از جي جي بالارد دو کتاب به همت آقاي علي اصغر بهرامي به فارسي منتشر شده است. منطقه مصيبت زده شهر و برج
کتاب منطقه مصيبت زده شهر مجموع نه داستان از اين نويسنده است.
براي داستانهاي اين مجموعه نميتوان چهارچوب سبک خاصي را تعيين کرد وي را نويسنده پسامدرنيسم لقب دادند اما اکثر داستانهاي اين مجموع جزو سري داستانهاي علمي تخيلي است.
داستانها از اين لحاظ از منطق خاص خود پيروي ميکنند اما نويسنده به خوب موفق ميشود هراس و کابوسهايي را که مد نظرش است را به خواننده منتقل کند.
وی را يکی از برجسته ترين نويسندگان آپوکاليپس می شناسند.
در داستان مرغ توفان خوابگرد توفان پرنده هاي يک منطقه در اثر نوعي مواد شيميايي که برای گياهان استفاده می شد، به طور وحشتناکي غول آسا شده اند و براي به دست آوردن غذا ابتدا به حيوانات و بعد به انسانها حمله ميکنند و ارتش مامور دفع اين حيوانات ميشود.
داستان منطقه وحشت درباره مردي است که در توهمات خود افرادي را ميبيند که به گفته دکتر روانشناس واقعيت خارجي ندارند و تنها توهمات وي هستند اما اخر همين داستان يکي از اين افراد باعث مرگش ميشود.
گراهام گرين در مورد چاپ اول اين مجموعه قصه گفته بود که بهترين مجموعه قصه اي که اين اواخر خوانده ام. اصالت سوژه هاي اين مجموعه داستان ميتواند لذت خواندن چند قصه کوتاه کامل را به خواننده منتقل کند.
ناشر اين مجموعه داستان جوانه رشد است.
Tuesday, December 31, 2002
Sunday, December 29, 2002
من قبلا در مورد زلزله در تهران و عواقب آن در اينجا و اينجا نوشته بودم و قرار گذاشتم که ديگر در اين مورد چيزي ننويسم.
اما گزارشي که يک گروه ژاپني پس از بررسي گسلهاي تهران به تازگي انجام دادند و ماه گذشته در همشهري چاپ شده بود، باعث شد که اين نوشته را هم اضافه کنم.
تهران روي پانزده گسل فعال قرار گرفته است که خطرناکترين آنها طبق اين گزارش گسل تهران و شهر ري هستند. و صد و هفتاد و دو سال پيش ( ۱۲۰۹ ميلادي) اين شهر را در طي چند ثانيه به کل ويران کرد به دليل فعال بودم گسل مشا در هر دوره ۱۵۸ ساله زلزله اي به قدرت بالاي هفت ريشتر در اين شهر رخ خواهد داد طبق گزارش موسسه بين المللي زلزله شناسي بيش از ۹۵ درصد از ساختمانهاي اين شهر بيش از شصد در صد ويران خواهند شد.
جالب اينجاست که در اين ابر شهر ۵۵ درصد مراکز آتش نشاني و ۵۰ درصد بيمارستانها بعد از زلزله به کل ويران خواهند شد.
در صورت بروز زلزله چنانچه گسل ري فعال شود در صد ساختمانهاي ويران شده در مرکز و جنوب شهر بيش از هشتاد در صد است و در مناطق شمالي سي درصد
چنانچه گسل شمال تهران فعال شود پنجاه درصد ساختماني منطقه و ميزان ويراني در جنوب شهر سي در صد خواهد بود.
اما از همه نگران کننده تر گزارش سال گذشته وزير نفت است که در صورت بروز زلزله بيش از ۳۰۰ هزار علمک گاز در تهران منفجر خواهند شدو تلفات اين انفجار بيش از تلفات ويراني ساختمانها خواهد بود. در حقيقت زماني که بدون هيچ گونه پيش بيني براي جلوگيري از تلفات زلزله اين شهر را لوله کشي گاز کردند تهران را تبديل به يک بمب بزرگ کردند که بعد از وقوع زلزله به کل در آتش خواهد سوخت. توجه داشته باشيد که بعد از وقوع زلزله به دليل خرابي سد و ترکيدن لوله هاي آب هيچ آبي در تهران براي اطفا حريق نخواهد بود. اگر به دعا اعتقاد داريد به جاي اينکه دعا کنيد در اين شهر زلزله نيايد دعا کنيد بعد از زلزله در حد سيل باران بيايد!
در قرن گذشته کل تلفات زلزله در سراسر جهان يک ميليون نفر بود که هشتاد در صد اين جمعيت شامل شش کشور از جمله ايران بودند.
کارشناسان کميته ملي بلاياي طبيعي پيش بيني ميکنند در صورت بروز زلزله در تهران ۱.۵ ميليون نفر در دقيقه اول جان خواهند سپرد
دکتر عکاشه که يک تنه بارها نسبت به وقوع زلزله در تهران هشدار داده است معتقد است که دو ميليون نفردر دقيقه اول جان خواهند داد و دو ميليون نفر بعدي در طي هفته بعد.
بد نيست بدانيد که بيشترين تلفات زلزله در جهان متعلق است به مکزيک و ويراني شهر مکزيکو سيتي با سيصد هزار نفر تلفات.
اما گزارشي که يک گروه ژاپني پس از بررسي گسلهاي تهران به تازگي انجام دادند و ماه گذشته در همشهري چاپ شده بود، باعث شد که اين نوشته را هم اضافه کنم.
تهران روي پانزده گسل فعال قرار گرفته است که خطرناکترين آنها طبق اين گزارش گسل تهران و شهر ري هستند. و صد و هفتاد و دو سال پيش ( ۱۲۰۹ ميلادي) اين شهر را در طي چند ثانيه به کل ويران کرد به دليل فعال بودم گسل مشا در هر دوره ۱۵۸ ساله زلزله اي به قدرت بالاي هفت ريشتر در اين شهر رخ خواهد داد طبق گزارش موسسه بين المللي زلزله شناسي بيش از ۹۵ درصد از ساختمانهاي اين شهر بيش از شصد در صد ويران خواهند شد.
جالب اينجاست که در اين ابر شهر ۵۵ درصد مراکز آتش نشاني و ۵۰ درصد بيمارستانها بعد از زلزله به کل ويران خواهند شد.
در صورت بروز زلزله چنانچه گسل ري فعال شود در صد ساختمانهاي ويران شده در مرکز و جنوب شهر بيش از هشتاد در صد است و در مناطق شمالي سي درصد
چنانچه گسل شمال تهران فعال شود پنجاه درصد ساختماني منطقه و ميزان ويراني در جنوب شهر سي در صد خواهد بود.
اما از همه نگران کننده تر گزارش سال گذشته وزير نفت است که در صورت بروز زلزله بيش از ۳۰۰ هزار علمک گاز در تهران منفجر خواهند شدو تلفات اين انفجار بيش از تلفات ويراني ساختمانها خواهد بود. در حقيقت زماني که بدون هيچ گونه پيش بيني براي جلوگيري از تلفات زلزله اين شهر را لوله کشي گاز کردند تهران را تبديل به يک بمب بزرگ کردند که بعد از وقوع زلزله به کل در آتش خواهد سوخت. توجه داشته باشيد که بعد از وقوع زلزله به دليل خرابي سد و ترکيدن لوله هاي آب هيچ آبي در تهران براي اطفا حريق نخواهد بود. اگر به دعا اعتقاد داريد به جاي اينکه دعا کنيد در اين شهر زلزله نيايد دعا کنيد بعد از زلزله در حد سيل باران بيايد!
در قرن گذشته کل تلفات زلزله در سراسر جهان يک ميليون نفر بود که هشتاد در صد اين جمعيت شامل شش کشور از جمله ايران بودند.
کارشناسان کميته ملي بلاياي طبيعي پيش بيني ميکنند در صورت بروز زلزله در تهران ۱.۵ ميليون نفر در دقيقه اول جان خواهند سپرد
دکتر عکاشه که يک تنه بارها نسبت به وقوع زلزله در تهران هشدار داده است معتقد است که دو ميليون نفردر دقيقه اول جان خواهند داد و دو ميليون نفر بعدي در طي هفته بعد.
بد نيست بدانيد که بيشترين تلفات زلزله در جهان متعلق است به مکزيک و ويراني شهر مکزيکو سيتي با سيصد هزار نفر تلفات.
Saturday, December 28, 2002
دو تا کتاب به تازگي از وزارت ارشاد مجوز گرفتند و به زودي چاپ ميشوند
اول کتاب ناطور دشت به ترجمه آقاي احمد کريمي حکاک. از عمر اين ترجمه بيش از سي سال ميگذرد و يکي از موفقترين ترجمه هاي فارسي در انتقال لحن و زبان است. بيش از دو سال است که اين کتاب در وزارت ارشاد منتظر مجوز نشر بود اين کتاب در دهه چهل توسط نشر کتابهاي جيبي چاپ شده بود(با همکاري فرانکلين) چند سال قبل به ترجمه محمد نجفي و توسط نشر نيلا يک ترجمه ديگر از اين کتاب منتشر شد.
اميدوارم دو صحنه اي که در اين کتاب ظاهرا مشکل ساز است توسط ارشاد تعديل! نشده باشد. سال قبل در نمايشگاه مسئول غرفه ققنوس ميگفت که اگر قرار باشد حتي يک واو از اين کتاب کم شود چاپ نخواهد شد(بر وزن يک مو از سر....)
کتاب دوم خواب بزرگ اثر ريموند چندلر است که با ترجمه قاسم هاشمي نژاد منتشر خواهد شد. اين کتاب چهارمين رمان اين نويسنده است که به فارسي منتشر ميشود و يکي از بهترين کارهاي وي است. قاسم هاشمي نژاد براي مدتها صاحب تنها رمان پليسي ايراني شناخته ميشد( فکر ميکنم هنوز هم همين يک رمان پليسي به فارسي نوشته شده است)
اول کتاب ناطور دشت به ترجمه آقاي احمد کريمي حکاک. از عمر اين ترجمه بيش از سي سال ميگذرد و يکي از موفقترين ترجمه هاي فارسي در انتقال لحن و زبان است. بيش از دو سال است که اين کتاب در وزارت ارشاد منتظر مجوز نشر بود اين کتاب در دهه چهل توسط نشر کتابهاي جيبي چاپ شده بود(با همکاري فرانکلين) چند سال قبل به ترجمه محمد نجفي و توسط نشر نيلا يک ترجمه ديگر از اين کتاب منتشر شد.
اميدوارم دو صحنه اي که در اين کتاب ظاهرا مشکل ساز است توسط ارشاد تعديل! نشده باشد. سال قبل در نمايشگاه مسئول غرفه ققنوس ميگفت که اگر قرار باشد حتي يک واو از اين کتاب کم شود چاپ نخواهد شد(بر وزن يک مو از سر....)
کتاب دوم خواب بزرگ اثر ريموند چندلر است که با ترجمه قاسم هاشمي نژاد منتشر خواهد شد. اين کتاب چهارمين رمان اين نويسنده است که به فارسي منتشر ميشود و يکي از بهترين کارهاي وي است. قاسم هاشمي نژاد براي مدتها صاحب تنها رمان پليسي ايراني شناخته ميشد( فکر ميکنم هنوز هم همين يک رمان پليسي به فارسي نوشته شده است)
Monday, December 23, 2002
کتابي از محمد رضا اصلاني منتقد جوان منتشر شده است به نام بهرام صادقي که دفتر هفتم ازچهره هاي قرن بيستم نشر قصه است.
قبلا از همين سري کتابهايي در معرفي آثار بهرام بيضايي- علي حاتمي- نيما- فروغ- ساعدي- سهراب سپهري منتشر شده بود.
اين کتاب شامل سه بخش اصلي است. معرفي بهرام صادقي؛ تحت نام ستاره اي ديگر به خاموش گراييد. آقاي اصلاني براي نگارش اين بخش با بسياري از دوستان بهرام صادقي تماس گرفت و اين بخش را بر مبناي خاطرات شفاهي آنان نوشت.
بخش دوم کتاب به اسم طنز؛ ظرفي انباشته از ميوه هاي متنوع اختصاص دارد به بررسي قصه هاي کوتاه بهرام صادقي از ديد طنز. اصلاني در اين بخش ضمن تعريفي مختصر از طنز روشهاي مختلف طنز شامل اغراق - بازي با کلمه - تمثيل- گروتسک - پارادوکس و ... مصداقي براي هر يک از اين تعريفها در قصه هاي کوتاه بهرام صادقي ميابد و معرفي ميکند.
بخش آخر کتاب يک مقاله پانزده صفحه اي در معرفي و نقد کتاب ملکوت از همين نويسنده است.
اصلاني قبل از چاپ اين کتاب در روزنامه ها و مجلات نقد چاپ ميکرد و در اوج دوران فعاليت روزنامه عصر آزادگان و نشاط يک ستون ثابت در بخش ويژه پنجشنبه هاي اين روزنامه ها داشت.
اين کتاب اولين کتاب اصلاني است که در حوزه نقد چاپ ميشود. ( من حداقل دو نفر ديگر با همين اسم ميشناسم که يکي در سينما فعاليت ميکند و ديگري در قصه نويسي)
اين کتاب براي اسم بزرگي چون بهرام صادقي زيادي خلاصه است. جا داشت آقاي اصلاني از زاويه هاي ديگري به جز طنز؛ داستانهاي بهرام صادقي را بررسي ميکرد. گويا قرار است با همکاري نشر نيلوفر مجموعه اي از داستانهاي چاپ نشده صادقي به همراه معرفي آثار منتشر شود نويسنده اين مجموعه هم آقاي اصلاني است.
قبلا از همين سري کتابهايي در معرفي آثار بهرام بيضايي- علي حاتمي- نيما- فروغ- ساعدي- سهراب سپهري منتشر شده بود.
اين کتاب شامل سه بخش اصلي است. معرفي بهرام صادقي؛ تحت نام ستاره اي ديگر به خاموش گراييد. آقاي اصلاني براي نگارش اين بخش با بسياري از دوستان بهرام صادقي تماس گرفت و اين بخش را بر مبناي خاطرات شفاهي آنان نوشت.
بخش دوم کتاب به اسم طنز؛ ظرفي انباشته از ميوه هاي متنوع اختصاص دارد به بررسي قصه هاي کوتاه بهرام صادقي از ديد طنز. اصلاني در اين بخش ضمن تعريفي مختصر از طنز روشهاي مختلف طنز شامل اغراق - بازي با کلمه - تمثيل- گروتسک - پارادوکس و ... مصداقي براي هر يک از اين تعريفها در قصه هاي کوتاه بهرام صادقي ميابد و معرفي ميکند.
بخش آخر کتاب يک مقاله پانزده صفحه اي در معرفي و نقد کتاب ملکوت از همين نويسنده است.
اصلاني قبل از چاپ اين کتاب در روزنامه ها و مجلات نقد چاپ ميکرد و در اوج دوران فعاليت روزنامه عصر آزادگان و نشاط يک ستون ثابت در بخش ويژه پنجشنبه هاي اين روزنامه ها داشت.
اين کتاب اولين کتاب اصلاني است که در حوزه نقد چاپ ميشود. ( من حداقل دو نفر ديگر با همين اسم ميشناسم که يکي در سينما فعاليت ميکند و ديگري در قصه نويسي)
اين کتاب براي اسم بزرگي چون بهرام صادقي زيادي خلاصه است. جا داشت آقاي اصلاني از زاويه هاي ديگري به جز طنز؛ داستانهاي بهرام صادقي را بررسي ميکرد. گويا قرار است با همکاري نشر نيلوفر مجموعه اي از داستانهاي چاپ نشده صادقي به همراه معرفي آثار منتشر شود نويسنده اين مجموعه هم آقاي اصلاني است.
Sunday, December 22, 2002
زويا پيرزاد در تمام قصه هايش از حوادث خيلي خيلي ساده و معمولي مينويسد. اين حوادث و زندگيهاي ساده گاهي بدون اينکه اتفاق خاصي رخ دهد تا حد فاجعه پيش ميرود اما هرگز داخل اين فاجعه نميشود. فاجعه اگر هم قرار باشد شکل بگيرد در ذهن خواننده شکل ميگيرد. اينگونه است که در کتاب چراغها را من خاموش ميکنم عشق زن متاهل و راوي داستان به اميل سيمونيان همسايه جديدشان براي ما مقدمه يک فاجعه است.
خواننده به همراه راوي داستان با اين خانواده آشنا ميشود. يعني يک روايت خطي درست از زماني که براي اولين بار راوي با اميلي دختر اميل آشنا ميشود تا زماني که اين خانواده به همان سرعتي که داخل خانواده آنها شدند از خانواده آنها خارج ميشوند.
در طول همين مدت مجبوريم با خواهر راوي که دختري تپل و جستجوگر! است با مادر راوي با مادر اميل سيمونيان و فرزندان راوي و شوهر وي آشنا شويم. بعد تک تک اين افراد هويت خودشان را پيدا ميکنند و به زندگي ادامه ميدهند.
درخشانترين فصل اين کتاب فصلي است که ملخها به شهر حمله ميکنند روايت راوي محدود ميشود به چيزهايي که با چشم خود ديده است. هيچ يک از اين چيزها فاجعه نيست. اما حضور سنگين آن حس ميشود. زمين چمن که از اجساد ملخها خاکستري رنگ شده و صدايي شبيه به صداي چند هواپيما در لحظه اي که از روي آنجا رد ميشوند و چند ملخي که در راهرو ديده ميشود و اميل و آرمن با پا مياندازند بيرون.
زبان اين رمان هيچ پيچيدگي ندارد. ساختار رمان هم دور از ترفندهاي مدرنيسم است. يک داستان ساده که به قول مدرس صادقي از رومانهاي کلاسيک هم بي تاثير نيست اما خانم پيرزاد بلد است که داستانش را تعريف کند درست هم تعريف کند. بدون اشتباه ناشي از عدم تسلط بر عناصر قصه. اينگونه است که شخصيتهاي اين رمان از ملموس ترين شخصتيهاي رمانهاي دو دهه اخير ميشوند. حتي اگر کساني بخواهند ايراد بگيرند که زبان اين رمان ايراد دارد.
ظرفها را ميشستم که آرتوش به آشپزخانه آمد؛ تکيه داد به ظرفشويي و گفت« دخترها قصه ميخواهند» و خنديد. از اول شب مدام ميخنديد. گفتم« حوصله قصه گفتن ندارم» نگاهم کرد« چرا؟» نگاهش نکردم. «خسته ام»
خواننده به همراه راوي داستان با اين خانواده آشنا ميشود. يعني يک روايت خطي درست از زماني که براي اولين بار راوي با اميلي دختر اميل آشنا ميشود تا زماني که اين خانواده به همان سرعتي که داخل خانواده آنها شدند از خانواده آنها خارج ميشوند.
در طول همين مدت مجبوريم با خواهر راوي که دختري تپل و جستجوگر! است با مادر راوي با مادر اميل سيمونيان و فرزندان راوي و شوهر وي آشنا شويم. بعد تک تک اين افراد هويت خودشان را پيدا ميکنند و به زندگي ادامه ميدهند.
