه هاي ماه پنهان از آثارناياب نويسنده بودند. اين كتاب به قيمت ۶۰۰۰ تومان منتشر شد.

Sunday, July 27, 2003

از گيلبرت كيت چسترتن توسط نشر طرح نو به قلم كاوه مير عباسي كتابي منتشر شده است به اسم صليب آبي. اين كتاب در سري كتابهاي سياه طرح نو منتشر شده است.

بورخس، گيلبرت كيت چسترتن را استاد بزرگ خود و داستان نويسي جهان ميدانست. آثار وي در زمينه هاي متعدد - مقاله نويسي- نقد ادبي- شعر - رساله- رمان و داستان كوتاه است. شاهكار وي را رماني به اسم مردي كه پنجشنبه بود دانسته اند.

وي ۵۱ داستان با قهرماني به اسم پدر براون نوشته است. پدر براون يكي از عجيب ترين شخصيتهاي ادبيات پليسي است. مردي چاق و عينكي و با عصا و كلاه سياه و به شدت گيج. تكنيك وي در حل معماهاي پليسي به كل با ديگر كاراگاهان شناخته شده متفاوت است وي حتي قادر نيست بين اثر انگشت دست و پا فرق بگذارد. چسترتن بسياري از قواعد داستانهاي پليسي را به ميل خود زير پا ميگذارد. چون زماني روزنامه نگار بود و با هر گونه رخدادي سروكار داشت كتابهايش سرشار از حوادث حيرت انگيز است.

در موخره كتاب صليب سرخ از قلم پير بوالو و توماس نارسژاك که برای نوشتن اين معرفی نامه ازآن بسيار استفاده کرده ام در مورد اين نويسنده نوشته شده است:

محور داستان معمايي است كه بايد حل شود و هر چه بي منطق تر و نامحتمل تر باشد بيشتر مايه لذت و حيرت ميگردد. بر اين اساس بايد گفت كه چسترتون لجام از تخيل خيره كننده اش برداشته و آزادش گذاشته است تا از همه جنبه هاي شگفت جهان بهره ببرد....
به همين جهت است كه پليسي نويسان اصول گرا و منطقي دل پرخوني از چسترتون دارند، زيرا وي همه قواعدي را كه آنان با مرارت بسيار وضع كرده بودند بي آنكه خم به ابرو بياورد در نهايت بي اعتنايي زير پا ميگذاشت.

به جز كتاب صليب آبي، سال ۱۳۷۷ مجموع شش داستان ديگر از اين نويسنده در كتاب نوادر المشاغل جمع آوري و توسط نشر فكر روز منتشر شده بود.

Wednesday, July 23, 2003

اين سايت هوس كرده e bayايران بشه اما ظاهرا صاحبان سايت خيلي براي پولدار شدن عجله دارند. هزينه درج آگهي در اين سايت با هيچ منطقي نميخواند. تا آنجا كه من ميدانم هزينه درج آگهي در ebayمجاني است صاحبان سايت انگار فراموش كرده اند كه اينترنت در ايران وسيله اي تفنني است كه براي خيلي استفاده از اين تكنولوژي براي انجام كارهاي روزانه به جك شبيه است.

اما كارتي كه اين شركت براي تبليغات تهيه كرده است در نوع خودش در ايران تازگي دارد

قسمت اعظم وسط كارت به جاي اينكه تبليغات سايت رو كرده باشه عكس يه آدم كچل و عصبي رو انداخته و نوشته

گاهي ماندن در ترافيك فشار عصبي توليد ميكند

شايد پاره كردن كارتي كه در دست داريد بتواند اندكي از اين استرس را بكاهد

همين الان امتحان كنيد..... از هيچي بهتره

Sunday, July 20, 2003

مينماليسم مقوله اي به كل مجزا از داستانهاي بسيار كوتاهي است كه در چند خط قرار است قصه بگويد. يك مجموع از اين داستانهاي بسيار كوتاه به ترجمه آقاي امرايي دو سال قبل در ايران ترجمه و منتشر شده بود. اطلاق مقوله داستان به اين نوشته ها فقط شايد با تنبلي مترجمان براي يافتن يك كلمه مناسب به جاي داستان قابل توجيه است.

