Saturday, July 31, 2004

در خوش بينانه ترين حالت روزنامه شرق رودست بدي خورد. خبري كه روز پنجشنبه در روزنامه شرق در مورد مهاجراني چاپ شده بود تنها يك خبر بود و به استناد گفته هاي خانم كديور كه بخشي از خبر بود اين روزنامه ناچار شد جوابيه مفصل خانم يوسفي را منتشر كند. روزنامه البته با زيركي در توضيح كوتاهي كه در همان صفحه اول چاپ شده است اشاره ميكند كه چاپ اين جوابيه به اصرار و فشار آقاي مرتضوي بوده است.
چاپ تكذيبيه يا جوابيه روي خبر البته جزو موارد عجيبي است كه فقط در ايران ميتواند باب شود. روزنامه شرق در انتهاي خبر گفته است كه ديگر وارد اين موضوع نميشود.
اين حقيقتي است كه مردم از سياست زده شده اند. روزنامه شرق اگر وارد مسائل سياسي نشود توقيفش را به تاخير انداخته است. ( هر چند كه من معتقدم اين سرنوشت گريز ناپذير اين روزنامه است) ما به مطالب غير سياسي هم راضي هستيم. اما سياست هم جاذبه خاص خود را دارد حداقل براي روزنامه نگاران

Wednesday, July 21, 2004

كتاب خانه ماسه و مه دوبار به فارسي برگردانده شده.
بار اول با ترجمه آقاي مهدي قراچه داغي و دوم با ترجمه آقاي غبرايي.
من هر دو ترجمه را تهيه كردم. براي توصيف ترجمه آقاي قراچه داغي ميتواند لغت بسيار بد را به كار برد. ايشان حتي فصل مربوط به مشاوره راونشناس را به كل حذف كرده اند. بعضي كلمات و اسامي را هم غلط ترجمه كرده اند. متاسفانه چاپ دوم كتاب ايشان تازگي منتشر شد.
ترجمه آقاي غبرايي بوي شتابزدگي ميدهد(‌البته براي كتابي كه چندان ارزش ادبي ندارد ميتوان اغماض كرد اما حالا يه سري به صحراي كربلا بزنم و بگويم ايشان ترجمه شتابزده بسيار بدي از كتاب ساعات ارائه داده اند كه پدر مرا درآورد تا تمامش كردم. كتاب بسيار سخت خوان شده است و ايرادات چاپي و ترجمه كتاب سر به آسمان ميزند.)
پخش كتاب آقاي غبرايي توسط نشر علم و با نام خانه روي آب انجام گرفته است.

Wednesday, July 14, 2004

اين فيلم خانه ماسه و مه را روي دي وي دي ديدم. به خاطر محدوديتهايي كه در ساخت فيلم هست حاصل كار بسيار ضعيفتر از متن كتاب در آمده است. بازي بن كينگزلي عالي بود با آن قيافه شرقي و جذبه اي كه نقش تيمسار بسيار بهش ميامد.
بعضي رفتارها اين هنرپيشه با رفتار اصل بسيار متفاوت بود. زماني كه دست روي سينه ميگذاشت( به نشانه اخلاص)‌يا روي زمين مينشست كه غذا بخورد يا زماني كه چند كلمه جزيي با پسرش فارسي صحبت ميكرد.
دعوت از اندي براي خوانندگي آن مراسم عروسي حيرت آور بود. مسلما يك تماشاگر خارجي اين خواننده را جزو خوش صداترين هاي ايران ميشناسد كه براي اين فيلم دعوت شده است. حتي تصورش هم براي بسياري از ايرانيان سخت است.
بازي خانم آغداشلو چندان چيز جديدي نداشت. براي ما ايرانيها كه به تعداد بي نهايت فيلم ايراني همراه با گريه و زاري زنان ديديم چيز جديدي نداشت.
دوست دختر ايراني نويسنده فرهنگ ايراني را بسيار خوب براي نويسنده تشريح كرده است. در متن كتاب حتي يك نكته پرت از رفتار خاص ايرانيها ملاحظه نميكنين.