درخشانترين فصل اين کتاب فصلي است که ملخها به شهر حمله ميکنند روايت راوي محدود ميشود به چيزهايي که با چشم خود ديده است. هيچ يک از اين چيزها فاجعه نيست. اما حضور سنگين آن حس ميشود. زمين چمن که از اجساد ملخها خاکستري رنگ شده و صدايي شبيه به صداي چند هواپيما در لحظه اي که از روي آنجا رد ميشوند و چند ملخي که در راهرو ديده ميشود و اميل و آرمن با پا مياندازند بيرون.
زبان اين رمان هيچ پيچيدگي ندارد. ساختار رمان هم دور از ترفندهاي مدرنيسم است. يک داستان ساده که به قول مدرس صادقي از رومانهاي کلاسيک هم بي تاثير نيست اما خانم پيرزاد بلد است که داستانش را تعريف کند درست هم تعريف کند. بدون اشتباه ناشي از عدم تسلط بر عناصر قصه. اينگونه است که شخصيتهاي اين رمان از ملموس ترين شخصتيهاي رمانهاي دو دهه اخير ميشوند. حتي اگر کساني بخواهند ايراد بگيرند که زبان اين رمان ايراد دارد.
ظرفها را ميشستم که آرتوش به آشپزخانه آمد؛ تکيه داد به ظرفشويي و گفت« دخترها قصه ميخواهند» و خنديد. از اول شب مدام ميخنديد. گفتم« حوصله قصه گفتن ندارم» نگاهم کرد« چرا؟» نگاهش نکردم. «خسته ام»
آيت الله مروي معاون اول قوه قضاييه در مراسم افتتاح دوره آموزش کامپيوتر و آشنايي قضات با جرائم و مجازاتهاي رايانه اي و اينترنتي در توجيه علت اين آموزشها گفته است:« در برخي مواقع ممکن است دشمنان اسلام با يادگيري سحر سعي کنند که گوشه اي از دل مردم را به سوي خود برگردانند؛ در اين صورت تعليم سحر براي مسلمانان واجب کفايي است تا بتوانند در مقابل دشمنان ايستادگي کنند»همشهري شنبه سي ام آذر
Saturday, December 21, 2002
خانم پيرزاد در سومين مجموع داستاني که چاپ کرد( يک روز مانده به عيد پاک) در شيوه روايت به نهايت ايجاز رسيده است.
به اين تکه توجه کنيد:
علي آقا کلاهش را که برداشت؛ فکر کردم عجب موهاي سياه و پرپشتي! وقتي که رفت مارتا گفت« چه مرد آقايي! چقدر با شعور! چقدر فهميده!»
شب که آلنوش ماجرا را شنيد گفت« چي؟ من و محمد؟» و زد زير خنده.
مارتا پشت ميز شام انگشتش را گرفت طرف آلنوش. « خب گوش کن نونوش! علي آقا نيامده بود خواستگاري! مرد بيچاره شعورش خيلي بشتر از هر کس ميرسد. از ما خواست از تو بخواهيم که با محمد صحبت کني و تو بايد صحبت کني! درست هم بايد صحبت کني! واي به حالت اگر بفهمم طفلک را مسخره کردي! فهميدي؟»
آلنوش سرش را زير انداخت و گفت« چشم مادر» از آن به بعد يکي از تکيه کلامهاي مارتا شد: شعور به سواد نيست.
به اين تکه توجه کنيد:
علي آقا کلاهش را که برداشت؛ فکر کردم عجب موهاي سياه و پرپشتي! وقتي که رفت مارتا گفت« چه مرد آقايي! چقدر با شعور! چقدر فهميده!»
شب که آلنوش ماجرا را شنيد گفت« چي؟ من و محمد؟» و زد زير خنده.
مارتا پشت ميز شام انگشتش را گرفت طرف آلنوش. « خب گوش کن نونوش! علي آقا نيامده بود خواستگاري! مرد بيچاره شعورش خيلي بشتر از هر کس ميرسد. از ما خواست از تو بخواهيم که با محمد صحبت کني و تو بايد صحبت کني! درست هم بايد صحبت کني! واي به حالت اگر بفهمم طفلک را مسخره کردي! فهميدي؟»
آلنوش سرش را زير انداخت و گفت« چشم مادر» از آن به بعد يکي از تکيه کلامهاي مارتا شد: شعور به سواد نيست.
Thursday, December 19, 2002
روزنامه همشهری دوم دیروز دو مقاله کامل در مورد تن تن در ایران نوشت.
مقاله اول اختصاص داشت به معرفی تن تن و خلاصه ای از هر یک از داستانهای این سری. مقاله نسبتا کاملی قبلا در همین مورد در سه شماره مجله کیهان کاریکاتور چاپ شده بود.
مقاله دوم از قوچانی بود به اسم مارکوپولوی قرن بيستم در بخشی از این مقاله میخوانیم
چند سال پيش هنگامی که تلويزيون جمهوری اسلامی آنونس چند فيلم کارتونی ساخته شده از کمیک استريپ های تن تن را پخش کرد روزنامه کيهان که ديدگاه خاصی را منعکس می کند در برابر آن موضع گرفت و با اشاره به سوابق يهودی هرژه مولف داستانهای تن تن انتشار کتابها و فيلمهای آنرا جزیی از يک توطئه صهيونيستی دانست . بدين ترتيب معلوم شد که دو دهه ممنوعيت انتشار و تکثير کتابهای تن تن در ايران دليلی سياسی دارد......
آقای قوچانی کمی از واقعيت را خواسته يا ناخواسته تغيير داده است. حقيقت اين است که ده سال قبل زمانی که آقای هاشمی متصدی تلويزيون بود، آنونس سری کارتونهای تن تن در تلويزيون پخش شد و عنوان شد که به زودی اين کارتون از تلويزيون پخش خواهد شد. آنزمان آقای هاشمی ( برادر آقای رفسنجانی) جزو گروهی بود که تيغ کيهان همواره جهت نقد و تخريب آن کار می کرد و آن انتقاد تنها به نمايش اين سری کارتونها از تلويزيون مربوط می شد و نه به انتشار سری کتابهای تن تن.
سری کتابهای تن تن و اصولا کتابهای کارتون ( کميک استريپ) از اوایل تصدی رياست وزارت ارشاد توسط آقای خاتمی ممنوع انتشار شدند. دليل اين ممنوعيت بسيار منطقی! بود. اينان معتقد بودند که کتابهای کارتون باعث از بين رفتن قدرت تخيل کودکان می شود. حتی آقای مهاجرانی در مصاحبه ای که با مجله کيهان کاريکاتور زمانی که رياست وزارت ارشاد را به عهده داشتند، کردند همين دليل بسيار منطقی را عنوان کردند. آن زمان قرار بود یک کميک استريپ صد در صد ايرانی از يکی از داستانهای شاهنامه منتشر شود که مجوز انتشار نگرفت.سال 1379
حالا که صحبت به اين جا کشيد محض ياد آوری بگويم که کتابهای پليسی هم در همان زمان رياست آقای خاتمی در وزارت ارشاد ممنوع الچاپ بود. دليل آن بسيار منطقی بود! معتقد بودند که مطالعه کتابهای پليسی باعث می شود که ميل به آدمکشی در انسان زنده شود! همينقدر بگويم که اگر اين نظريه درست بود الان صاحب اين وبلاگ بايد يک آدمکش حرفه ای می شد.
مقاله اول اختصاص داشت به معرفی تن تن و خلاصه ای از هر یک از داستانهای این سری. مقاله نسبتا کاملی قبلا در همین مورد در سه شماره مجله کیهان کاریکاتور چاپ شده بود.
مقاله دوم از قوچانی بود به اسم مارکوپولوی قرن بيستم در بخشی از این مقاله میخوانیم
چند سال پيش هنگامی که تلويزيون جمهوری اسلامی آنونس چند فيلم کارتونی ساخته شده از کمیک استريپ های تن تن را پخش کرد روزنامه کيهان که ديدگاه خاصی را منعکس می کند در برابر آن موضع گرفت و با اشاره به سوابق يهودی هرژه مولف داستانهای تن تن انتشار کتابها و فيلمهای آنرا جزیی از يک توطئه صهيونيستی دانست . بدين ترتيب معلوم شد که دو دهه ممنوعيت انتشار و تکثير کتابهای تن تن در ايران دليلی سياسی دارد......
آقای قوچانی کمی از واقعيت را خواسته يا ناخواسته تغيير داده است. حقيقت اين است که ده سال قبل زمانی که آقای هاشمی متصدی تلويزيون بود، آنونس سری کارتونهای تن تن در تلويزيون پخش شد و عنوان شد که به زودی اين کارتون از تلويزيون پخش خواهد شد. آنزمان آقای هاشمی ( برادر آقای رفسنجانی) جزو گروهی بود که تيغ کيهان همواره جهت نقد و تخريب آن کار می کرد و آن انتقاد تنها به نمايش اين سری کارتونها از تلويزيون مربوط می شد و نه به انتشار سری کتابهای تن تن.
سری کتابهای تن تن و اصولا کتابهای کارتون ( کميک استريپ) از اوایل تصدی رياست وزارت ارشاد توسط آقای خاتمی ممنوع انتشار شدند. دليل اين ممنوعيت بسيار منطقی! بود. اينان معتقد بودند که کتابهای کارتون باعث از بين رفتن قدرت تخيل کودکان می شود. حتی آقای مهاجرانی در مصاحبه ای که با مجله کيهان کاريکاتور زمانی که رياست وزارت ارشاد را به عهده داشتند، کردند همين دليل بسيار منطقی را عنوان کردند. آن زمان قرار بود یک کميک استريپ صد در صد ايرانی از يکی از داستانهای شاهنامه منتشر شود که مجوز انتشار نگرفت.سال 1379
حالا که صحبت به اين جا کشيد محض ياد آوری بگويم که کتابهای پليسی هم در همان زمان رياست آقای خاتمی در وزارت ارشاد ممنوع الچاپ بود. دليل آن بسيار منطقی بود! معتقد بودند که مطالعه کتابهای پليسی باعث می شود که ميل به آدمکشی در انسان زنده شود! همينقدر بگويم که اگر اين نظريه درست بود الان صاحب اين وبلاگ بايد يک آدمکش حرفه ای می شد.
Wednesday, December 18, 2002
کتاب طعم گس خرمالو يک جهش آشکار نسبت به کار اول نويسنده است
در معرفي انتهاي کتاب نوشته شده است
( گويي روند و لحن هر داستان را شخصيتهاي خود داستان شکل ميدهند و ميپرورانند و در اين ميان نويسنده با طرح تصويري از جزييات ريز و در ظاهر بي اهميت بدون شرح و تصوير اضافي به تماشا نشسته است.)
اين بي تفاوتي نويسنده در اين داستانها تاحدي است که در بسياري از داستانها از پرداخت شخصيت کامل قصه ناتوان ميشود. (دو داستان ساز دهني و پرلاشز تا حدي از اين قاعده مستثنا هستند)
اما شيوه روايت سرد و بي تفاوت خانم پيرزاد به همراه توصيف مختصر و در حد ايجاز لحظه هاي زيبايي را در چند قصه درست کرده است. به اين بخش از قصه طعم گس خرمالو توجه کنيد.
گاهي برايشان مهمان ميامد.
ملوک خانم وزيري سفيد و چاق و چله و خنده رو با حرکات تند گنجشک وار؛ دوست زمان بچگي خانم. چاي پشت چاي مينوشيد و حرف ميزد. از عروسي ها و زايمان ها و مرگ ها ميگفت؛ از عوض شدن زندگي؛ از راه حلهاي خودش براي آشتي با تغييرات؛ تا سر آخر که آه ميکشيد و سر تکان ميداد.( راضي باشم به رضاش).
زندگيش مصداق کامل جمله اش بود. پذيراي پيشامدها؛ خوب و بد و شاد و غم انگيز. در عروسي تنها پسرش همان قدر شادي کرده بود که در مرگ دختر دم بختش سوگواري......
در تمام قصه ها نويسنده هر زمان که لازم ديده به جزييات زندگي وارد شده و هر زمان که خواسته است دور نماي کلي را رسم کرده است و اين زومها را با استادي انجام داده است.
طعم گس خرمالو در قسمت بيست سال قصه نويسي ايران تشويق شد.
در معرفي انتهاي کتاب نوشته شده است
( گويي روند و لحن هر داستان را شخصيتهاي خود داستان شکل ميدهند و ميپرورانند و در اين ميان نويسنده با طرح تصويري از جزييات ريز و در ظاهر بي اهميت بدون شرح و تصوير اضافي به تماشا نشسته است.)
اين بي تفاوتي نويسنده در اين داستانها تاحدي است که در بسياري از داستانها از پرداخت شخصيت کامل قصه ناتوان ميشود. (دو داستان ساز دهني و پرلاشز تا حدي از اين قاعده مستثنا هستند)
اما شيوه روايت سرد و بي تفاوت خانم پيرزاد به همراه توصيف مختصر و در حد ايجاز لحظه هاي زيبايي را در چند قصه درست کرده است. به اين بخش از قصه طعم گس خرمالو توجه کنيد.
گاهي برايشان مهمان ميامد.
ملوک خانم وزيري سفيد و چاق و چله و خنده رو با حرکات تند گنجشک وار؛ دوست زمان بچگي خانم. چاي پشت چاي مينوشيد و حرف ميزد. از عروسي ها و زايمان ها و مرگ ها ميگفت؛ از عوض شدن زندگي؛ از راه حلهاي خودش براي آشتي با تغييرات؛ تا سر آخر که آه ميکشيد و سر تکان ميداد.( راضي باشم به رضاش).
زندگيش مصداق کامل جمله اش بود. پذيراي پيشامدها؛ خوب و بد و شاد و غم انگيز. در عروسي تنها پسرش همان قدر شادي کرده بود که در مرگ دختر دم بختش سوگواري......
در تمام قصه ها نويسنده هر زمان که لازم ديده به جزييات زندگي وارد شده و هر زمان که خواسته است دور نماي کلي را رسم کرده است و اين زومها را با استادي انجام داده است.
طعم گس خرمالو در قسمت بيست سال قصه نويسي ايران تشويق شد.
Monday, December 16, 2002
فکر نميکنيد بنياد گرايي هم خودش يکي از جنبه هاي منفي يا يکي از چهره هاي منفي مدرنيته باشد?.
نه وقتي فرايند تغيير در جريان باشد هميشه کساني هستند که از تغيير سرباز ميزنند چون تصوري از آنچه در وضعيت تازه بايد انجام دهند ندارند؛ چون پيامدهاي منفي تغيير ممکن است آشکارتر باشد و چون اينها نميخواهند احساس سر در گمي کنند بنا بر اين فقط در مراکز بسيار محدودي ميتوان حرف از بنيادگرايي زد؛ آنهم براي بازگشت به محدودترين شکل ابتدايي دين و سياست. از اين لحاظ البته بنياد گرايي يک واکنش است
..... اما اسلام گرايي در بسيار جنبه هايش مدرنيست است و حتي بايد گفت فردگرايانه است. چون تمام جهان و تمام جوامع به خاطر بعضي تغييرات از هم پاشيده شده و براي همين افراط به شکل هاي سياسي منفي واکنش نشان ميدهند. اصلا با توجه به همين مسائل است که ما مدعي هستيم ايران در حال حاضر و در زمان انقلاب و البته در دوران پيشا انقلاب در جران فرايند مدرنيزاسيون قرار داشته است. البته اين مدرانيزاسيون در نهايت به سمت يک قدرت مذهبي هدايت شده؛ اما خود اين قدرت مذهبي توسط بعضي واپسگرايان مورد حمله قرار گرفته است؛ واپسگرايان؛ نه سنت گرايان.
چون تعبير سنت گرايان گويانيست؛ خصوصا در مورد افرادي مثل بن لادن و هوادارانش. اين افراد کساني هستند که دلشان ميخواسته در جهان مدرن به بازي گرفته شوند. اينها سنت گرا نيستند به کشورهاي مختلف رفته اند تا آموزشهاي مدرن داشته باشند.پس ميبينيد که با توجه به اين اطلاعات دو چيز را نبايد با همديگر قاطي کنيم يکي نوع مقاومت است و مقاومت کنندگان مايل هستند از وضعيت سنتي خارج شوند که همان بنياد گراي است و ديگري همان است که توضيح دادم. آن چيزي که قضيه را پيچيده تر ميکند مسئله اي در زبان انگليسي است واژه fundamentalism (بنياد گرايي) در آن واحد دو معني دارد و همين منجر به اشتباهاتي ميشود ما بايد معني ضد حمله اي اين واژه را تفکيک کنيم. اسلام گرايي ضد بنياد گرايي است و اين البته همه جا وجود دارد که بسياري انسانهاي نو سنت گرا ميخواهند آداب و جهت گيريهاي بنيادي را حفظ کنند. اين دو مقوله از هم متفاوتند.
گفتگو با آلن تورن. جامعه شناس فرانسوي.
فقط اينقدر بگم که درج اين تکه از مصاحبه با آقاي تورن اصلا دليل موافقت با آن نيست.
نه وقتي فرايند تغيير در جريان باشد هميشه کساني هستند که از تغيير سرباز ميزنند چون تصوري از آنچه در وضعيت تازه بايد انجام دهند ندارند؛ چون پيامدهاي منفي تغيير ممکن است آشکارتر باشد و چون اينها نميخواهند احساس سر در گمي کنند بنا بر اين فقط در مراکز بسيار محدودي ميتوان حرف از بنيادگرايي زد؛ آنهم براي بازگشت به محدودترين شکل ابتدايي دين و سياست. از اين لحاظ البته بنياد گرايي يک واکنش است
..... اما اسلام گرايي در بسيار جنبه هايش مدرنيست است و حتي بايد گفت فردگرايانه است. چون تمام جهان و تمام جوامع به خاطر بعضي تغييرات از هم پاشيده شده و براي همين افراط به شکل هاي سياسي منفي واکنش نشان ميدهند. اصلا با توجه به همين مسائل است که ما مدعي هستيم ايران در حال حاضر و در زمان انقلاب و البته در دوران پيشا انقلاب در جران فرايند مدرنيزاسيون قرار داشته است. البته اين مدرانيزاسيون در نهايت به سمت يک قدرت مذهبي هدايت شده؛ اما خود اين قدرت مذهبي توسط بعضي واپسگرايان مورد حمله قرار گرفته است؛ واپسگرايان؛ نه سنت گرايان.
چون تعبير سنت گرايان گويانيست؛ خصوصا در مورد افرادي مثل بن لادن و هوادارانش. اين افراد کساني هستند که دلشان ميخواسته در جهان مدرن به بازي گرفته شوند. اينها سنت گرا نيستند به کشورهاي مختلف رفته اند تا آموزشهاي مدرن داشته باشند.پس ميبينيد که با توجه به اين اطلاعات دو چيز را نبايد با همديگر قاطي کنيم يکي نوع مقاومت است و مقاومت کنندگان مايل هستند از وضعيت سنتي خارج شوند که همان بنياد گراي است و ديگري همان است که توضيح دادم. آن چيزي که قضيه را پيچيده تر ميکند مسئله اي در زبان انگليسي است واژه fundamentalism (بنياد گرايي) در آن واحد دو معني دارد و همين منجر به اشتباهاتي ميشود ما بايد معني ضد حمله اي اين واژه را تفکيک کنيم. اسلام گرايي ضد بنياد گرايي است و اين البته همه جا وجود دارد که بسياري انسانهاي نو سنت گرا ميخواهند آداب و جهت گيريهاي بنيادي را حفظ کنند. اين دو مقوله از هم متفاوتند.