داستان تعريفي دارد و وقتي عناصر داستاني در يك داستان حاضر نباشند اين كلمه بي معني ميشود. بسيار از نو آوران سبكهاي داستاني ممكن است يك يا دو عنصر داستاني را كمرنگتر كرده باشند اما مطمئنا و به همان نسبت ديگر عناصر داستاني پر رنگتر شده است. براي نمونه به كارهاي مارگارت دوراس نگاه كنيد﴿ هر چند به عقيده من بهترين كار اين خانم باران تابستان از تمام عناصر داستاني بهره برده است﴾

حكايتهايي كه به نام داستان كوتاه به مردم ارائه ميشود در بهترين حالت ممكن است يك جك يا حكايت كوتاه باشد. روزنامه همشهري مدتهاست در انتهايي ترين صفحه اين روزنامه نمونه هايي از اين داستانها چاپ ميكند كه من در بين اين نوشته ها نمونه قابل توجه اي سراغ ندارم.

منطق كساني كه از اين حكايتها دفاع ميكنند اين است كه در عصر اتم مردم وقت كمتري براي مطالعه آثار عظيم دارند و داستانها بايد به حد ممكن خلاصه باشد. اين حرف البته از دانش كم آقايان در مقوله ادبيات ناشي ميشود چرا كه به گفته ناباكوف تمام ادبيات تشكيل شده است از جزييات. كليات در ادبيات اصولا ارزش ندارد.

يكي از افرادي كه به هر دليل استاد اين نوع داستانها لقب گرفته است نويسنده گواتمالايي آقاي اكوستو مونته روسو است كه به تازگي مرده و بسياري معتقدند كوتاهترين داستان بشريت را ايشان نوشته است:

هنگامي كه بيدار شد دايناسور هنوز آنجا بود.

قرار نيست به اين سادگي ما فريب تبليغاتي براي يك اثر شبه ادبي را بخوريم.

آقاي ماريا بارگاس يوسا كه در معرفي نويسنده كم مايه آمريكاي جنوبي بسيار مايه ميگذارد، درکتاب نامه هايي به نويسنده جوان در باب اين قصه ميگويد:

ميبيني چه قصه بديع و كاملي است. به راستي مانند ندارد. رنگ آميزي توهم، ايجاز در عين حال وسعت انديشه را. تو تصورش را بكن با همين يك عبارت كوتاه اين قصه نويس ادبيات آمريكاي لاتين بر تمامي عبارت پردازي ها و اطاله كلام خط بطلان ميكشد.

حالا به اين جملات - قصه توجه كنيد:

هر اينچ از بدن زن درد ميكرد حتي موهايش.

لذتي كه ميبرد آنقدر زياد بود كه حتي به خودش حسودي شد.

دختر گفت: اگر بهشت و جهنم را به من ميدادند بهشت را اجاره ميدادم با پولش جهنم را آباد ميكردم.

وقتي بيدار شد تمام بدنش درد ميكرد.

تمام تعريفهايي كه آقاي يوسا از داستان كوتاه آقاي روسو كرده است به نوعي در اين شبه داستانها هم صادق است.

در حالي كه نوشته هاي بالا تنها يك جمله از رمانهايي هستند كه شامل چند هزار جمله است.

يقينا بعضي از نوشته هاي بوبن، شل سيلور استاين، و يا همين آقاي روسو جايي فراخور در ادبيات ﴿ به معني عام﴾ دارند اما اين نوشته ها هر چه كه هستند داستان نيستند.





Wednesday, July 16, 2003

در بسياري از مجموعه داستانهاي كوتاهي كه در چند سال اخير منتشر ميشد، ميتوانستيد داستاني از فرانك اوكانر ﴿ با فلانري اوكانر اشتباه نشود﴾ بيابيد. يك مجموع داستان هم دو سال قبل از اين نويسنده اگر اشتباه نكنم توسط نشر دشتسان منتشر شده بود.

نشر اشاره زمستان گذشته مجموع مقالات اين نويسنده در حوزه نقد ادبي را منتشر كرد. صداي تنها به ترجمه خانم شهلا فيلسوفي.