گفتگو با آلن تورن. جامعه شناس فرانسوي.
فقط اينقدر بگم که درج اين تکه از مصاحبه با آقاي تورن اصلا دليل موافقت با آن نيست.
Sunday, December 15, 2002
روز چهارشنبه تلويزيون ايران طي يک برنامه به اسم اين ور و اون ور سينما خلاصه فيلم مردي در نقاب آهني را نمايش داد. آخرين جمله اي که در اين فيلم توسط گوينده گفته شد اين بود که لويي چهاردهم بعد از اينکه به جاي برادرش به قدرت رسيد به زودي مثل برادرش راه ظلم و ستم پيش گرفت و اينقدر به مردم جور کرد که باعث انقلاب کبير فرانسه شد.
جل الخالق. حالا اينکه تلويزيون دو تا لويي را جا گذاشت و رسيد به انقلاب فرانسه بماند. آخرين جلمه در نسخه اصل اين فيلم اينطور است که لويي چهاردهم به شدت به قانون گرايي پابند بود و مردم فرانسه در زمان حکومت او رنگ صلح و آرامش را ديدند.
جل الخالق. حالا اينکه تلويزيون دو تا لويي را جا گذاشت و رسيد به انقلاب فرانسه بماند. آخرين جلمه در نسخه اصل اين فيلم اينطور است که لويي چهاردهم به شدت به قانون گرايي پابند بود و مردم فرانسه در زمان حکومت او رنگ صلح و آرامش را ديدند.
Friday, December 13, 2002
تازه هاي کتاب
از تام استپارد يکي از معروفترين نمايشنامه نامه نويسان انگليسي کتابي به ترجمه آقاي مصطفي اسلاميه منتشر شده است و توسط نشر نيلوفر به نام روزنکرانتس و گيلدنسترن مرده اند. روزنکرانتس و گيلدنسترن دو تا شخصيتهاي حاشيه اي نمايشنامه هملت هستند که در پي جاسوسي براي کلاديوس به سوي مرگ ميروند.
در مقدمه اين کتاب نوشته شده است:
نمايشنامه روزنکرانتس و گيلدنسترن مرده اند اميزه اي از طنز و تراژدي و سرشار از عناصر نمايشي است. بسيار از صاحبنظران عرصه تئاتر اين کتاب را هم ارزش با در انتظار گودو اثر بکت و قابل قياس با شش شخصيت در جستجوي نويسنده اثر پيراندللو ميدانند.
همزمان با معرفي بهترينها جايزه نهاد گلشيري نشر نيلوفر بهترينهاي داستانهاي کوتاه سال ۱۳۷۹ را در يک مجموعه به نام نقش ۷۹ منتشر کرده است
در اين کتاب از قباد آذر آيين؛ صمد طاهري؛ محسن فرجي؛ محمد رضا گودرزي؛ اروشا نصرت؛ و پيمان هوشمند زاده هر نفر يک داستان از حسن بني عامري؛ گلي ترقي؛ سعيد عباسپور هر نفر دو داستان و از بيژن نجدي سه داستان به چاپ رسيده است. تمام اين داستانها قبلا در مجموع داستان نويسندگان منتشر شده است اما جمع آوري اين قصه ها به عنوان بهترينهاي سال ۷۹ لطف بازخواني آنرا کم نميکند.
دو نمايشنامه کوتاه از ويليام سارويان به نام گرسنگان توسط نشر گلمهر به چاپ رسيده است. بيست صفحه انتهايي اين کتاب کوچک صد صفحه اي اختصاص دارد به معرفي نويسنده اين کتاب با کمک چند مقاله و عکس
اين ناشر يک سي دي در زمينه تئاتر منتشر کرده است که سي دي بدي از آب در نيامده است
بعضي از مطالب اين سي دي شامل موارد زير است
شرح حال نقد آثار؛ مصاحب؛ نقد و سخنراني به زبانهاي فارسي ايتاليايي انگليسي فرانسه و ...به همراه هفت داستان از سارويان به زبانهاي انگليسي ارمني و اسپانيايي
تاريخ تئاتر در جهان از آغاز تا امروز
تاريخ ماسک در جهان و کاربرد آن در تئاتر همراه با تصاويري از ماسکها
تاريخ گريم از ۲۶۰۰ سال قبل از ميلاد به همراه آموزش آن
تاريخ تصويري لباس
طراحي لباس براي صحنه
آموزش رنگ کردن پارچه
پوستر تئاتر از قرن هيجده تا امروز
تاريخ رقص در تئاتر
تئاتر خياباني و ....
اگر قصد خريد اين سي دي را داشتيد با تلفن ۴۶۴۱۱۲۵ تماس بگيريد. فکر ميکنم براي تهيه آن ناچار شويد يک سفر کوچک به شهرک اکباتان بکنيد.
نشر نيلوفر در غياب طرح نو که عملا سري کتابهاي سياه خود را تعطيل کرد قصد دارد تحت نام سري سرخ و سياه يک سري از بهترينهاي اين ژانر را منتشر کند. دبير اين مجموعه آقاي جلال بايرام هستند و اولين کتاب از اين سري به نام گريس ديگر( چهره پنهان) به ترجمه آقاي بايرام منتشر شده است. نويسنده اين کتاب مارگرت اتوود نويسنده کانادايي است.
از تام استپارد يکي از معروفترين نمايشنامه نامه نويسان انگليسي کتابي به ترجمه آقاي مصطفي اسلاميه منتشر شده است و توسط نشر نيلوفر به نام روزنکرانتس و گيلدنسترن مرده اند. روزنکرانتس و گيلدنسترن دو تا شخصيتهاي حاشيه اي نمايشنامه هملت هستند که در پي جاسوسي براي کلاديوس به سوي مرگ ميروند.
در مقدمه اين کتاب نوشته شده است:
نمايشنامه روزنکرانتس و گيلدنسترن مرده اند اميزه اي از طنز و تراژدي و سرشار از عناصر نمايشي است. بسيار از صاحبنظران عرصه تئاتر اين کتاب را هم ارزش با در انتظار گودو اثر بکت و قابل قياس با شش شخصيت در جستجوي نويسنده اثر پيراندللو ميدانند.
همزمان با معرفي بهترينها جايزه نهاد گلشيري نشر نيلوفر بهترينهاي داستانهاي کوتاه سال ۱۳۷۹ را در يک مجموعه به نام نقش ۷۹ منتشر کرده است
در اين کتاب از قباد آذر آيين؛ صمد طاهري؛ محسن فرجي؛ محمد رضا گودرزي؛ اروشا نصرت؛ و پيمان هوشمند زاده هر نفر يک داستان از حسن بني عامري؛ گلي ترقي؛ سعيد عباسپور هر نفر دو داستان و از بيژن نجدي سه داستان به چاپ رسيده است. تمام اين داستانها قبلا در مجموع داستان نويسندگان منتشر شده است اما جمع آوري اين قصه ها به عنوان بهترينهاي سال ۷۹ لطف بازخواني آنرا کم نميکند.
دو نمايشنامه کوتاه از ويليام سارويان به نام گرسنگان توسط نشر گلمهر به چاپ رسيده است. بيست صفحه انتهايي اين کتاب کوچک صد صفحه اي اختصاص دارد به معرفي نويسنده اين کتاب با کمک چند مقاله و عکس
اين ناشر يک سي دي در زمينه تئاتر منتشر کرده است که سي دي بدي از آب در نيامده است
بعضي از مطالب اين سي دي شامل موارد زير است
شرح حال نقد آثار؛ مصاحب؛ نقد و سخنراني به زبانهاي فارسي ايتاليايي انگليسي فرانسه و ...به همراه هفت داستان از سارويان به زبانهاي انگليسي ارمني و اسپانيايي
تاريخ تئاتر در جهان از آغاز تا امروز
تاريخ ماسک در جهان و کاربرد آن در تئاتر همراه با تصاويري از ماسکها
تاريخ گريم از ۲۶۰۰ سال قبل از ميلاد به همراه آموزش آن
تاريخ تصويري لباس
طراحي لباس براي صحنه
آموزش رنگ کردن پارچه
پوستر تئاتر از قرن هيجده تا امروز
تاريخ رقص در تئاتر
تئاتر خياباني و ....
اگر قصد خريد اين سي دي را داشتيد با تلفن ۴۶۴۱۱۲۵ تماس بگيريد. فکر ميکنم براي تهيه آن ناچار شويد يک سفر کوچک به شهرک اکباتان بکنيد.
نشر نيلوفر در غياب طرح نو که عملا سري کتابهاي سياه خود را تعطيل کرد قصد دارد تحت نام سري سرخ و سياه يک سري از بهترينهاي اين ژانر را منتشر کند. دبير اين مجموعه آقاي جلال بايرام هستند و اولين کتاب از اين سري به نام گريس ديگر( چهره پنهان) به ترجمه آقاي بايرام منتشر شده است. نويسنده اين کتاب مارگرت اتوود نويسنده کانادايي است.
Thursday, December 12, 2002
مثل همه عصرهاي زويا پيرزاد رو خوندم.
مشکل اين اولين مجموعه داستان خانم پيرزاد اينه که توش حادثه اتفاق نميافته. خانم پيرزاد نميخواد دنبال اين قرتي بازيهاي مدرنيسم برود که به کل طرح را در داستان حذف ميکنند و چند واژه درهم و مبهم به عنوان قصه تحويل ميدهند. نه؛ فقط خيلي ساده در اين داستانها هيچ اتفاقي نميافتد. بيشتر اين داستانها تنها برشي از يک لحظه زندگي هستند برشي بسيار ساده و گذرا که ميتوان آنرا نديد هم گرفت.
مشکل اين اولين مجموعه داستان خانم پيرزاد اينه که توش حادثه اتفاق نميافته. خانم پيرزاد نميخواد دنبال اين قرتي بازيهاي مدرنيسم برود که به کل طرح را در داستان حذف ميکنند و چند واژه درهم و مبهم به عنوان قصه تحويل ميدهند. نه؛ فقط خيلي ساده در اين داستانها هيچ اتفاقي نميافتد. بيشتر اين داستانها تنها برشي از يک لحظه زندگي هستند برشي بسيار ساده و گذرا که ميتوان آنرا نديد هم گرفت.
Tuesday, December 10, 2002
فرهنگنامه نويسي و دايره المعارف نويسي در ايران هم قصه اي دارد. زحمات عميد معين و يا دهخدا وقتي که ديگر اين کتابها به روز نشوند در حقيقت فقط به تاريخ ميپيوندد. هر چند که گفته ميشود آقاي محمد رضا جعفري ويراستار جديدي از فرهنگ معين آماده کرده اند که به زودي منتشر خواهد شد
اما نشر فرهنگ معاصر به تازگي يک فرهنگنامه فارسي به اسم فرهنگ معاصر فارسي امروز منتشر کرده است که با بضاعت اندک يک موسسه خصوصي کاري است کارستان.
اين کتاب قبلا تحت نام فرهنگ فارسي امروز و توسط يک انتشاراتي ديگر منتشر شده بود. اما ويراست جديدي که آقاي غلامحسين صدر افشار به همراه خانمهاي نسرين و نسترن حکمي منتشر کرده اند به کل با اصل اثر فرق دارد. در مقدمه کتاب آورده شده که تعداد زيادي واژه هاي جديد تا آخرين مراحل اجرايي کار در اين ويراست اضافه شده است.
نکته جالب در اين کتاب اين است که تيراژ أن ذکر نشده است. فقط همينقدر بدانيم که تا حالا از ويراست قديم اين فرهنگ بيست هزار نسخه به فروش رفته است. در مقدمه کتاب آورده شده که اين تنها فرهنگ فارسي است که در ده سال گذشته سه بار ويراست شده است.
مولفان اعتقاد دارند لغاتي که از زبانهاي ديگر به زبان فارسي وارد شده است چون رايانه -تلفن همراه- پيتزا- ايدز- اير تاکسي -ايزوتونيک- ايزومر- اينترنت بايد جزو زبان فارسي آورده شوند و در حد امکان معني دقيقي براي اين لغات آورده شده است. براي مثال جلوي لغت اينترنت نوشته شده است:شبکه کامپيوتري بين المللي براي ايجاد ارتباط با کامپيوترهاي مختلف و عرضه يا دريافت اطلاعات از آن.
قرار است که مولفان از اثري که بوجود آورده اند مغرور نشوند خودشان در مقدمه ذکر ميکنند که دست يافتن به کمال(اگر کمالي باشد) به همت سالها کار سنگين به دست ميايد اضافه شدن واژه هاي جديد؛ معني دقيقتر؛ مثالهاي بيشتر و لغات مربوط به گياهان و حشرات و پرندگان و اضافه شدن تصاوير از نيازهاي چاپ بعدي است.
از محسنات اين فرهنگ نامه اين است که نه تنها معني لغت را آورده بلکه ترکيبهاي جديد هر لغت را هم آورده است به اين ترتيب ميتوانيد از لغت جوش ترکيبهاي جوش آوردن؛ جوش شيرين؛ جوش صورت؛ جوش غرور؛ جوش خوردن؛ جوش دادن؛ جوش زدن؛ جوش آمدن را هر يک با مثال پيدا کرد.
معني قديمي لغات را هم آورده به اين ترتيب جلوي کلمه تابين نوشته شده: اسم (قديمي) سرباز؛ نفر
اگر لغتي بيش از يک مدخل در مقوله دستور زباني داشته باشد به آن اشاره شده است نشانه هاي جمع هر کلمه در انتهاي خط آورده شده است.
بزرگترين کمک اين فرهنگ همان فنوتيک براي تلفظ درست لغات است به اين ترتيب جلوي کلمه جيش با دو فونتيک مختلف نوشته شده (ادبي) سپاه
و در مدخل بعدي جلوي همين کلمه نوشته شده (کودکانه)شاش داشتن اداري کردن
اين فرهنگنامه در يک جلد با طراحي جلد زيبا و صحافي جاندار( اگر چند تا فرهنگ زير دستتون به خاطر صحافی بد پاره پاره کرده باشين منظور من رو از صحافي جاندار ميفهمين) به تازگي منتشر شده است.
اما نشر فرهنگ معاصر به تازگي يک فرهنگنامه فارسي به اسم فرهنگ معاصر فارسي امروز منتشر کرده است که با بضاعت اندک يک موسسه خصوصي کاري است کارستان.
اين کتاب قبلا تحت نام فرهنگ فارسي امروز و توسط يک انتشاراتي ديگر منتشر شده بود. اما ويراست جديدي که آقاي غلامحسين صدر افشار به همراه خانمهاي نسرين و نسترن حکمي منتشر کرده اند به کل با اصل اثر فرق دارد. در مقدمه کتاب آورده شده که تعداد زيادي واژه هاي جديد تا آخرين مراحل اجرايي کار در اين ويراست اضافه شده است.
نکته جالب در اين کتاب اين است که تيراژ أن ذکر نشده است. فقط همينقدر بدانيم که تا حالا از ويراست قديم اين فرهنگ بيست هزار نسخه به فروش رفته است. در مقدمه کتاب آورده شده که اين تنها فرهنگ فارسي است که در ده سال گذشته سه بار ويراست شده است.
مولفان اعتقاد دارند لغاتي که از زبانهاي ديگر به زبان فارسي وارد شده است چون رايانه -تلفن همراه- پيتزا- ايدز- اير تاکسي -ايزوتونيک- ايزومر- اينترنت بايد جزو زبان فارسي آورده شوند و در حد امکان معني دقيقي براي اين لغات آورده شده است. براي مثال جلوي لغت اينترنت نوشته شده است:شبکه کامپيوتري بين المللي براي ايجاد ارتباط با کامپيوترهاي مختلف و عرضه يا دريافت اطلاعات از آن.
قرار است که مولفان از اثري که بوجود آورده اند مغرور نشوند خودشان در مقدمه ذکر ميکنند که دست يافتن به کمال(اگر کمالي باشد) به همت سالها کار سنگين به دست ميايد اضافه شدن واژه هاي جديد؛ معني دقيقتر؛ مثالهاي بيشتر و لغات مربوط به گياهان و حشرات و پرندگان و اضافه شدن تصاوير از نيازهاي چاپ بعدي است.
از محسنات اين فرهنگ نامه اين است که نه تنها معني لغت را آورده بلکه ترکيبهاي جديد هر لغت را هم آورده است به اين ترتيب ميتوانيد از لغت جوش ترکيبهاي جوش آوردن؛ جوش شيرين؛ جوش صورت؛ جوش غرور؛ جوش خوردن؛ جوش دادن؛ جوش زدن؛ جوش آمدن را هر يک با مثال پيدا کرد.
معني قديمي لغات را هم آورده به اين ترتيب جلوي کلمه تابين نوشته شده: اسم (قديمي) سرباز؛ نفر
اگر لغتي بيش از يک مدخل در مقوله دستور زباني داشته باشد به آن اشاره شده است نشانه هاي جمع هر کلمه در انتهاي خط آورده شده است.
بزرگترين کمک اين فرهنگ همان فنوتيک براي تلفظ درست لغات است به اين ترتيب جلوي کلمه جيش با دو فونتيک مختلف نوشته شده (ادبي) سپاه
و در مدخل بعدي جلوي همين کلمه نوشته شده (کودکانه)شاش داشتن اداري کردن
اين فرهنگنامه در يک جلد با طراحي جلد زيبا و صحافي جاندار( اگر چند تا فرهنگ زير دستتون به خاطر صحافی بد پاره پاره کرده باشين منظور من رو از صحافي جاندار ميفهمين) به تازگي منتشر شده است.
Sunday, December 08, 2002
روزنامه رسالت زياد اهل شوخي نيست ستون طنز هم ندارد از اين لحاظ خيلي از روزنامه سلفش کيهان سرتر است که صفحه طنزش فقط يک ستون اضافه براي فحش دادن است. اما ديروز رسالت ناپرهيزي کرد.
خبر رو که از سايت امروز گرفتم بخونين:
مرتضوي هم قهرمان ملي است
رسالت در يادداشتي، به قلم انبار لويي، (1/9/81) حسين رضازاده، قهرمان وزنه برداري جهان و سعيد مرتضوي قاضي شعبه 1410 عمومي تهران را از جوانان نسل سومي خواند و در ادامه از واكنش به حكم قاضي جوان پرونده آقاجري انتقاد و اعلام كرد بعضي مسئولان به جوانان نسل سومي بيمهري ميكنند.
خبر رو که از سايت امروز گرفتم بخونين:
مرتضوي هم قهرمان ملي است
رسالت در يادداشتي، به قلم انبار لويي، (1/9/81) حسين رضازاده، قهرمان وزنه برداري جهان و سعيد مرتضوي قاضي شعبه 1410 عمومي تهران را از جوانان نسل سومي خواند و در ادامه از واكنش به حكم قاضي جوان پرونده آقاجري انتقاد و اعلام كرد بعضي مسئولان به جوانان نسل سومي بيمهري ميكنند.
Wednesday, December 04, 2002
امين مالوف را مورخي لقب دادند که قصه نويس شد. مالوف فرزند يک سياستمدار معروف لبناني است که به سال۱۹۴۳ در لبنان به دنيا آمد و در يک دانشگاه فرانسوي زبان تحصيل کرد و به سال ۱۹۷۹ به پاريس مهاجرت کرد و سالهاست که در اين کشور ساکن است.
اولين کتابي که امين مالوف نوشت به نام جنگهاي صليبي از ديدگاه اعراب ( نشر البرز۱۳۶۹) ماجراي تاريخ جنگهاي صليبي از ديد اعراب و مورخان عرب است اين کتاب وقايع مهم جنگهاي صليبي از اوت ۱۰۹۹ تا سال ۱۲۶۰ را در بر ميگيرد.
کتاب دوم امين مالوف به اسم لئوي افريقايي (نشر سروش ۱۳۶۸)با استقبال زياد خوانندگان در سراسر جهان به جز ايران، روبرو شد. لئو آفريکانوس نامي است که حسن بن محمد وزان زياتي مولف وصف آفريقا را به اين نام ميشناسند. وي ده ساله که بود قران را از حفظ شد و در سن سي سالگي زمان برگشت از کعبه سر از رم در آورد و وارد دربار پاپ شد و مسيحي شد و حتي توسط پاپ غسل تعميد شد و ....
بستر تاريخي اين کتاب وابسته به معلومات غني نويسنده در اين زمينه است.
کتاب بعدي اين نويسنده سمرقند (نشر دستان ۱۳۷۴) است. محور اين داستان دست نوشته هاي خيام است زمان داستان از دوران تحصيل خيام و دوستی اش با حسن صباح که توسط دوست دختر خيام ( جهان) اين کتابچه به او هديه ميشود آغاز می شود تا زماني که اين دست نوشته در کشتي تايتانيک جزو وسايل يکي از نواده هاي قاجار غرق شد . (به راستي گرانقيمترين چيزي که در اين کشتي از بين رفت همين دست نوشته ها بوده است)
اين کتاب که در ايران هم بسيار پرفروش بود و توسط سه مترجم به فارسی برگردانده شده از زمان نظام الملک شروع ميشود و ماجراي حسن صباح و حمله مغلولها و به همراه دست نوشته ها وارد عصر حاضر ميشود و انقلاب مشروطه و سيد جمالدين اسد آبادي در حقيقت دست نوشته ها تنها بهانه اي براي رعايت محور خطي داستان است.
باغهاي روشنايي(نشر گفتار ۱۳۷۴) که نويسنده را برنده جايزه خانه انتشارات پاريس کرد داستان ماني پيامبر از تولد تا مرگ است. ترجمه اين کتاب به قلم خانم ميترا معصومي منتشر شد .
کتاب نخستين سده بعد از بئاتريس که چندان مورد اقبال خوانندگان قرار نگرفت کتاب بعدي اين نويسنده است که به فارسي هم ترجمه نشده.
صخره تانيوس (نشرروايت ۱۳۷۴) که جزو آخرين کارهاي منتشره خانم شهرنوش پارسي پور در ايران بود يک داستان کاملا تخيلي باپس زمينه تاريخي مربوط به داستان مرگ يک خليفه در قرن نوزده است قاتل به همراه پسرش به قبرس فرار ميکند و با حيله يکي از ماموران به کشور بازگردانده ميشود در حقيقت بخش تخيلي اين داستان همان روايت حيله مامور مخفي است که کتاب را به داستانهاي پليسي شبيه کرده است
بندرهاي شرق ششمين اثر اين نويسنده است که چند روزي است به ترجمه داوود دهقان توسط نشر روزنه منتشر شده است.
اولين کتابي که امين مالوف نوشت به نام جنگهاي صليبي از ديدگاه اعراب ( نشر البرز۱۳۶۹) ماجراي تاريخ جنگهاي صليبي از ديد اعراب و مورخان عرب است اين کتاب وقايع مهم جنگهاي صليبي از اوت ۱۰۹۹ تا سال ۱۲۶۰ را در بر ميگيرد.
کتاب دوم امين مالوف به اسم لئوي افريقايي (نشر سروش ۱۳۶۸)با استقبال زياد خوانندگان در سراسر جهان به جز ايران، روبرو شد. لئو آفريکانوس نامي است که حسن بن محمد وزان زياتي مولف وصف آفريقا را به اين نام ميشناسند. وي ده ساله که بود قران را از حفظ شد و در سن سي سالگي زمان برگشت از کعبه سر از رم در آورد و وارد دربار پاپ شد و مسيحي شد و حتي توسط پاپ غسل تعميد شد و ....
بستر تاريخي اين کتاب وابسته به معلومات غني نويسنده در اين زمينه است.
کتاب بعدي اين نويسنده سمرقند (نشر دستان ۱۳۷۴) است. محور اين داستان دست نوشته هاي خيام است زمان داستان از دوران تحصيل خيام و دوستی اش با حسن صباح که توسط دوست دختر خيام ( جهان) اين کتابچه به او هديه ميشود آغاز می شود تا زماني که اين دست نوشته در کشتي تايتانيک جزو وسايل يکي از نواده هاي قاجار غرق شد . (به راستي گرانقيمترين چيزي که در اين کشتي از بين رفت همين دست نوشته ها بوده است)
اين کتاب که در ايران هم بسيار پرفروش بود و توسط سه مترجم به فارسی برگردانده شده از زمان نظام الملک شروع ميشود و ماجراي حسن صباح و حمله مغلولها و به همراه دست نوشته ها وارد عصر حاضر ميشود و انقلاب مشروطه و سيد جمالدين اسد آبادي در حقيقت دست نوشته ها تنها بهانه اي براي رعايت محور خطي داستان است.
باغهاي روشنايي(نشر گفتار ۱۳۷۴) که نويسنده را برنده جايزه خانه انتشارات پاريس کرد داستان ماني پيامبر از تولد تا مرگ است. ترجمه اين کتاب به قلم خانم ميترا معصومي منتشر شد .
کتاب نخستين سده بعد از بئاتريس که چندان مورد اقبال خوانندگان قرار نگرفت کتاب بعدي اين نويسنده است که به فارسي هم ترجمه نشده.
صخره تانيوس (نشرروايت ۱۳۷۴) که جزو آخرين کارهاي منتشره خانم شهرنوش پارسي پور در ايران بود يک داستان کاملا تخيلي باپس زمينه تاريخي مربوط به داستان مرگ يک خليفه در قرن نوزده است قاتل به همراه پسرش به قبرس فرار ميکند و با حيله يکي از ماموران به کشور بازگردانده ميشود در حقيقت بخش تخيلي اين داستان همان روايت حيله مامور مخفي است که کتاب را به داستانهاي پليسي شبيه کرده است
بندرهاي شرق ششمين اثر اين نويسنده است که چند روزي است به ترجمه داوود دهقان توسط نشر روزنه منتشر شده است.
Tuesday, December 03, 2002
بابابزرگم يادش به خير. اونوقتها که زنده بود يه قصه اي برام تعريف ميکرد نميدونم چطور شد که الان دوباره يادش افتادم.
خدا بعد از اينکه ديد شيطان نميخواد به آدم سجده کنه از اونجا که خيلي شيطان رو دوست داشت ( چون شيطان سجده هاي چندهزار ساله ميکرد) دستور داد از مکاني که شيطان به سجده ميرفت دالاني بسازند و ارتفاع اين دالان را رفته رفته کم کنند تا شيطان مجبور به دولا شدن شود. بعد به آدم فرمود که جلوي دالان منتظر باشد تا شيطان به ايشان تعظيم کند.
شيطان که متوجه اين مکر شد عقب عقب از دالان خارج شد و به آدم تعظيم نکرد.
من هرگز نتوانستم منبع اين قصه را پيدا کنم. هيچ ارزش علمي ندارد. ارزش ادبي هم ندارد. همينجوري ياد اين قصه افتادم.
خدا بعد از اينکه ديد شيطان نميخواد به آدم سجده کنه از اونجا که خيلي شيطان رو دوست داشت ( چون شيطان سجده هاي چندهزار ساله ميکرد) دستور داد از مکاني که شيطان به سجده ميرفت دالاني بسازند و ارتفاع اين دالان را رفته رفته کم کنند تا شيطان مجبور به دولا شدن شود. بعد به آدم فرمود که جلوي دالان منتظر باشد تا شيطان به ايشان تعظيم کند.
شيطان که متوجه اين مکر شد عقب عقب از دالان خارج شد و به آدم تعظيم نکرد.
من هرگز نتوانستم منبع اين قصه را پيدا کنم. هيچ ارزش علمي ندارد. ارزش ادبي هم ندارد. همينجوري ياد اين قصه افتادم.
Monday, December 02, 2002
آقاي مهدي يزداني خرم يه مقاله خوندني در مورد کتاب وقتي يتيم بوديم تو شماره امروز همشهري دوم چاپ کردند.
سايت همشهري اينقدر مدرنه که از اين کارهاي سبک نميکنه که لينک ثابت به مطالب بذاره. عوضش ميتونين اگه دلتون خواست موسيقيش رو عوض کنين!
البته واضح و مبرهن است که مطالعه اين نوع مقاله ها بعد از خواندن خود اثر توصيه ميشه.
سايت همشهري اينقدر مدرنه که از اين کارهاي سبک نميکنه که لينک ثابت به مطالب بذاره. عوضش ميتونين اگه دلتون خواست موسيقيش رو عوض کنين!
البته واضح و مبرهن است که مطالعه اين نوع مقاله ها بعد از خواندن خود اثر توصيه ميشه.
Sunday, December 01, 2002
جل الخالق فکر ميکنين اگه معاونت فرهنگی هنری دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم مجله ويژه ادبيات داستانی چاپ کنه اسمش رو چی بذاره. شهرزاد؟
يه نگاه به عنوان بعضی مقاله هاش بياندازين تا حسابی کيف کنين
- در اوليس چه ميگذرد
- نقد و بررسی آثار شهريار مندنی پور
- بررسی رمان مداد پاک کن ها
- خود ساختارمندی در متون پسامدرن
يه نگاه به عنوان بعضی مقاله هاش بياندازين تا حسابی کيف کنين
- در اوليس چه ميگذرد
- نقد و بررسی آثار شهريار مندنی پور
- بررسی رمان مداد پاک کن ها
- خود ساختارمندی در متون پسامدرن
Saturday, November 30, 2002
کتاب وقتي يتيم بوديم اثر کازئو ايشي گورو سومين اثر اين نويسنده است که به فارسي منتشر شده است.
کتاب در ژانر پليسي نوشته شده است اما از بسياري از قواعد اين گونه کتابها پيروي نميکند. بنکس کاراگاه مشهور لندني بيست سال بعد از گم شدن پدر و مادرش در شهر شانگهاي چين به اين شهر ميرود که رد پاي آنها را پيدا کند. زمان سال ۱۹۳۷ است که چين درگير جنگ با ژاپن بود و تنها بخش امن شهر بخش بين الملل آن بود که جزو مناطق بيطرف محسوب ميشد.
در اين کتاب ما از عمليات کاراگاهي چيزي نميبينم خواننده تعمدا در جريان تحقيقات بنکس براي پيدا کردن رد پايي از والدينش قرار نميگيرد. تنها با رد پايي ابلهانه که به هزار دليل بي منطق است بنکس به همراه يک افسر جنگ از چين به منطقه جنگي ميرود که به خانه اي که حدس ميزند پدر و مادرش در آنجا باشند سر بزند.
يکي از عجيبترين و زيباترين صحنه هاي اين کتاب همان گردش شبانه بنکس در صحنه نبرد است ديدارش با خانواده هايي که در اين ويرانه زندگي ميکنند و برخوردشان با يک سرباز ژاپني که گروهي زن و بچه با داس و چاقو قصد کشتنش را دارند. گردش در تونلهايي که از ويرانه هاي خانه هاي مردم ساخته شده و هر لحظه در انتظار فاجعه اي ميتوانند باشند. و سر آخر آن کودک چيني که با نگراني در حالي که از سرش خون جاري بود و مادرش در اثر اصابت گلوله توپ کشته شده بود آنها را براي کمک به سگش فراميخواند.
رمان وقتي يتيم بوديم در حقيقت يک رمان شخصيت است. داستان بهانه اي است براي تعريف و پرورش شخصيتهايي که با تضاد رفتاريشان براي خواننده تعريف ميشوند. از همين رو است که نويسنده به تعريف عمليات پليسي اشتياقي نشان نميدهد در عوض شخصيتهايي که در ماجراي پليسي هيچ نقشي ندارند به خوبي پرورده ميشوند.
اين دلمشغولي اصلي نويسنده در سه رماني است که از خوانديم. واکنش شخصيتهاي داستاني ايشان در برابر يک حادثه بسيار ساده تا حد فاجعه پيچيده و غير قابل پيش بيني ميشود. در کتاب بازمانده روز تمام بهانه مسافرت شخصيت اصلي داستان عشق قديمي است که به همکار خدمتکارش داشت و نه دعوت او به همکاري.
در اين کتاب سارا که از دست تحقيرهاي شوهرش به ستوه آمده با بنکس قرار فرار ميگذارد آنهم درست همان روزي که قرار است تحقيقات در مورد مادر و پدرش به نتيجه برسد. بنکس با فرار موافقت ميکند حتي به سر قرار ميرود اما بعد با يک بهانه کوچک سارا را به قصد جبهه نبرد ترک ميکند.
کتاب در ژانر پليسي نوشته شده است اما از بسياري از قواعد اين گونه کتابها پيروي نميکند. بنکس کاراگاه مشهور لندني بيست سال بعد از گم شدن پدر و مادرش در شهر شانگهاي چين به اين شهر ميرود که رد پاي آنها را پيدا کند. زمان سال ۱۹۳۷ است که چين درگير جنگ با ژاپن بود و تنها بخش امن شهر بخش بين الملل آن بود که جزو مناطق بيطرف محسوب ميشد.
در اين کتاب ما از عمليات کاراگاهي چيزي نميبينم خواننده تعمدا در جريان تحقيقات بنکس براي پيدا کردن رد پايي از والدينش قرار نميگيرد. تنها با رد پايي ابلهانه که به هزار دليل بي منطق است بنکس به همراه يک افسر جنگ از چين به منطقه جنگي ميرود که به خانه اي که حدس ميزند پدر و مادرش در آنجا باشند سر بزند.
يکي از عجيبترين و زيباترين صحنه هاي اين کتاب همان گردش شبانه بنکس در صحنه نبرد است ديدارش با خانواده هايي که در اين ويرانه زندگي ميکنند و برخوردشان با يک سرباز ژاپني که گروهي زن و بچه با داس و چاقو قصد کشتنش را دارند. گردش در تونلهايي که از ويرانه هاي خانه هاي مردم ساخته شده و هر لحظه در انتظار فاجعه اي ميتوانند باشند. و سر آخر آن کودک چيني که با نگراني در حالي که از سرش خون جاري بود و مادرش در اثر اصابت گلوله توپ کشته شده بود آنها را براي کمک به سگش فراميخواند.
رمان وقتي يتيم بوديم در حقيقت يک رمان شخصيت است. داستان بهانه اي است براي تعريف و پرورش شخصيتهايي که با تضاد رفتاريشان براي خواننده تعريف ميشوند. از همين رو است که نويسنده به تعريف عمليات پليسي اشتياقي نشان نميدهد در عوض شخصيتهايي که در ماجراي پليسي هيچ نقشي ندارند به خوبي پرورده ميشوند.
اين دلمشغولي اصلي نويسنده در سه رماني است که از خوانديم. واکنش شخصيتهاي داستاني ايشان در برابر يک حادثه بسيار ساده تا حد فاجعه پيچيده و غير قابل پيش بيني ميشود. در کتاب بازمانده روز تمام بهانه مسافرت شخصيت اصلي داستان عشق قديمي است که به همکار خدمتکارش داشت و نه دعوت او به همکاري.
در اين کتاب سارا که از دست تحقيرهاي شوهرش به ستوه آمده با بنکس قرار فرار ميگذارد آنهم درست همان روزي که قرار است تحقيقات در مورد مادر و پدرش به نتيجه برسد. بنکس با فرار موافقت ميکند حتي به سر قرار ميرود اما بعد با يک بهانه کوچک سارا را به قصد جبهه نبرد ترک ميکند.
Saturday, November 23, 2002
روزنامه بهار روز اعلام حکم آقاي فرهاد نظري در دادگاه مربوط به ماجراي هيجده تير ماه که به تبرئه ايشان منتهي شد عکسي از ايشان را چاپ کرد که بعدها عنوان شد همان عکس بيشتر از يک مقاله حرف ميزد. فرهاد نظري در حال پوزخند زدن به دوربين با شکلکي که بي شباهت به تمسخر نبود .
الان کتابي از ايشان چاپ شده است به نام .... براي تاريخ که مربوط است به وقايع هجده تير را از نگاه ايشان. اگر نگاهي به عکس روي اين کتاب بياندازيد ناخوداگاه ياد همان عکس تاريخي روزنامه بهار ميافتايد. فرهاد نظري با دستهاي باز و يک شانه پايينتر از ديگري شبيه افه هايي که در فيلمهاي فارسي دهه پنجاه مختص لاتهاي قهرمان فيلم بود.
با همان پوزخند اينبار از روبرو.
الان کتابي از ايشان چاپ شده است به نام .... براي تاريخ که مربوط است به وقايع هجده تير را از نگاه ايشان. اگر نگاهي به عکس روي اين کتاب بياندازيد ناخوداگاه ياد همان عکس تاريخي روزنامه بهار ميافتايد. فرهاد نظري با دستهاي باز و يک شانه پايينتر از ديگري شبيه افه هايي که در فيلمهاي فارسي دهه پنجاه مختص لاتهاي قهرمان فيلم بود.
با همان پوزخند اينبار از روبرو.
Wednesday, November 20, 2002
من با جمله پايين مخالف نيستم اما نميدونم چرا قبولش برام سخته
کساني که معتقدند ملت عراق بايد سرنوشت خود را خودشان تعيين کنند به ياد داشته باشند که رهبران تمام حکومتهاي توتاليتر در قرن گذشته يا توسط نيروهاي بيگانه از قدرت خلع شدند و يا به مرگ طبيعي مردند
نگاه کنيد به سرنوشت هيتلر- موسو ليني- انور خوجه- استالين- طالبان- حافظ اسد- قذافي- صدام و ....
کساني که معتقدند ملت عراق بايد سرنوشت خود را خودشان تعيين کنند به ياد داشته باشند که رهبران تمام حکومتهاي توتاليتر در قرن گذشته يا توسط نيروهاي بيگانه از قدرت خلع شدند و يا به مرگ طبيعي مردند
نگاه کنيد به سرنوشت هيتلر- موسو ليني- انور خوجه- استالين- طالبان- حافظ اسد- قذافي- صدام و ....