اوكانر به رمان اعتقادي ندارد و معتقد است اين شكل ادبيات ملال آور است و به موجز بودن و فشردگي داستان كوتاه اعتقاد دارد.

كتاب صداي تنها شامل يازده مقاله خواندني از اين نويسنده در بررسي ساختارشناسي داستانهاي كوتاه يازده نويسنده است. بسياري از اين نويسنده ها در جهان به عنوان استادان داستان كوتاه شناخته ميشوند.





Sunday, July 13, 2003

ضميمه همشهري يا همون همشهري دوم از امروز با كادر جديد شروع به كار كرد.

شكل و شمايل دوره دوم ضميمه هم مثل شماره هاي قبل است يك مقاله اصلي كه صفحه اول را تشكيل ميدهد با يك عكس مرتبط. كمي جابجايي در ترتيب صفحات ديده ميشود. و در مورد كيفيت مطالب....

به اين تيتر كوچك صفحه اول ضميمه توجه كنيد:

شمخاني: آمريكا بداند عصباني شود و از عصبانيت بميرد.

باديدن اين تيتر چند نكته ناخوداگاه به ذهن آدم ميايد

اول اينكه يكي كه جرات دارد به ايشان بگويد مرد حسابي سخن تازه بگو اين حرف كه بيست سال پيش كهنه شد.

دوم اينكه كساني كه دانستن را پيش زمينه مردن ميداند بايد هم جلوي روند دانسته شدن! مردم را بگيرند.

سوم اينكه كاش يكي از اينها به ما ميگفت يك كشور چطور ميميرد؟





Saturday, July 12, 2003

اين گفته آقاي خاتمي: در صورتي كه مردم ايران بخواهند استعفا ميدهم ظاهرا هيچ راه ديگري باقي نميگذارد به جز اينكه يك رفراندم برقرار شود كه آيا ايشون استعفا بدهند يا نه.

Wednesday, July 09, 2003

ماهنامه دريچه نشريه جديدي ويژه فرهنگ هنر و ادبيات چاپ كرده است به اسم كتاب سه هفته.

گفته ميشد كه قرار است اين كتاب تقليدي از كتاب هفته موسسه كيهان باشد اما نشريه اي كه هم اكنون روي ميز روزنامه فروشيهاست قرابت كمي با كتاب هفته دارد.

كتاب در قطع كتابهاي جيبي منتشر شده است با برگهاي كاهي و طراحي روي جلدي كه طراحيهاي كتاب هفته را به ياد مياورد. سردبير مجموعه هوشيار انصاري فر است و بر خلاف كتاب هفته كه بيش از نيمي از مطالب هر شماره آن داستان ﴿ عموما ترجمه﴾ بود در اين كتاب از داستان خبري نيست. مقالاتي كه در اين كتاب ريخته شده است بدون ترتيب موضوعي است اولين مقاله كتاب مختص معرفي خانم صديقه دولت آبادي است كه پي گفتاري است درباب سه جلد كتاب صديقه دولت آبادي نامه ها نوشته ها يادها. چهار شعر از شاعر جوان عباس حبيبي به همراه مقاله اي در معرفي او گفتگو با علي مير سپاسي در بابت عقلانيت و مدرنيته مقاله اي در باب موسيقي مقاله اي براي كاوه گلستان به همراه چند عكس ديدني از اين عكاس هنرمند و ....

فرامز قراباغی در اولين مقاله کتاب نوشته اند:

هيچ گونه تعين و قطعيتی در آگاهی آدمی راه نخواهد يافت، آنگاه که دريافته شود که تعين و قطعيت" خود نوسانهای موج واره هايي اند که خرده پاره های هستی پيرامون را می نماياننند. همين جاست که هنر" همکنار دانش و گونه ای تعريف ناپذير از آگاهی يا معرفت به کار قرار آدمی می آيند....
روزنامه خراسان روزنامه چندان مطرحي نيست. اما يكي از جالبترين تيترها را به مناسبت درگذشت خواهران دو قلوي به هم چسبيده زده بود:

لاله از لادن جدا نشد!
مردي در قرون نخستين اسلام از اندولس به بغداد ميرود و پس از آن به قيروان. در قيروان با مرد ديگري برخورد ميكند. مرد قيرواني از او ميپرسد در بغداد چه ديدي؟ مرد مسافر ميگويد چيزي عجيب. در يكي از مساجد بغداد اعلام كرده بودند كه در آنجا مناظره اي ميان دهريان، گبران، يهوديان، نصرانيان و مسلمان برگزار خواهد شد. من نيز از سر كنجكاوي در آن شركت كردم. جمعيت بسيار گرد آمده بودند. اول مردي دهري برخاست و در انكار خدا و پيامبر و دين هر چه دليل و برهان در چنته داشت اقامه كرد. پس از او مردي گبري در اثبات عقايد خود و رد دلايل دهري داد سخن داد و به همين گونه يهودي و نصراني و مسلمان. همه با دقت به حرف هم گوش دادند، نزاعي در نگرفت و خشونتي به وقوع نپيوست. بحث و مباحثه پايان يافت و جمعيت به آرامي پراكنده شدند.

دكتر ضيا موحد بخشي از مقاله فراتر از تسامح

موقعيت ذكر شده در اين حكايت را مقايسه كنيد با عاقبت دكتر آقا جري در واكنش به يك سخنراني در زمان ما يا نامه تهديد آميزي كه ديروز خلبان كور متنش را در وبلاگشان منتشر كردند.

Monday, July 07, 2003

ظاهرا فيلم سه زن باعث شد يكي از نويسندگان مطرح غرب دوباره اسمش به سر زبانها بيافتد. هر چند اين فيلم از روي رماني از مايكل كانيگهام اقتباس شده است. دو مجله در ايران به تازگي بخش اعظم مطالبشون رو به اين بانوي نويسنده اختصاص دادند اول مجله سمرقند كه تقريبا تمام ۲۶۰ صفحه مطبوعه اش اختصاص به مقالاتي در مورد ايشان دارد و دوم مجله هفت كه ديروز منتشر شد و بخش اصلي آن مختص وولف است.

متاسفانه ويرجينيا وولف اول بار در ايران توسط مترجم بدي معرفي شد ترجمه آزاد خيزابها و به دنبال آن خانم دالووي به قلم پرويز داريوش باعث شد كه بسياري از خوانندگان از فضاي سنگين رمان هيچ نفهمند و هيچ مترجم صاحب نامي هوس نكند به سراغ ترجمه مجدد اين دو اثر برود.

به سوي فانوس دريايي توسط دو مترجم تقريبا همزمان به فارسي برگردانده شده و بعد كتاب سالها به ترجمه فرهاد بدري زاده و با تيراژ تنها ۱۰۰۰ جلد منتشر شد كتاب ارلاندو هم توسط نشر اميركبير چند سال قبل ترجمه و منتشر شده است.

انتشار كتابهاي وولف حتي در زمان حيات نويسنده و با وجود استقبال خوب منتقدان با فروش بسيار كمي روبرو ميشد. سرنوشت آن در كشور كتاب نخوان ما كه جاي خود دارد. نثر وولف بسيار سنگين و شاعرانه است و بسياري ترجمه آثار وي را غير ممكن ميدانند اگر دوست داشتيد با نمونه نثر وي آشنا شويد به اينجا يك سري بزنيد

اين هم نمونه اي از ترجمه كتاب خانم دالووي اثر پرويز داريوش.


چون پس از مدتی زندگی در وست مينستر – اکنون چند سال شده بود؟ بيست سال بيشتر بود- انسان حتی در ميانه عبور و مرور وسائط نقليه، يا شب هنگام که از خواب بيدار شود- کلاريسا يقين داشت- گونه يي خاموشی به خصوص، يا نوعی سنگينی احساس می کرد، يک جور درنگ غير قابل وصف، گونه يی معلق ماندن ( اما اين ممکن بود قلبش باشد ، که می گفتند، از آنفلوآنزا صدمه ديده است) تا لحظه ای که صدای زنگ بيگ بن بلند شود آها بانگ زنگ برخواست. نخست آوای خبر کن، با موسيقی آميخته، سپس حکم ساعت ، بی بازگشت. دائره های سنگين در هوا حل شد.