Tuesday, November 19, 2002
يهوديت نام ديگر مذهب است مذهبي دنيوي که به نياز عملي انسان در زندگي پاسخ ميگويد و اين همان راز ماندگار مذهب در عصر ماست. مالکان به نظريه مالکيت حاکمان به نظريه حاکميت و معلمان به نظريه اخلاق نياز دارند و مذهب حتي در صورت لاغر شده خويش به اين نيازها پاسخ ميدهد.
تکه پاره شدن بي پايان مذهب در آمريکاي شمالي آنرا به موضوعي صرفا فردي حتي در شکل خارجي آن تبديل کرده و مذهب به موضوعي خصوصي تنزل يافته و از جماعت انساني به معني دقيق بيرون رانده شده است.
درباره مسئله يهود گامي در نقد فلسفه حق هگل. کارل مارکس
مذهب آه مخلوق ستم ديده احساس جهاني بي احساس و جان اوضاعي بي جان است. مذهب افيون مردم است.
بخشي از مقدمه کارل مارکس در سالنامه فرانسوي آلماني ۱۸۴۴
تکه پاره شدن بي پايان مذهب در آمريکاي شمالي آنرا به موضوعي صرفا فردي حتي در شکل خارجي آن تبديل کرده و مذهب به موضوعي خصوصي تنزل يافته و از جماعت انساني به معني دقيق بيرون رانده شده است.
درباره مسئله يهود گامي در نقد فلسفه حق هگل. کارل مارکس
مذهب آه مخلوق ستم ديده احساس جهاني بي احساس و جان اوضاعي بي جان است. مذهب افيون مردم است.
بخشي از مقدمه کارل مارکس در سالنامه فرانسوي آلماني ۱۸۴۴
Monday, November 18, 2002
يه کتاب بست سلرز به ترجمه خانم مريم بيات تو ايران چاپ شده به اسم خاطرات يک گيشا.
خانم مريم بيات استاد انتخاب اينگونه کتابهاي بست سلرز و خوش فرمه. الان من نميخوام اينجا درباره اين کتاب حرف بزنم چون جاش نيست( فکر نميکنم هيچ کجا جاش باشه مگه همون بخش مرور کتاب مجلات نيويورک تايمز و نيوزويک)
اما در اين کتاب نويسنده اطلاعات جالبي در مورد گيشاهاي ژاپني داده که قرار بود قبل از اين از طريق آقا سياوش اين اطلاعات به ما داده بشه که گويا مشغله به ايشان اجازه اين کار رو تا حالا نداده.
گي به معني هنر و گيشا يعني هنرمند کساني هستند که از کودکي در مدرسه هاي مخصوص پرورش اين گونه افراد به هنر آموزي اشتغال دارند. اينان حداقل در چهار رشته آواز خواني نوازندگي رقص و مراسم چاي استاد هستن.
سيستم مادر و فرزندي دراينگونه مکانها در ژاپن هم حاکم است. مادران پول زيادي براي دختر بچه هاي با استعداد و زيبا ميپردازند و د رحقيقت اينان را می خرند و هزينه تحصيل در مدارس مخصوص و زندگي را ميپردازند و تمام اين هزينه ها را در دفتر مخصوص ثبت ميکند گيشا وظيفه دارد بعد از اينکه شروع به کار کرد کليه اين قروض را بپردازد.
در چاي خانه هايي که گشياها کار ميکنند خدمات مختلفي به مشتريان عرضه ميشود. در حقيقت مشتري براي مدتي سر کردن با گيشاها پول زيادي پرداخت ميکند و اين لزوما به معني رابطه سکسي داشتن با گيشاها نيست.
فضاي اين کتاب مربوط به دوران جنگ دوم است اما در همين زمان هم گيشاهاي توکيو از لباس دست و پا گير ژاپني ( کيمونو) کنده شده بودند و رو به لباسهاي غربي آورده بودند اگر اشتباه نکنم کيمونو الان تنها در مراسم خاص و سنتي استفاده دارد. قيمت يک دست لباس کيمونوي عالي در دوران جنگ دوم با معادل حقوق يک سال کارمند دولت برابري ميکرد.
کيمونوها لباسهاي بسيار سنگيني هستند و در حقيقت حمل آن در جعبه هاي مخصوصش نفس گير است. به همين جهت در روزهاي اولي که اين لباس را استفاده ميکنند خيلي زود خسته ميشوند. پوشيدن اين لباسها بدون کمک يک همراه امکان پذير نيست. اين همراه وظيفه بستن و گره زدن بند اوبي ( شالي که دور کيمونو بسته ميشود)را دارند. اوبي داري دو گره در جلو و عقب کيمونو است.
در کنار گيشاها کساني که به دليلي ناتوان از شرکت درکلاسهاي گيشا بودند و از يادگيري هنر ناتوان بودند به شغل فاحشگي اشتغال دارند.
بسياري از گيشاهاي معروف در جشنهاي رسمي به همراه دولتمردان شرکت ميکردند توماس مان ارنست همينگوي چارلي چاپلين و سون يات سين از جمله کساني هستند که در مسافرت در ژاپن با گيشاها ملاقات داشتند.(راست و دروغش با نويسنده کتاب)
گيشاهاي درجه يک با هيچ هزينه اي قابل خريد براي يک شب نيستند پولدارهايي هستند که به هر دليل حاضر به پرداخت هزينه يک گيشا براي انتخاب وي به عنوان معشوقه هستند. به اين افراد دانا ميگويند.
گيشاها بسيار در جامعه مورد احترام بودند.
خب اينها بعلاوه اطلاعات ديگر مربوط به گيشاهاي دوران جنگ دوم و ژاپني که بسيار فقير بود است کاش آقا سياوش فرصت کند از گيشاهاي عصر جديد هم مينوشتند
خانم مريم بيات استاد انتخاب اينگونه کتابهاي بست سلرز و خوش فرمه. الان من نميخوام اينجا درباره اين کتاب حرف بزنم چون جاش نيست( فکر نميکنم هيچ کجا جاش باشه مگه همون بخش مرور کتاب مجلات نيويورک تايمز و نيوزويک)
اما در اين کتاب نويسنده اطلاعات جالبي در مورد گيشاهاي ژاپني داده که قرار بود قبل از اين از طريق آقا سياوش اين اطلاعات به ما داده بشه که گويا مشغله به ايشان اجازه اين کار رو تا حالا نداده.
گي به معني هنر و گيشا يعني هنرمند کساني هستند که از کودکي در مدرسه هاي مخصوص پرورش اين گونه افراد به هنر آموزي اشتغال دارند. اينان حداقل در چهار رشته آواز خواني نوازندگي رقص و مراسم چاي استاد هستن.
سيستم مادر و فرزندي دراينگونه مکانها در ژاپن هم حاکم است. مادران پول زيادي براي دختر بچه هاي با استعداد و زيبا ميپردازند و د رحقيقت اينان را می خرند و هزينه تحصيل در مدارس مخصوص و زندگي را ميپردازند و تمام اين هزينه ها را در دفتر مخصوص ثبت ميکند گيشا وظيفه دارد بعد از اينکه شروع به کار کرد کليه اين قروض را بپردازد.
در چاي خانه هايي که گشياها کار ميکنند خدمات مختلفي به مشتريان عرضه ميشود. در حقيقت مشتري براي مدتي سر کردن با گيشاها پول زيادي پرداخت ميکند و اين لزوما به معني رابطه سکسي داشتن با گيشاها نيست.
فضاي اين کتاب مربوط به دوران جنگ دوم است اما در همين زمان هم گيشاهاي توکيو از لباس دست و پا گير ژاپني ( کيمونو) کنده شده بودند و رو به لباسهاي غربي آورده بودند اگر اشتباه نکنم کيمونو الان تنها در مراسم خاص و سنتي استفاده دارد. قيمت يک دست لباس کيمونوي عالي در دوران جنگ دوم با معادل حقوق يک سال کارمند دولت برابري ميکرد.
کيمونوها لباسهاي بسيار سنگيني هستند و در حقيقت حمل آن در جعبه هاي مخصوصش نفس گير است. به همين جهت در روزهاي اولي که اين لباس را استفاده ميکنند خيلي زود خسته ميشوند. پوشيدن اين لباسها بدون کمک يک همراه امکان پذير نيست. اين همراه وظيفه بستن و گره زدن بند اوبي ( شالي که دور کيمونو بسته ميشود)را دارند. اوبي داري دو گره در جلو و عقب کيمونو است.
در کنار گيشاها کساني که به دليلي ناتوان از شرکت درکلاسهاي گيشا بودند و از يادگيري هنر ناتوان بودند به شغل فاحشگي اشتغال دارند.
بسياري از گيشاهاي معروف در جشنهاي رسمي به همراه دولتمردان شرکت ميکردند توماس مان ارنست همينگوي چارلي چاپلين و سون يات سين از جمله کساني هستند که در مسافرت در ژاپن با گيشاها ملاقات داشتند.(راست و دروغش با نويسنده کتاب)
گيشاهاي درجه يک با هيچ هزينه اي قابل خريد براي يک شب نيستند پولدارهايي هستند که به هر دليل حاضر به پرداخت هزينه يک گيشا براي انتخاب وي به عنوان معشوقه هستند. به اين افراد دانا ميگويند.
گيشاها بسيار در جامعه مورد احترام بودند.
خب اينها بعلاوه اطلاعات ديگر مربوط به گيشاهاي دوران جنگ دوم و ژاپني که بسيار فقير بود است کاش آقا سياوش فرصت کند از گيشاهاي عصر جديد هم مينوشتند
Wednesday, November 13, 2002
بالاخره بعد از سالها يه فيلم از سينماي آمريکا ديدم که بهم چسبيد.
جستجو گران ساخته جان فورد. اگه ورژن دي وي دي اين فيلم با زير نويس انگليسي نبود بعيد بود به اين راحتي بتونم متوجه گفتگوهاي جويده فيلم بشم.
الان دوره اي شده است که بيشتر اجاره دهندگان فيلم مطابق ميل مشتريانشان فيلم هاي روز مياورند و به ندرت کسي سراغ فيلم کلاسيک ميرود. پيدا کردن اينطور فيلمها کمي سخت شده است.
الان نقدهاي اين فيلم رو تو ياهو نگاه ميکردم همش يه سري تعريف از يه سري افراد غير حرفه اي در نقد فيلم
فکر کردم خود من هم اگه ميخواستم از اين فيلم چيزي بگم ميشد شبيه يکي از اين نقدها.
جستجو گران ساخته جان فورد. اگه ورژن دي وي دي اين فيلم با زير نويس انگليسي نبود بعيد بود به اين راحتي بتونم متوجه گفتگوهاي جويده فيلم بشم.
الان دوره اي شده است که بيشتر اجاره دهندگان فيلم مطابق ميل مشتريانشان فيلم هاي روز مياورند و به ندرت کسي سراغ فيلم کلاسيک ميرود. پيدا کردن اينطور فيلمها کمي سخت شده است.
الان نقدهاي اين فيلم رو تو ياهو نگاه ميکردم همش يه سري تعريف از يه سري افراد غير حرفه اي در نقد فيلم
فکر کردم خود من هم اگه ميخواستم از اين فيلم چيزي بگم ميشد شبيه يکي از اين نقدها.
Monday, November 11, 2002
رفتار طالبان با علم و فرهنگ و هنر خصوصا مقوله جريان اطلاعات ناشي از اعتقاد شديد اين آقايان به حرام بودن اينها بود.
اما در عصر حاضر در کشور ايران که تقريبا تمام مظاهر تکنولوژي کم و زياد در دسترس هست برخورد آقاي بنيانيان با فيلم نامه هاي باد انگار فقط يه جور لجبازي با کارگردان جوان و با استعداد اين فيلم است که بزرگترين اشتباه عمرش را مرتکب شد و با حوزه فيلم ساخت.
اين فيلم به درخواست مدير جديد حوزه از دور مسابقه در جشنواره فجر خارج شد. حتي برخلاف دايره که امکان حضور در جشنواره بين المللي را دارد اين فيلم را به هيچ جشنواره اي ارسال نميکنند و آقاي بنيانيان حاضر نيست حقوق آنرا بفروشد در شرايطي که سي در صد حقوق اين فيلم متعلق به کارگردان است آقاي بنيانيان اعلام ميکنند که ( چرا ميگوييد اين فيلم متعلق به آقاي اميني است و نميگوييد به حوزه هنري تعلق دارد؟)
اين طرز حرف زدن مخصوص اشخاصي است که اصولا درکي از حقوق معنوي ندارند اما از آنجا که حاضر به فروش حقوق مادي اين اثر هم نيستند ميتوان فهميد که حقوق مادي هم براي ايشان چندان مهم نيست ( چرا باشد از جيب خودش که خرج نکرده)
اما در عصر حاضر در کشور ايران که تقريبا تمام مظاهر تکنولوژي کم و زياد در دسترس هست برخورد آقاي بنيانيان با فيلم نامه هاي باد انگار فقط يه جور لجبازي با کارگردان جوان و با استعداد اين فيلم است که بزرگترين اشتباه عمرش را مرتکب شد و با حوزه فيلم ساخت.
اين فيلم به درخواست مدير جديد حوزه از دور مسابقه در جشنواره فجر خارج شد. حتي برخلاف دايره که امکان حضور در جشنواره بين المللي را دارد اين فيلم را به هيچ جشنواره اي ارسال نميکنند و آقاي بنيانيان حاضر نيست حقوق آنرا بفروشد در شرايطي که سي در صد حقوق اين فيلم متعلق به کارگردان است آقاي بنيانيان اعلام ميکنند که ( چرا ميگوييد اين فيلم متعلق به آقاي اميني است و نميگوييد به حوزه هنري تعلق دارد؟)
اين طرز حرف زدن مخصوص اشخاصي است که اصولا درکي از حقوق معنوي ندارند اما از آنجا که حاضر به فروش حقوق مادي اين اثر هم نيستند ميتوان فهميد که حقوق مادي هم براي ايشان چندان مهم نيست ( چرا باشد از جيب خودش که خرج نکرده)
Saturday, November 09, 2002
Thursday, November 07, 2002
چاپ کتاب طنز در اين کشور از اون رويدادهاست. اگه به فهرست ماهانه کتابهاي منتشره که به ترتيب موضوع در مجله کليات و فلسفه چاپ ميشود نگاه کنيد در قسمت طنز معمولا ماهانه مجموعه لطيفه هاي کوچک و داستانهاي ملا نصرالدين و بسياري از کتابهاي نبوي (که معمولا تجديد چاپ هستند) را ميبينيد.
طنز هم اکنون جزو تفکيک ناپذير ادبيات جدي هم شده است. تا جايي که يوسا بعد از دو سه رمان ابتدايي خود اين عنصر را به طور تفکيک ناپذيري داخل رمانهاي خود کرده است. نگاه کنيد به رمان سروان پانتوخا و خدمات ويژه (غير قابل ترجمه) که در آن از بين اسناد و مدارک باقيمانده ماموريت يک افسر ارتش شرح داده ميشود که مامور است در جنگلهاي امازون خانه فسادي براي ارتش محيا کند.
آثار امبرتو اکو زماني که وارد قسمت تخصصي رشته خودش در قرون وسطا ميشود يکسره به زبان طنز بيان ميشود.
در داستانهاي جاسوسي و پليسي تکه هاي طنز جز تفکيک ناپذير اين نوع داستانها شده است
اما نويسنده اي که انگ طنز نويس را به دوش بکشد و يکسره طنز بنويسد بسيار کم هستند مشکل اين است که طنز علاوه بر اينکه يکي از سخت ترين نوع نگارش ادبي است به همان نسبت هم جدي گرفته نميشود.
به دليل اينکه سکس بخشي از اين گونه داستانها را تشکيل ميدهد ترجمه بسياري از اين کتابها در ايران با مشکل روبروست. حتي اگر مشکل سکس هم نباشد اغراق در بيان بعضي از حقايق ممکن است به مذاق بعضي خوش نيايد.
اين اواخر چند کتاب از گوارسکي به فارسي ترجمه شده بود(آخرين آن مربوط به سال ۱۳۷۹ است) و چند مجموعه داستان طنز
دو تا از اين مجموعه داستان طنز را آقاي امرايي ترجمه کرده بود يکي به نام تلخ مثل عسل نشر ايران و دومي به نام شوکران شيرين نشر مرواريد.
امروز چشمم خورد به يک مجموعه ديگر از اين داستانه به نام دوشس و جواهر فروش ترجمه نيره توکلي نشر نيلوفر.
بخشي از داستانهايي که در اين مجموعه جمع آوري شده قبلا هم ترجمه شده بود.
اما حتي بازخواني اين داستانها در يک مجموعه با ترجمه جديد لطف خودش را دارد.
در اين کتاب از نويسنده هاي جدي نويس هم داستان طنز آورده شده است از خانم ويرجينيا ولف از تامس هاردي و فرانک اوکانر و بولگاکف.
طنز هم اکنون جزو تفکيک ناپذير ادبيات جدي هم شده است. تا جايي که يوسا بعد از دو سه رمان ابتدايي خود اين عنصر را به طور تفکيک ناپذيري داخل رمانهاي خود کرده است. نگاه کنيد به رمان سروان پانتوخا و خدمات ويژه (غير قابل ترجمه) که در آن از بين اسناد و مدارک باقيمانده ماموريت يک افسر ارتش شرح داده ميشود که مامور است در جنگلهاي امازون خانه فسادي براي ارتش محيا کند.
آثار امبرتو اکو زماني که وارد قسمت تخصصي رشته خودش در قرون وسطا ميشود يکسره به زبان طنز بيان ميشود.
در داستانهاي جاسوسي و پليسي تکه هاي طنز جز تفکيک ناپذير اين نوع داستانها شده است
اما نويسنده اي که انگ طنز نويس را به دوش بکشد و يکسره طنز بنويسد بسيار کم هستند مشکل اين است که طنز علاوه بر اينکه يکي از سخت ترين نوع نگارش ادبي است به همان نسبت هم جدي گرفته نميشود.
به دليل اينکه سکس بخشي از اين گونه داستانها را تشکيل ميدهد ترجمه بسياري از اين کتابها در ايران با مشکل روبروست. حتي اگر مشکل سکس هم نباشد اغراق در بيان بعضي از حقايق ممکن است به مذاق بعضي خوش نيايد.
اين اواخر چند کتاب از گوارسکي به فارسي ترجمه شده بود(آخرين آن مربوط به سال ۱۳۷۹ است) و چند مجموعه داستان طنز
دو تا از اين مجموعه داستان طنز را آقاي امرايي ترجمه کرده بود يکي به نام تلخ مثل عسل نشر ايران و دومي به نام شوکران شيرين نشر مرواريد.
امروز چشمم خورد به يک مجموعه ديگر از اين داستانه به نام دوشس و جواهر فروش ترجمه نيره توکلي نشر نيلوفر.
بخشي از داستانهايي که در اين مجموعه جمع آوري شده قبلا هم ترجمه شده بود.
اما حتي بازخواني اين داستانها در يک مجموعه با ترجمه جديد لطف خودش را دارد.
در اين کتاب از نويسنده هاي جدي نويس هم داستان طنز آورده شده است از خانم ويرجينيا ولف از تامس هاردي و فرانک اوکانر و بولگاکف.
Tuesday, November 05, 2002
اين بحثهايي که در دوره قبل از رنسانس بر مبناي گفتهاي باقي مانده از مسيح و حواريون شکل ميگرفت خيلي جالبه. فکرش رو بکنين دو نفر روحاني مسيحي بحث پردامنه اي درباره اين موضوع که جهنم کجا قرار دارد بکنند. يکيشان اعتقاد داشت که جهنم در داخل کره زمين قرار دارد و دومي برايش استدلال ميکند که با توجه به حجم کره زمين و با توجه به اينکه طبق گفته انجيل هر فرد در جهنم صاحب شش فوت مربع فضا خواهد بود کره زمين تنها ميتواند پذيراي چهل ميليون نفر جهنمي باشد و بلافاصله توسط فرد مخاطب تکفير ميشود( اين بحث صرف نظر از شوخي يا جدي بودن در کتاب جزيره روز پيشين اثر امبرتو اکو آورده شده )
اما مورد غير داستاني همان موردي است که يقينا بسياري از شما آنرا شنيده ايد. در دوره قبل از رنسانس درباره تعداد دندان اسب بين اين نوابغ بحثي طولاني ميشود و زماني که يک روحاني تازه کار پيشنهاد داد که به جاي اين بحث دامنه دار و فرساينده بروند دندان اسب را بشمارند بلافاصله تکفير شد.
حالا اين موضوع نظر سنجي بد جوري من رو ياد اين داستان آخر انداخته.
شما فکر نميکنيد چهارصد سال ديگر در مورد همين موسسه نظر سنجي همچين داستاني براي ما بسازند؟
اما مورد غير داستاني همان موردي است که يقينا بسياري از شما آنرا شنيده ايد. در دوره قبل از رنسانس درباره تعداد دندان اسب بين اين نوابغ بحثي طولاني ميشود و زماني که يک روحاني تازه کار پيشنهاد داد که به جاي اين بحث دامنه دار و فرساينده بروند دندان اسب را بشمارند بلافاصله تکفير شد.
حالا اين موضوع نظر سنجي بد جوري من رو ياد اين داستان آخر انداخته.
شما فکر نميکنيد چهارصد سال ديگر در مورد همين موسسه نظر سنجي همچين داستاني براي ما بسازند؟
Sunday, November 03, 2002
فرق کتابهاي پزشکي با کتابهاي روانشناسي در اين است که وقتي کتابهاي پزشکي را مطالعه ميکنيد تصور ميکنيد علايم بيماريهايي را شرح ميدهد که در خود سراغ داريد ولي وقتي کتاب روانپزشکي را مطالعه ميکنيد مطمئن هستيد که اطرافيانتان به اين بيماري دچارند.
مارک تواين.
دکتر محمود بهزاد مقاله اي در شناخت پسيکوپاتها دارد که فرازهايي از آن را اينجا مياورم
اين افراد بيمار رواني نيستند تلاش روانشناسان و روانپزشکان در درمان آنها بي نتيجه بوده است. امروزه معلوم شده است که پسيکوپاتي يک معضل اجتماعي است نه پزشکي.
پسيکوپاتها داراي خصوصيات زيرند
۱- حقي براي کسي جز خود قائل نيستند
۲- خودخواه و خودپسندند
۳- به صداقت کاملا بي اعتنا هستند
۴- توان تحمل محروميت ندارند
۵- هيچ گاه احساس گناه نميکنند
۶- از تجربه يا تنبيه پند نميگيرند
۷- براي رفتار نادرست خود ديگري را معرفي ميکنند
۸- هوش متعارف دارند
۹- قادر به سازگاري با نيازهاي اجتماعي نيستند
۱۰- هميشه معارض مقررات و ضوابط اجتماعي هستند
۱۱- از برخورد قانوني با ديگران پرهيز دارند.
دکتر بهزاد در ابتداي مقاله اشان شرح ميدهند که اين افراد اقليت ضد اجتماع را تشکيل ميدهند. اما مشخص نکردند اگر در اجتماعي به فرض محال! اين افراد اکثريت ضد اجتماع را تشکيل دادند چطور ميشود.
مارک تواين.
دکتر محمود بهزاد مقاله اي در شناخت پسيکوپاتها دارد که فرازهايي از آن را اينجا مياورم
اين افراد بيمار رواني نيستند تلاش روانشناسان و روانپزشکان در درمان آنها بي نتيجه بوده است. امروزه معلوم شده است که پسيکوپاتي يک معضل اجتماعي است نه پزشکي.
پسيکوپاتها داراي خصوصيات زيرند
۱- حقي براي کسي جز خود قائل نيستند
۲- خودخواه و خودپسندند
۳- به صداقت کاملا بي اعتنا هستند
۴- توان تحمل محروميت ندارند
۵- هيچ گاه احساس گناه نميکنند
۶- از تجربه يا تنبيه پند نميگيرند
۷- براي رفتار نادرست خود ديگري را معرفي ميکنند
۸- هوش متعارف دارند
۹- قادر به سازگاري با نيازهاي اجتماعي نيستند
۱۰- هميشه معارض مقررات و ضوابط اجتماعي هستند
۱۱- از برخورد قانوني با ديگران پرهيز دارند.
دکتر بهزاد در ابتداي مقاله اشان شرح ميدهند که اين افراد اقليت ضد اجتماع را تشکيل ميدهند. اما مشخص نکردند اگر در اجتماعي به فرض محال! اين افراد اکثريت ضد اجتماع را تشکيل دادند چطور ميشود.
Thursday, October 31, 2002
اعلام روز ملي شعر و ادب از طرف آقاي شعر دوست نماينده تبريز (صرف نظر از مراحلي اداري که تا تصويب اين طرح گذراند) از اون اتفاقهاي بامزه ادبي در اين کشور است.
روز ۲۷ شهريور سالمرگ شهريار مناسبت اين انتخاب بوده
به قول آتشي همه جا مرسوم است که سال روز تولد شاعري را براي اين گونه مناسبتهاي جشن و شادي انتخاب کنند نه سالمرگ.
روزنامه همشهري در مصاحبه اي که با بزرگان ادب و فرهنگ ايران کرده بود از طرف اين بزرگان بدون استثنا فردوسي را لايق اين عنوان دانسته بود
اما از اينها جالبتر اطلاعيه روابط عمومي شوراي عالي انقلاب فرهنگي است که (چون اين طرح به تصويب رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي ( آقاي خاتمي) رسيده است قابل تغيير نيست!) مختار مختاري افزودند (تنها در صورت شکايت شاکي خصوصي و بررسي نهاد قضايي امکان تغيير و بازنگري در اين گونه موارد را ميتواند موجب شود.!)
يعني واقعا ايشان يا وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي يا رييس جمهور محترم از درک اين مطلب ساده ناتوانند که انتخاب شاعر ملي حق مردم است نه دولت و کميسيون و شورا
روز ۲۷ شهريور سالمرگ شهريار مناسبت اين انتخاب بوده
به قول آتشي همه جا مرسوم است که سال روز تولد شاعري را براي اين گونه مناسبتهاي جشن و شادي انتخاب کنند نه سالمرگ.
روزنامه همشهري در مصاحبه اي که با بزرگان ادب و فرهنگ ايران کرده بود از طرف اين بزرگان بدون استثنا فردوسي را لايق اين عنوان دانسته بود
اما از اينها جالبتر اطلاعيه روابط عمومي شوراي عالي انقلاب فرهنگي است که (چون اين طرح به تصويب رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي ( آقاي خاتمي) رسيده است قابل تغيير نيست!) مختار مختاري افزودند (تنها در صورت شکايت شاکي خصوصي و بررسي نهاد قضايي امکان تغيير و بازنگري در اين گونه موارد را ميتواند موجب شود.!)
يعني واقعا ايشان يا وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي يا رييس جمهور محترم از درک اين مطلب ساده ناتوانند که انتخاب شاعر ملي حق مردم است نه دولت و کميسيون و شورا
Wednesday, October 30, 2002
Tuesday, October 29, 2002
جمله هايي که در خودشان داراي تضاد هستند تنها لذت حظ بردن از يک طنز موقعيت را به انسان نميدهند بلکه گاهي اوقات به فکر هم ميبرد.
تنها دليل ادامه زندگي من آن است که ميدانم هر وقت بخواهم ميتوانم به آن پايان بدهم.
اگر نعمتي به اسم خودکشي نبود که حق ادامه حياتم را براي خود من محفوظ ميدارد هر اينه تاکنون خود را کشته بودم.
شجاعت ادامه زندگي تنها با دانستن اينکه حق داريم هر وقت بخواهيم ميتوانيم به آن پايان بدهيم امکان پذير است.
ما ناچاريم به عقايد ديگران احترام بگذاريم عدم احترام ما به عقايد ديگران چيزي را عوض نميکند تنها ممکن است يکنفر بيشتر در دنيا از شما بدش بيايد.
خيلي سخت است به عقيده کسي که به خودکشي فکر ميکند احترام بگذاريم.
تنها دليل ادامه زندگي من آن است که ميدانم هر وقت بخواهم ميتوانم به آن پايان بدهم.
اگر نعمتي به اسم خودکشي نبود که حق ادامه حياتم را براي خود من محفوظ ميدارد هر اينه تاکنون خود را کشته بودم.
شجاعت ادامه زندگي تنها با دانستن اينکه حق داريم هر وقت بخواهيم ميتوانيم به آن پايان بدهيم امکان پذير است.
ما ناچاريم به عقايد ديگران احترام بگذاريم عدم احترام ما به عقايد ديگران چيزي را عوض نميکند تنها ممکن است يکنفر بيشتر در دنيا از شما بدش بيايد.
خيلي سخت است به عقيده کسي که به خودکشي فکر ميکند احترام بگذاريم.
Saturday, October 26, 2002
نشر پاپيروس در دوران کوتاه فعاليتش دو جلد کتاب فوق العاده چاپ کرد به اسم نويسندگان معاصر ايتاليا و نويسندگان معاصر فرانسه
اولي به ترجمه فيروزه مهاجر و کامران شيردل دومي به ترجمه ابولحسن نجفي تاريخ انتشار هر دو کتاب ۱۳۶۸ است
بعد که فعاليت اين انتشاراتي محدود شد تا اينکه چند روز پيش ديدم نشر قصه کتاب نويسندگان معاصر ايتاليا را دوباره تجديد چاپ کرده است تيراژ ۱۰۰۰
انتخابهاي داستانهايي که در اين دو جلد کتاب آمده است فوق العاده است و بيشتر برميگردد به سواد مترجمان که از زبان اصلي ترجمه کرده اند.
اگر مجموعه داستانهاي پير اندللو را خوانده باشيد (بيست داستان ترجمه خانلري کيا نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب) متوجه ميشويد که دو تا از بهترين داستانهاي اين آقا در اين مجموعه آمده است همينطور است داستان مادر اثر ناتاليا جينسبورگ( که چندين بار در مجلات مختلف به ترجمه هاي مختلف خوانده ايم) و نويسندگاني که براي اولين بار در ايران معرفي ميشوند مثل کواردو الوارو ماريو سولداتي و فرانچسکو پووينه.
تيراژ اين کتاب کمي حيرت آور و تاسف برانگيز است.
فرصت مطالعه اين کتاب را از دست ندهيد
اولي به ترجمه فيروزه مهاجر و کامران شيردل دومي به ترجمه ابولحسن نجفي تاريخ انتشار هر دو کتاب ۱۳۶۸ است
بعد که فعاليت اين انتشاراتي محدود شد تا اينکه چند روز پيش ديدم نشر قصه کتاب نويسندگان معاصر ايتاليا را دوباره تجديد چاپ کرده است تيراژ ۱۰۰۰
انتخابهاي داستانهايي که در اين دو جلد کتاب آمده است فوق العاده است و بيشتر برميگردد به سواد مترجمان که از زبان اصلي ترجمه کرده اند.
اگر مجموعه داستانهاي پير اندللو را خوانده باشيد (بيست داستان ترجمه خانلري کيا نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب) متوجه ميشويد که دو تا از بهترين داستانهاي اين آقا در اين مجموعه آمده است همينطور است داستان مادر اثر ناتاليا جينسبورگ( که چندين بار در مجلات مختلف به ترجمه هاي مختلف خوانده ايم) و نويسندگاني که براي اولين بار در ايران معرفي ميشوند مثل کواردو الوارو ماريو سولداتي و فرانچسکو پووينه.
تيراژ اين کتاب کمي حيرت آور و تاسف برانگيز است.
فرصت مطالعه اين کتاب را از دست ندهيد
Monday, October 21, 2002
سال ۱۳۷۱ همزمان با انتشار روزنامه همشهري ماهنامه اي در ايران چاپ ميشد به اسم همشهري. اين ماهنامه بيشتر گرايش خانوادگي داشت و حاوي مطالبي بود که بيشتر آنرا به يک ماهنامه سبک (از لحاظ محتوا) شبيه ميکرد.
اين ماهنامه يک سبک ويژه مصاحبه داشت که مصاحبه گر با اشخاص معروف زمان با سئوالات يک کلمه اي و غالبا پاسخي به همان کوتاهي مصاحبه را انجام ميداد اين مصاحبه ها به اهتمام محمد چرم شير انجام ميشد و به هر حال براي خواندن و فراموش کردن بد نبودند.
روزنامه جام جم از همين سبک مصاحبه ها تقليد کرده و تعدادي مصاحبه انجام داده و بعد اين مصاحبه ها را به شکل کتاب منتشر کرده است اسم کتاب هست بوق اشغال
اشخاصي که در اين مصاحبه ها شرکت کرده اند از همه طيفي هستند از افخمي گرفته تا نادر ابراهيمي و با هنر و رضا رهگذر و سيد مهدي شجاعي(صاحب مجله ورشکسته نيستان) و عمران صلاحي و صد البته مرد همه دوران لاريجاني که در معرفي ايشان نوشته اند رياضي دان و سياستمدار
مصاحبه با سيد مهدي شجاعي حال آدم را خراب ميکند از اين همه ريا. من عادت ندارم به نويسنده هاي اين مملکت بد و بيراه بگويم حتي اگه بدون کمک بيت المال ۵۳ کتاب چاپ کرده باشد(تمام ناله ايشان از همين است که جوانان هنر اصيل را درک نميکنند. يک نويسنده با سه کتاب به شهرت ميرسد و ايشان با ۵۳ کتاب هنوز مهجورند)
به چند سئوال و جواب از ايشان توجه کنيد
آخرين صحنه اي که از ديدن آن احساس نفرت به شما دست داد
خودم در آينه امروز
و احساس شگفتي
خودم در آينه ازل
مهمترين کتاب نخوانده
کتاب هستي
مهمترين فيلم نديده
فيلم تبلي السرائر در سالن محشر
مهمترين موسيقي نشنيده
صداي محبوب
گمنام ترين شهر جهان
شهر عشق
ايشان همان نويسنده اي هستند که داستاني نه چندان قوي اما با توصيف عريان در مورد برخورد يک فاحشه - دانشجو براي کسب هزينه دانشگاه آزاد نوشتند و با شکايت صاحب دانشگاه آزاد به دادگاه کشانده شد و محکوم شد
مصاحبه با اردشير لاريجاني مرد جنجالي مجالس چهارم و پنجم هم به نوعي لطف خود را دارد ايشان معتقد است که مجلس چهارم و پنجم خدمات فراموش نشدني و ماندگار به قوه مقننه و ملت کرده است! البته مصداقي براي اين خدمات نياوردند.
نکته جالبي در مورد گورباچف گفتند( به خانم دباغ گفته بود من شما را يک زن انقلابي ميدانم و ميخواهم با شما دست بدهم اگر هم در اسلام خلاف است بگذاريم من به جهنم بروم)
وقتي از او پرسيده ميشود آخرين باري که از اتوبوس استفاده کرديد پاسخ ميدهند يادم نيست!
يا از برخورد پيرمردي ميگويد که بعد از يک سخنراني نزد او ميايد و ميگويد من شما را مثل فرزند خودم ميدانم اما اين که نشد مملکت داري
اما جالبترين اين مصاحبه ها با آقاي مرادي کرماني است
اولين اتفاقي که برايتان افتاد
شبي در کودکي خوابيده بودم که بيدارم کردند و گفتند پدرت امده است تا آن شب هنوز پدرم را نديده بودم پدرم در ژاندارمري و در نقطه اي غير از ده ما خدمت ميکرد و از آنجا که ناراحتي رواني داشت مرتب فرياد ميزد ان شب پدربزرگم و مادربزرگم دستهايش را گرفته بودند و او يکسره داد ميزد بعد آمد مرا بغل گرفت و گريه کرد
تلخترين خاطره کودکي؟
مربوط ميشود به بريدن دم گربه اي که هر روز به خانه امان ميامد و چون آن روز کاسه چيني ماست سر تاقچه را شکست و شکستن آن گردن من افتاده بود من و دوستم که الان معلم است گذاشتيمش زير يک سبد چوبي و دمش را با کارد بريديم گربه ناله ميکرد و دمش که به دستم مانده بود تکان تکان ميخورد.
اولين فيلمي که ديدي
فيلم علي مراد مستراح ميسازد که در روستايمان نشانش دادند. فيلمي آموزشي بود که طريقه ساختن مستراح در روستاها را نشان ميداد. با ديدن اين فيلم عاشق سينما شدم و به نقش کاربردي آن پي بردم.
طرح پيشناديتان در صورتي که نماينده مجلس شويد
استعفا
نظرتان درباره کتاب آشپزي نجف دريابندري
از خورش فسنجان هم گرانتر است
يک ديوار نوشته طنز
توي تعميرگاهي که ماشينم را براي تعمير برده بودم کنار در دستشويي که خراب بود نوشته بودند(دستشويي خراب است حتي شما)
چرا يکي از کتابهايتان را به خودتان تقديم کرديد
براي اينکه هيچ کس کتابي به من تقديم نکرده بود و دلم براي خودم مي سوخت.
اين کتاب توسط نشر جام جم منتشر شده و از طريق روزنامه فروشيها منتشر شده است
اين ماهنامه يک سبک ويژه مصاحبه داشت که مصاحبه گر با اشخاص معروف زمان با سئوالات يک کلمه اي و غالبا پاسخي به همان کوتاهي مصاحبه را انجام ميداد اين مصاحبه ها به اهتمام محمد چرم شير انجام ميشد و به هر حال براي خواندن و فراموش کردن بد نبودند.