Friday, July 04, 2003

امير نظري در وبلاگ خوبش ادبيات فارسي نوشته

شکمِ ايده آل
شكم بُد لطيف و درفشان بلور
وليكن به نرمي چو خزّ و سمور
شيرين در داستان « خسرو و شيرين» مظهر زيبايي است. اندام او بي‌نقص است. نگارگران از قديم مي‌كوشيده‌اند شيرين را به صورت زيباترين زني كه در تصور داشته‌اند بكشند. از روي تصويرهايي كه از شيرين باقي مانده مي‌توان حدس زد كه در گذشته زيبايي ايده‌آل چه بوده.
تصويري هست اثر « رضا عباسي»(؟980-1044 ق) كه شيرين را در حال شستشنِ اندامِ خود در چشمه نشان مي دهد. شيرين نيمه برهنه است. جالب است كه در اين تصوير شيرين شكم دارد. همچنين در نقاشي رنگ و روغني اثر« آقا زمان»( 1163- 1209 ق)، كه « مجلس خسرو و شيرين» نام دارد، شيرين شكم دارد.
به نظر مي‌رسد در دوره هايي زنِ ايده آل قدري شكم داشته.



:ماريا بارگاس يوسا در كتاب موج آفريني مينويسد

در يك از داستانهاي هزار و يك شب آمده است كه محبوبترين زن حرم هارون الرشيد زن جوان بسيار فربهي بود كه از فرط چاقي مجبور بود هميشه بخوابد چون اگر مي ايستاد تعادل خود را از دست ميداد﴿ يا شايد بتوان گفت از خودش سر ريز ميكرد﴾ همسان پنداشتن زيبايي و باريك اندامي نوعي پيشداوري غربي و مدرن و شايد انگلو ساكسون و قطعا پروتستاني است. در فرهنگهاي بدوي در جوامع روستايي دنياي كاتوليك لاغري موجب نفرت و ترس ميشود، چون گرسنگي و بيماري را به ذهن مياورد. حتي امروز در روستاهاي اسپانيا وقتي كلمه خوشگل را در مورد كسي به كار ميبرند، مرادشان چاق است.

اين نوشته البته هيچ ارتباطي به نوشته سجادي عزيز در مورد زنان چاقي كه هر روز ميبند ندارد!

Tuesday, July 01, 2003

دو سال پيش، زماني كه از طرز عملكرد آقاي خاتمي انتقاد ميشد، بسياري از طرفداران اصلاحات دستاوردهاي دوران خاتمي را برميشمردند. اجازه دهيد مروري بر اين دستاوردها داشته باشيم.

در زمينه فرهنگي احياي سينماي رو به مرگ كشور، كه با تكرار ساخت فيلمهاي شبه سياسي با ته مايه ماجراهاي عشقي كنجكاوي و عطش مردم نسبت به اين نوع سينما فروكش كرد و هم اكنون دوباره زمزمه ورشكستگي اين سينما بلند شده است.

در زمينه كتاب، ابتدا با آزادي حيرت آوري كه به ناشران دادند، كتابهاي خوبي چاپ شد كه اين روند در چند ماه اخير به شدت كاهش پيدا كرده است﴿ اما هنوز تا دوران سياه مير سليم فاصله بسيار داريم﴾ يك انتشاراتي توقيف شده است و دومين مدير انتشاراتي ﴿ طرح نو﴾ امروز به دادگاه احضار شده است. چند نويسنده هم در انتظار حكم دادگاه بابت انتشار كتابشان هستند.

در زمينه مطبوعات در كنار تنها يك روزنامه منتقد دولت قبل از سال ۷۶ ﴿ سلام﴾ هم اكنون هفت هشت روزنامه طرفدار اصلاحات منتشر ميشود كه به شدت اخته شده و ترسيده هستند و زمزمه تعطيلي ياس نو هم امروز بلند شد.

در زمينه مجلات به جاي مجله هاي پيام امروز و ايران امروز و كيان و جامعه سالم و آدينه، مجلات سخيفي چاپ ميشود كه پر رنگترين تيترشان خبر دستگيري فلان خواننده در كاناداست و خبر عروسي بهمان بازيگر با يك فوتباليست.

ظاهرا دستاوردهاي فرهنگي اصلاحات رفته رفته از دستمان خارج شد.