روزنامه جام جم از همين سبک مصاحبه ها تقليد کرده و تعدادي مصاحبه انجام داده و بعد اين مصاحبه ها را به شکل کتاب منتشر کرده است اسم کتاب هست بوق اشغال
اشخاصي که در اين مصاحبه ها شرکت کرده اند از همه طيفي هستند از افخمي گرفته تا نادر ابراهيمي و با هنر و رضا رهگذر و سيد مهدي شجاعي(صاحب مجله ورشکسته نيستان) و عمران صلاحي و صد البته مرد همه دوران لاريجاني که در معرفي ايشان نوشته اند رياضي دان و سياستمدار
مصاحبه با سيد مهدي شجاعي حال آدم را خراب ميکند از اين همه ريا. من عادت ندارم به نويسنده هاي اين مملکت بد و بيراه بگويم حتي اگه بدون کمک بيت المال ۵۳ کتاب چاپ کرده باشد(تمام ناله ايشان از همين است که جوانان هنر اصيل را درک نميکنند. يک نويسنده با سه کتاب به شهرت ميرسد و ايشان با ۵۳ کتاب هنوز مهجورند)
به چند سئوال و جواب از ايشان توجه کنيد
آخرين صحنه اي که از ديدن آن احساس نفرت به شما دست داد
خودم در آينه امروز
و احساس شگفتي
خودم در آينه ازل
مهمترين کتاب نخوانده
کتاب هستي
مهمترين فيلم نديده
فيلم تبلي السرائر در سالن محشر
مهمترين موسيقي نشنيده
صداي محبوب
گمنام ترين شهر جهان
شهر عشق
ايشان همان نويسنده اي هستند که داستاني نه چندان قوي اما با توصيف عريان در مورد برخورد يک فاحشه - دانشجو براي کسب هزينه دانشگاه آزاد نوشتند و با شکايت صاحب دانشگاه آزاد به دادگاه کشانده شد و محکوم شد
مصاحبه با اردشير لاريجاني مرد جنجالي مجالس چهارم و پنجم هم به نوعي لطف خود را دارد ايشان معتقد است که مجلس چهارم و پنجم خدمات فراموش نشدني و ماندگار به قوه مقننه و ملت کرده است! البته مصداقي براي اين خدمات نياوردند.
نکته جالبي در مورد گورباچف گفتند( به خانم دباغ گفته بود من شما را يک زن انقلابي ميدانم و ميخواهم با شما دست بدهم اگر هم در اسلام خلاف است بگذاريم من به جهنم بروم)
وقتي از او پرسيده ميشود آخرين باري که از اتوبوس استفاده کرديد پاسخ ميدهند يادم نيست!
يا از برخورد پيرمردي ميگويد که بعد از يک سخنراني نزد او ميايد و ميگويد من شما را مثل فرزند خودم ميدانم اما اين که نشد مملکت داري
اما جالبترين اين مصاحبه ها با آقاي مرادي کرماني است
اولين اتفاقي که برايتان افتاد
شبي در کودکي خوابيده بودم که بيدارم کردند و گفتند پدرت امده است تا آن شب هنوز پدرم را نديده بودم پدرم در ژاندارمري و در نقطه اي غير از ده ما خدمت ميکرد و از آنجا که ناراحتي رواني داشت مرتب فرياد ميزد ان شب پدربزرگم و مادربزرگم دستهايش را گرفته بودند و او يکسره داد ميزد بعد آمد مرا بغل گرفت و گريه کرد
تلخترين خاطره کودکي؟
مربوط ميشود به بريدن دم گربه اي که هر روز به خانه امان ميامد و چون آن روز کاسه چيني ماست سر تاقچه را شکست و شکستن آن گردن من افتاده بود من و دوستم که الان معلم است گذاشتيمش زير يک سبد چوبي و دمش را با کارد بريديم گربه ناله ميکرد و دمش که به دستم مانده بود تکان تکان ميخورد.
اولين فيلمي که ديدي
فيلم علي مراد مستراح ميسازد که در روستايمان نشانش دادند. فيلمي آموزشي بود که طريقه ساختن مستراح در روستاها را نشان ميداد. با ديدن اين فيلم عاشق سينما شدم و به نقش کاربردي آن پي بردم.
طرح پيشناديتان در صورتي که نماينده مجلس شويد
استعفا
نظرتان درباره کتاب آشپزي نجف دريابندري
از خورش فسنجان هم گرانتر است
يک ديوار نوشته طنز
توي تعميرگاهي که ماشينم را براي تعمير برده بودم کنار در دستشويي که خراب بود نوشته بودند(دستشويي خراب است حتي شما)
چرا يکي از کتابهايتان را به خودتان تقديم کرديد
براي اينکه هيچ کس کتابي به من تقديم نکرده بود و دلم براي خودم مي سوخت.
اين کتاب توسط نشر جام جم منتشر شده و از طريق روزنامه فروشيها منتشر شده است
Saturday, October 19, 2002
ماموريت آقاي بنيانيان انگار واقعا اين است که از حوزه يک دفتر کوچک و خودماني براي صرف چاي بعد از ظهر بعضي از دوستان بسازد.
نگاهي به انتصابات ايشان در اين حوزه بياندازيد.
رييس اسبق شرکت اتوبوسراني به عنوان رييس سازمان آموزش حوزه هنري
رييس يک شرکت قايق راني به عنوان رييس مطبوعاتي حوزه هنري
اگر دوست داريد که ميزان برداشت و درک ايشان را از يکي از رشته هاي هنر يعني ادبيات بدانيد به اين جمله دقت کنيد که در جلسه معارف مسئول واحد ادبيات حوزه هنري گفتند:؛امروز وظيفه داستان ايجاد سرگرمي براي دختران شوهر نکرده روستايي است که مردانشان براي کار به شهر رفته اند!
نتيجه اين نوع تفکر و انتصابات را ميتوانيد در آخرين شماره مجله ادبيات داستاني ببينيد بگذريم که اين مجله هيچوقت وزنه قابل تاملي در بخش ادبيات در اين مملکت نبوده.
اکنون بسياري زم را فردي روشنفکر ميدانند که به هر حال با ايجاد فضاي باز براي روشنفکران انقلابي سعي ميکرد فضا را برايشان حتي اگر کمي دگر انديش بودند مناسب نگه دارد.
روزنامه همشهري معتقد است زماني که حوزه هنري در طول ۲۳ سال گذشته از لحاظ حجم و عمق حتي از سازمان تبليغات اسلامي بزرگتر شده است وظيفه اصلي آقاي بنيانيان کوچکتر کردن اين بادکنک است. به هر شکلي که به اين قضيه نگاه کنيم عملکرد آقاي بنيانيان در اين زمينه مثبت است.
آقاي زم اعتراف کردند که حوزه هنري فقط يک ميليونيم نياز فرهنگي کشور را تامين ميکردند!
صرف اين هزينه وحشتناک براي تامين نياز فرهنگي يک ميليونيم از جمعيت شصت ميليوني!
مصرف کنندگان محصولات فرهنگي حوزه افراد خاصي بودند. براي امثال ما ديدن آرم انتشارتي حوزه روي جلد کتابي کافي بود که قضاوت را در مورد محتواي آن بکنيم. استقرار نويسندگان کيهان و مجله نيستان و اهل قلم که مسئوليت سياستگذاري اين مجموعه را هم به عهده دارند در حقيقت شليک تير خلاص به اين مجموعه است.
نگاهي به انتصابات ايشان در اين حوزه بياندازيد.
رييس اسبق شرکت اتوبوسراني به عنوان رييس سازمان آموزش حوزه هنري
رييس يک شرکت قايق راني به عنوان رييس مطبوعاتي حوزه هنري
اگر دوست داريد که ميزان برداشت و درک ايشان را از يکي از رشته هاي هنر يعني ادبيات بدانيد به اين جمله دقت کنيد که در جلسه معارف مسئول واحد ادبيات حوزه هنري گفتند:؛امروز وظيفه داستان ايجاد سرگرمي براي دختران شوهر نکرده روستايي است که مردانشان براي کار به شهر رفته اند!
نتيجه اين نوع تفکر و انتصابات را ميتوانيد در آخرين شماره مجله ادبيات داستاني ببينيد بگذريم که اين مجله هيچوقت وزنه قابل تاملي در بخش ادبيات در اين مملکت نبوده.
اکنون بسياري زم را فردي روشنفکر ميدانند که به هر حال با ايجاد فضاي باز براي روشنفکران انقلابي سعي ميکرد فضا را برايشان حتي اگر کمي دگر انديش بودند مناسب نگه دارد.
روزنامه همشهري معتقد است زماني که حوزه هنري در طول ۲۳ سال گذشته از لحاظ حجم و عمق حتي از سازمان تبليغات اسلامي بزرگتر شده است وظيفه اصلي آقاي بنيانيان کوچکتر کردن اين بادکنک است. به هر شکلي که به اين قضيه نگاه کنيم عملکرد آقاي بنيانيان در اين زمينه مثبت است.
آقاي زم اعتراف کردند که حوزه هنري فقط يک ميليونيم نياز فرهنگي کشور را تامين ميکردند!
صرف اين هزينه وحشتناک براي تامين نياز فرهنگي يک ميليونيم از جمعيت شصت ميليوني!
مصرف کنندگان محصولات فرهنگي حوزه افراد خاصي بودند. براي امثال ما ديدن آرم انتشارتي حوزه روي جلد کتابي کافي بود که قضاوت را در مورد محتواي آن بکنيم. استقرار نويسندگان کيهان و مجله نيستان و اهل قلم که مسئوليت سياستگذاري اين مجموعه را هم به عهده دارند در حقيقت شليک تير خلاص به اين مجموعه است.
من در اين وبلاگ همواره اطلاعات جانبي در مورد کتابهاي مورد علاقه ام داده ام
اطلاعاتي مثل کتاب مورد نظر چندمين اثر نويسنده است. چندمين ترجمه از ايشان در ايران ميباشد يا چه تعداد کتاب از نويسنده مورد نظر در ايران به چاپ رسيده است و ...
اگر بر خلاف جلال آل احمد و آرتور کويستلر ادبيات را فرم سخيفي از نوشتار نميدانيد و اگر قصد داريد ادبيات را به عنوان موضوعي جدي مطالعه کنيد سعي کنيد که مجموع اثار يک نويسنده را يک جا مطالعه کنيد در حقيقت تنها با اين روش است که ميتوانيد با سير تحول فکري (و تکنيکي)نويسنده آشنا شويد.
ناشران کمي هستند که مجموع آثار يک نويسنده را در ايران به چاپ رسانده باشند. زماني خوارزمي همت کرده بود که مجموع آثار مالرو را چاپ کند و بعد از انتشار سه کار در جا زد ولي باز اگر بگرديد ميتوانيد نشر مرکز را بيابيد که نگاهي به مجموع آثار پروست يا کاداره داشته اند يا نيلوفر که حالا متولي کتابهاي فالکنر در ايران شده يا مرواريد که کليه کارهاي عمران صلاحي را چاپ کرده است و ...
اگر واقعا همت کرديد که مجموع آثار يک نويسنده را يک جا مطالعه کنيد حتما به ترتيب زمان نگارش اثار مطالعه را شروع کنيد.
دليل اصلي اطلاعات بيهوده اي که در بعضي مواقع در مورد آثار منتشره از يک نويسنده در اين وبلاگ ميدهم تنها وسواس بيمار گونه من به اين روش مطالعه است.
اطلاعاتي مثل کتاب مورد نظر چندمين اثر نويسنده است. چندمين ترجمه از ايشان در ايران ميباشد يا چه تعداد کتاب از نويسنده مورد نظر در ايران به چاپ رسيده است و ...
اگر بر خلاف جلال آل احمد و آرتور کويستلر ادبيات را فرم سخيفي از نوشتار نميدانيد و اگر قصد داريد ادبيات را به عنوان موضوعي جدي مطالعه کنيد سعي کنيد که مجموع اثار يک نويسنده را يک جا مطالعه کنيد در حقيقت تنها با اين روش است که ميتوانيد با سير تحول فکري (و تکنيکي)نويسنده آشنا شويد.
ناشران کمي هستند که مجموع آثار يک نويسنده را در ايران به چاپ رسانده باشند. زماني خوارزمي همت کرده بود که مجموع آثار مالرو را چاپ کند و بعد از انتشار سه کار در جا زد ولي باز اگر بگرديد ميتوانيد نشر مرکز را بيابيد که نگاهي به مجموع آثار پروست يا کاداره داشته اند يا نيلوفر که حالا متولي کتابهاي فالکنر در ايران شده يا مرواريد که کليه کارهاي عمران صلاحي را چاپ کرده است و ...
اگر واقعا همت کرديد که مجموع آثار يک نويسنده را يک جا مطالعه کنيد حتما به ترتيب زمان نگارش اثار مطالعه را شروع کنيد.
دليل اصلي اطلاعات بيهوده اي که در بعضي مواقع در مورد آثار منتشره از يک نويسنده در اين وبلاگ ميدهم تنها وسواس بيمار گونه من به اين روش مطالعه است.
Wednesday, October 16, 2002
آخرين شماره مجله گلستانه منتشر شد.
اول از همه بگم که همراه اين شماره مجله يک کارت اينترنت دو ساعته مربوط به شرکت کاريز به صفحات داخلي مجله چسبيده که تقريبا براي مصرف کننده گان اينترنتي اين شماره مجله رو مفت کرده.
بعد هم اينکه در کناربخشهاي ثابت خواندني اين مجله مثل پرونده که معرفي نويسنده برنده جايزه پولتيزر ۲۰۰۲ ريچارد روسو را انجام داده در بخش گزارش چندمقاله خواندني از ويرجينيا وولف شامل يک يادداشت يک نقد بر رمان ارلاندو فصل اول يک رمان (ساعات) يک مقاله خواندني در مورد خلاقيت در نويسندگان به همراه سلسله يادداشتهاي يوسا که به يک نويسنده جوان نصيحت کرده و ...
در بخش سينمايي اين مجله( بدترين بخش هر مجله ) فيلم نشانه ها براي دوهزارمين بار در ايران معرفي شده است.
و يکي از بهترين بخشهاي مجله بخش چالش شعر است که متن اصلي شعري به چالش گذاشته ميشود.
آزمونهاي ترجمه را در اين بخش بخوانيد و بعد برويد متن اصلي را بخوانيد.
اول از همه بگم که همراه اين شماره مجله يک کارت اينترنت دو ساعته مربوط به شرکت کاريز به صفحات داخلي مجله چسبيده که تقريبا براي مصرف کننده گان اينترنتي اين شماره مجله رو مفت کرده.
بعد هم اينکه در کناربخشهاي ثابت خواندني اين مجله مثل پرونده که معرفي نويسنده برنده جايزه پولتيزر ۲۰۰۲ ريچارد روسو را انجام داده در بخش گزارش چندمقاله خواندني از ويرجينيا وولف شامل يک يادداشت يک نقد بر رمان ارلاندو فصل اول يک رمان (ساعات) يک مقاله خواندني در مورد خلاقيت در نويسندگان به همراه سلسله يادداشتهاي يوسا که به يک نويسنده جوان نصيحت کرده و ...
در بخش سينمايي اين مجله( بدترين بخش هر مجله ) فيلم نشانه ها براي دوهزارمين بار در ايران معرفي شده است.
و يکي از بهترين بخشهاي مجله بخش چالش شعر است که متن اصلي شعري به چالش گذاشته ميشود.
آزمونهاي ترجمه را در اين بخش بخوانيد و بعد برويد متن اصلي را بخوانيد.
خسرو دهقان ده سال قبل تو اولين شماره مجله نقد سينما (از مجلات وابسته به حوزه هنري) ميگفت که به نظر ايشون آقاي عباس کيارستمي يه نفر کلاشه که مثل صحنه فرار وودي الن در يکي از فيلمهايش که از هفت تير ساخته شده از صابون استفاده کرد و درست همان موقع باران گرفت و کف هفت تير در آمد يکروز باران خواهد گرفت و کف سينماي آقاي کيارستمي در خواهد آمد!
ايشان البته پارسال در مصاحبه ديگري قبول کردن که اين دنيا نشد هفت تير صابوني آقاي کيارستمي کف کند اما ان دنيا حداقل همه ميفهمنند که ايشان هيچ هنري ندارند!
اين مقدمه رو بدون اينکه قبولش داشته باشم براي اين نوشتم چون همين الان چشمم خورد به نتيجه نظر خواهي منتقدين خارجي و کارگردانان و منتقدين ايراني در مورد ده فيلم برتر تاريخ سينما. که در مجله دنيای تصوير چاپ شده.
اين ليست رو نگاه کنين.
منتقدين
1- همشهري کين
2- سرگيجه
3- قاعده بازي
4- پدرخوانده ۱-۲
5- داستان توکيو
6- -۲۰۰۱ اديسه فضايي
7- طلوع
8- رزمناو پوتمکين
9- هشت و نيم
10- آواز در باران
کارگردانان
1- همشهري کين
2- پدرخوانده۱و ۲
3- هشت و نيم
4- لارنس عربستان
5- دکتر استرنج لاو
6- دزد دوچرخه
7- گاو خشمگين
8- سرگيجه
9- راشومون
10- هفت سامورايي
و منتقدين ايراني
1- همشهری کين
2- قاعده بازی
3- سرگيجه
4- 2001 يک اوديسه فضايی
5- هفت سامورايی
6- برباد رفته
7- سينما پاراديزو
8- عصر جديد
9- هشت و نيم
10- جويندگان و دزد دوچرخه
با خوندن اين فهرست بد جوري ياد گفته آقاي خسرو دهقان افتادم
من نميدونم ملاک آقايون براي انتخاب سه دهه فيلم همشهري کين چيه؟ برای من که مدتها کف اين فيلم در اومده.
اين فيلم رو براي بار دوم مدتی پيش ديدم و دوباره عذاب کشيدم تا تمام شد. سينما همواره پيشرفتش را مديون تکنولوژي بوده است و اين فيلم زماني ساخته شده است که شاگردان مدرسه بازيگری اکتورز (رابرت دو نيرو و مارلون براندو) هنوز نوجوان بودند.
با اين پيش فرض يکبار ديگر نگاه کنيد به بازيهاي بد اين فيلم.
سينما هنر تصوير است يعني قرار است که تصوير با مخاطب ارتباط برقرار کند بزرگترين قابليت سينما که از بقيه هنرها انرا متمايز ميکند همين است. انوقت با اينهمه ديالوگي که در سر آدم منفجر ميشود هيچ به فکر اين منتقدين محترم فکر رسيده فرق بين سينما و تئاتر چيست؟ مخصوصا الان که به ارزش تصوير در سينما پی برده اند.
حتي داستان اين فيلم هم داستان فوق العاده اي نيست کشف دليل ذکر کلمه رزباد در لحظه مرگ خيلي مهم است؟ اگر اين آقا يه وقت يه کلام ديگر ميگفت چي؟ يعني نويسنده محترم فيلمنامه اين فيلم به فکرش نرسيده که افراد در لحظه مرگ قاعدتا اينقدر ترسيده اند که معمولا هذيان ميگويند.
الان مدتهاست که مد شده است که همه اين فيلم را به عنوان فيلم اولشان انتخاب کنند.
اين فقط ما ايرانيها نيستيم که مطابق مد روز حرکت ميکنيم حتي جکي چان هم يک دهه قبل انتخاب اولش همين فيلم بود. (بنده خدا خودش را دست کم گرفته )
من هم ده انتخاب خودم رو از سينماي جهان کردم:
1- فاني و الکساندر(ترجيحا سريال تلويزيوني)
2- توت فرنگيهاي وحشي
3- شرم
4- فريادها و نجواها
5- سونات پاييزی
6- نور زمستاني
7- تابستانی با مونيکا
8- شش صحنه از يک ازدواج
9- چشم شيطان
10- پرسونا
کارگردان همه اين فيلمها هم هست اينگمار برگمن.
زياد مرعوب اسم منتقدين نشويد اينها اگه الفبای سينما بلد بودند خودشان فيلم ساز ميشدند. حتي مرعوب نام کاگردانان هم نشويد اينا هم ناچارند به منتقدين باج بدهند وگرنه بدجوري حالشون گرفته است!
اگه تونستين فيلم پرسونا رو پيدا کنيد و با فيلم همشهري کين در يک جلسه پشت سر هم نگاه کنيد.
اونوقت ليست خودتون رو بنويسين و به اين جدولها کار نداشته باشين.
ايشان البته پارسال در مصاحبه ديگري قبول کردن که اين دنيا نشد هفت تير صابوني آقاي کيارستمي کف کند اما ان دنيا حداقل همه ميفهمنند که ايشان هيچ هنري ندارند!
اين مقدمه رو بدون اينکه قبولش داشته باشم براي اين نوشتم چون همين الان چشمم خورد به نتيجه نظر خواهي منتقدين خارجي و کارگردانان و منتقدين ايراني در مورد ده فيلم برتر تاريخ سينما. که در مجله دنيای تصوير چاپ شده.
اين ليست رو نگاه کنين.
منتقدين
1- همشهري کين
2- سرگيجه
3- قاعده بازي
4- پدرخوانده ۱-۲
5- داستان توکيو
6- -۲۰۰۱ اديسه فضايي
7- طلوع
8- رزمناو پوتمکين
9- هشت و نيم
10- آواز در باران
کارگردانان
1- همشهري کين
2- پدرخوانده۱و ۲
3- هشت و نيم
4- لارنس عربستان
5- دکتر استرنج لاو
6- دزد دوچرخه
7- گاو خشمگين
8- سرگيجه
9- راشومون
10- هفت سامورايي
و منتقدين ايراني
1- همشهری کين
2- قاعده بازی
3- سرگيجه
4- 2001 يک اوديسه فضايی
5- هفت سامورايی
6- برباد رفته
7- سينما پاراديزو
8- عصر جديد
9- هشت و نيم
10- جويندگان و دزد دوچرخه
با خوندن اين فهرست بد جوري ياد گفته آقاي خسرو دهقان افتادم
من نميدونم ملاک آقايون براي انتخاب سه دهه فيلم همشهري کين چيه؟ برای من که مدتها کف اين فيلم در اومده.
اين فيلم رو براي بار دوم مدتی پيش ديدم و دوباره عذاب کشيدم تا تمام شد. سينما همواره پيشرفتش را مديون تکنولوژي بوده است و اين فيلم زماني ساخته شده است که شاگردان مدرسه بازيگری اکتورز (رابرت دو نيرو و مارلون براندو) هنوز نوجوان بودند.
با اين پيش فرض يکبار ديگر نگاه کنيد به بازيهاي بد اين فيلم.
سينما هنر تصوير است يعني قرار است که تصوير با مخاطب ارتباط برقرار کند بزرگترين قابليت سينما که از بقيه هنرها انرا متمايز ميکند همين است. انوقت با اينهمه ديالوگي که در سر آدم منفجر ميشود هيچ به فکر اين منتقدين محترم فکر رسيده فرق بين سينما و تئاتر چيست؟ مخصوصا الان که به ارزش تصوير در سينما پی برده اند.
حتي داستان اين فيلم هم داستان فوق العاده اي نيست کشف دليل ذکر کلمه رزباد در لحظه مرگ خيلي مهم است؟ اگر اين آقا يه وقت يه کلام ديگر ميگفت چي؟ يعني نويسنده محترم فيلمنامه اين فيلم به فکرش نرسيده که افراد در لحظه مرگ قاعدتا اينقدر ترسيده اند که معمولا هذيان ميگويند.
الان مدتهاست که مد شده است که همه اين فيلم را به عنوان فيلم اولشان انتخاب کنند.
اين فقط ما ايرانيها نيستيم که مطابق مد روز حرکت ميکنيم حتي جکي چان هم يک دهه قبل انتخاب اولش همين فيلم بود. (بنده خدا خودش را دست کم گرفته )
من هم ده انتخاب خودم رو از سينماي جهان کردم:
1- فاني و الکساندر(ترجيحا سريال تلويزيوني)
2- توت فرنگيهاي وحشي
3- شرم
4- فريادها و نجواها
5- سونات پاييزی
6- نور زمستاني
7- تابستانی با مونيکا
8- شش صحنه از يک ازدواج
9- چشم شيطان
10- پرسونا
کارگردان همه اين فيلمها هم هست اينگمار برگمن.
زياد مرعوب اسم منتقدين نشويد اينها اگه الفبای سينما بلد بودند خودشان فيلم ساز ميشدند. حتي مرعوب نام کاگردانان هم نشويد اينا هم ناچارند به منتقدين باج بدهند وگرنه بدجوري حالشون گرفته است!
اگه تونستين فيلم پرسونا رو پيدا کنيد و با فيلم همشهري کين در يک جلسه پشت سر هم نگاه کنيد.
اونوقت ليست خودتون رو بنويسين و به اين جدولها کار نداشته باشين.
Saturday, October 12, 2002
اگه شما هم يکبار با ترجمه شعر سرو کله بزنيد و اگه حوصله اتون از پيدا کردن معادل يه کلمه که به دلتون بشينه سر بره و اصلا کل ترجمه رو ول کنيد و مثل من صورت مسئله رو پاک کنيد احتمالا خواهيد گفت شعر ترجمه پذير نيست.
حتي اشعار ترجمه که توسط شاملو انجام گرفته ارزش کاملا مجزاي و بعضي مواقع بالاتر از شعر اصلي دارد. يعني در حقيقت متن اصلي انگيزه را به شاعر براي نگارش شعري جديد داده است.
اما بعضي وقتها از خواندن ترجمه اشعار گريزي نيست. مخصوصا اگر از شاعري اهل نيکاراگوئه باشد.
اين شعر شايد ترجمه خوبي نداشته باشد اما حتي اگه بيست در صد مفهوم اصلي را منتقل کرده باشد باز هم خواندني است.
خدايا!
بپذير در پيشگاهت اين دختر را
که مريلين مونرو ناميده ميشد در سرتاسر جهان
اگر چه اين نام او نبود
( و تو خوب ميداني نام واقعي اين بچه يتيم را که در نه سالگي به او تجاوز شد
و در ۱۶ سالگي سعي کرد خود را بکشد)
اکنون او قدم به بارگاه تو ميگذارد بي لوازم آرايش
بي نماينده ي مطبوعاتي
بي عکسها و امضاهايش
تنهاي تنها مثل فضانوردي در تاريکي ي فضاي خارج از جو زمين
بنا بر گزارش مجله ي تايم
وقتي دختر نوجواني بود خواب عجيبي ديد:
( برهنه ايستاده در کليسايي
ميان انبوه جمعيتي در حال سجده
و او مي بايد روي پنجه پا از ميان سرهاي انها بگذرد
تو معناي خوابهاي ما را بهتر از روانکاوان ميداني
کليسا خانه يا غار همه مظهر آرامش مادرانه اند
مظهر پناه آرامش)
سرها ستايش گرانند بس آشکار است
(انبوه سرها در تاريکي ي سالن سينما)
اما معبد کمپاني فوکس قرن بيستم نيست
معبد ساخته شده از طلا و مرمر معبد تن اوست
که در آن عيسي مسيح تازيانه در دست
بيرون ميراند سوداگران کمپاني فوکس قرن بيستم را
سوداگراني که معبد تو را به کنام دزدان بدل کردند.
خداوندا
در اين دنياي آلوده به راديو اکتيو و گناه
بي گمان تو سرزنش نخواهي کرد دخترک فروشنده اي را
که مثل بيشتر همسن و سالانش روياي ستاره شدن داشت.
و روياي او واقعيت يافت(واقعيتي تکني کالر)
او گناهي نداشت جز بازي کردن فيلمنامه اي
که نوشته ي ما بود بر گرفته از زندگي ي پوچ و بي معني خودمان.
خداوندا او را ببخشاي و همه ما را
به خاطر اين قرن بيستم
و محصول غول اسايش
که محصول مشترک همه ماست.
او تشنه عشق بود و ما به او قرص هاي مسکن داديم
و محروم از وجود قديسين
روانکاوان را به او توصيه کرديم.
به خاطر آور خداوندا هراس روز افزون او را از دوربين
و نفرتش را از آرايش و اصرارش را به تجديد آرايش
در هر صحنه
هراس روينده ي او را از دوربين
و تاخيرهاي افزاينده اش را براي حضور در استوديو.
مثل هر دختر فروشنده اي
او روياي ستاره شدن داشت
و زندگي اش همانقدر غير واقعي بود
که پرونده ي يک رويا در بايگاني ي يک روانکاو.
ماجراهاي عشقي ي او بوسه هايي بودند با چشمان بسته
زير نورافکنهاي روشن که با گشوده شدن پلکها
بي درنگ خاموش ميشد
در اتاقي ساخته شده از دو ديوار مصنوعي
که با پايان گرفتن بوسه
بي درنگ برچيده ميشد
و کارگردان که دفترچه يادداشت در دست
بي درنگ دور ميشد
يا گردشي تفريحي با قايق
بوسه اي در سنگاپور يا رقصي در ريو.
جشني با شکوه در کاخ سلطنطي ي انگليس
به شکل دکوري دلگير در آپارتماني کهنه و کلنگي.
فيلم بي بوسه نهايي به پايان رسيد.
آنها او را در بستر مرده يافتند دست روي تلفن.
و کاراگاهان هرگز پي نبردند او با چه کسي ميخواست تماس بگيرد.
شبيه کسي بود که به اميد شنيدن تنها صداي دوستانه
شماره گرفته و صدايي ضبط شده پاسخ داده است:
( شماره مورد نظر شما مسدود ميباشد)
خداوندا! به جاي آن کسي که او ميخواست صدايش راشنود
و نتوانست(شايد شخص به خصوصي هم در کار نبود
يا شماره اش در راهنماي تلفن لوس آنجلس يافت نميشد)
خداوندا گوش را تو بردار تلفن را تو جواب بده.
ترجمه فريده حسن زاده
حتي اشعار ترجمه که توسط شاملو انجام گرفته ارزش کاملا مجزاي و بعضي مواقع بالاتر از شعر اصلي دارد. يعني در حقيقت متن اصلي انگيزه را به شاعر براي نگارش شعري جديد داده است.
اما بعضي وقتها از خواندن ترجمه اشعار گريزي نيست. مخصوصا اگر از شاعري اهل نيکاراگوئه باشد.
اين شعر شايد ترجمه خوبي نداشته باشد اما حتي اگه بيست در صد مفهوم اصلي را منتقل کرده باشد باز هم خواندني است.
خدايا!
بپذير در پيشگاهت اين دختر را
که مريلين مونرو ناميده ميشد در سرتاسر جهان
اگر چه اين نام او نبود
( و تو خوب ميداني نام واقعي اين بچه يتيم را که در نه سالگي به او تجاوز شد
و در ۱۶ سالگي سعي کرد خود را بکشد)
اکنون او قدم به بارگاه تو ميگذارد بي لوازم آرايش
بي نماينده ي مطبوعاتي
بي عکسها و امضاهايش
تنهاي تنها مثل فضانوردي در تاريکي ي فضاي خارج از جو زمين
بنا بر گزارش مجله ي تايم
وقتي دختر نوجواني بود خواب عجيبي ديد:
( برهنه ايستاده در کليسايي
ميان انبوه جمعيتي در حال سجده
و او مي بايد روي پنجه پا از ميان سرهاي انها بگذرد
تو معناي خوابهاي ما را بهتر از روانکاوان ميداني
کليسا خانه يا غار همه مظهر آرامش مادرانه اند
مظهر پناه آرامش)
سرها ستايش گرانند بس آشکار است
(انبوه سرها در تاريکي ي سالن سينما)
اما معبد کمپاني فوکس قرن بيستم نيست
معبد ساخته شده از طلا و مرمر معبد تن اوست
که در آن عيسي مسيح تازيانه در دست
بيرون ميراند سوداگران کمپاني فوکس قرن بيستم را
سوداگراني که معبد تو را به کنام دزدان بدل کردند.
خداوندا
در اين دنياي آلوده به راديو اکتيو و گناه
بي گمان تو سرزنش نخواهي کرد دخترک فروشنده اي را
که مثل بيشتر همسن و سالانش روياي ستاره شدن داشت.
و روياي او واقعيت يافت(واقعيتي تکني کالر)
او گناهي نداشت جز بازي کردن فيلمنامه اي
که نوشته ي ما بود بر گرفته از زندگي ي پوچ و بي معني خودمان.
خداوندا او را ببخشاي و همه ما را
به خاطر اين قرن بيستم
و محصول غول اسايش
که محصول مشترک همه ماست.
او تشنه عشق بود و ما به او قرص هاي مسکن داديم
و محروم از وجود قديسين
روانکاوان را به او توصيه کرديم.
به خاطر آور خداوندا هراس روز افزون او را از دوربين
و نفرتش را از آرايش و اصرارش را به تجديد آرايش
در هر صحنه
هراس روينده ي او را از دوربين
و تاخيرهاي افزاينده اش را براي حضور در استوديو.
مثل هر دختر فروشنده اي
او روياي ستاره شدن داشت
و زندگي اش همانقدر غير واقعي بود
که پرونده ي يک رويا در بايگاني ي يک روانکاو.
ماجراهاي عشقي ي او بوسه هايي بودند با چشمان بسته
زير نورافکنهاي روشن که با گشوده شدن پلکها
بي درنگ خاموش ميشد
در اتاقي ساخته شده از دو ديوار مصنوعي
که با پايان گرفتن بوسه
بي درنگ برچيده ميشد
و کارگردان که دفترچه يادداشت در دست
بي درنگ دور ميشد
يا گردشي تفريحي با قايق
بوسه اي در سنگاپور يا رقصي در ريو.
جشني با شکوه در کاخ سلطنطي ي انگليس
به شکل دکوري دلگير در آپارتماني کهنه و کلنگي.
فيلم بي بوسه نهايي به پايان رسيد.
آنها او را در بستر مرده يافتند دست روي تلفن.
و کاراگاهان هرگز پي نبردند او با چه کسي ميخواست تماس بگيرد.
شبيه کسي بود که به اميد شنيدن تنها صداي دوستانه
شماره گرفته و صدايي ضبط شده پاسخ داده است:
( شماره مورد نظر شما مسدود ميباشد)
خداوندا! به جاي آن کسي که او ميخواست صدايش راشنود
و نتوانست(شايد شخص به خصوصي هم در کار نبود
يا شماره اش در راهنماي تلفن لوس آنجلس يافت نميشد)
خداوندا گوش را تو بردار تلفن را تو جواب بده.
ترجمه فريده حسن زاده
Thursday, October 10, 2002
يکي از بهترين شخصيت سازي غير داستاني که من تا حالا خوندم مقاله اي از اشپيگل در معرفي صدام بود که ترجمه آن در روزنامه همشهري روز پنجشنبه ۲۸ شهريور چاپ شد.
تصويري که ما از اين مرد اخموي وحشي و بي منطق و آدم کش داريم در اين مقاله بسيار به يک انسان حريص و جاه طلب و ترسو نزديک ميشود.
مردي که با ۶۵ سال سن بسيار سعي ميکند در انظار جوان جلوه کند و لذا موهاي خود را غالبا رنگ ميکند در محافل عمومي از عينک استفاده نميکند و از آنجا که بخاطر عارضه ديسک کمر کمي ميلنگد سعي ميکند در انظار عمومي جز چندقدم برندارد.
جالب اينجاست که ايشان بسيار به کتاب علاقه دارند موضوع کتاب برايش فرق نميکند چه باشد فيزيک يا عشق يا هر چيز ديگر.
خودش تا کنون دو کتاب به نامهاي زبيده و پادشاه و کليد قلعه منتشر کرده است و رمان سومش به زودي به چاپ ميرسد.
وي بسيار فيلم نگاه ميکند و به فيلمهاي ساخته شده از روي آثار ادبي بسيار علاقه دارد.
بعضي اوقات بسيار شوخ طبع است و استعداد خوبي در قصه گويي دارد يکبار در جريان جنگ ايران و عراق زماني که صدام سرگرم بازديد از جبهه جنگ بود نيروهاي ايران عملياتي را آغاز کردند و براي مدتي موضعي که صدام در آن قرار داشت ارتباطش را از همه جهت با عراق از دست داد او ميگويد که در اين زمان بسيار ترسيده بود و ارتشيان همراهش به او گفتند هيچ کاري نکند و صرفا روي زمين بنشيند و کاري نکند تا آنها کارشان را انجام دهند.
طي سالهاي ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۹ که اهداف حزب و صدام يکي بود خدمات زيادي براي کشورش انجام داد از جمله ادحداث مدارس در روستاها و شهرها و اجباري کردن مدرسه و هر کس از اين امر سرباز ميزد به سه سال زندان محکوم ميشد. يونسکو به خاطر اين امر به صدام جايزه اي هم اهدا کرد.
در سال ۱۹۷۹ زماني که حزب را پاکسازي ميکرد بسياري گريه صدام را ديدند وي متعاقب موج اعدام مربوط به ابتداي به قدرت رسيدنش دو روز تمام خودش را در اتاق حبس کرد و وقتي هم بيرون آمد همه ديدند که چشمانش از شدت گريه قرمز بود.
صدام به شدت شهوت شهرت دارد برايش مهم نيست که مردم الان در مورد او چگونه فکر ميکنند بلکه ۵۰۰ سال ديگر که مجددا اعراب در اوج قرار بگيرند! در مورد او چگونه مي انديشند.
هر کارمندي که به استخدام ادارات دولتي عراق در ميايد بايد يک دوره ۱۹ جلدي کتاب اتوبيوگرافي او را مطالعه کند.
پسر بزرگ صدام به نام عدي اگر يک ديوانه نباشد جنايتکاري مبتلا به ساديسم است در سال ۱۹۹۰ زماني که مشاور ارشد صدام را در يک مهماني کشت سعي کرد با خوردن تعدادي قرص خواب آور خودکشي کند زماني که پزشکان سرگرم شستشوي معده او بودند صدام وارد اورژانس شد پزشکان را به کناري زد و سيلي اي به گوش عدي نواخت و گفت که خون تو بايد ريخته شود همانطور که خون دوستم ريخته شد.
بعدها توطئه اي عليه او ترتيب داده شد که منجر به فلج از کمر به پايين او شد علاقه صدام به قصه باعث دخالت تخيلات در واقعيت زندگي ارتشي او ميشود در آستانه حمله آمريکا به عراق در سال ۱۹۹۱ وي طرحي را پيشنهاد کرد که تعداي سرباز آمريکايي را اسير بگيرند و آنان را به عنوان سپر انساني به تانک ببندند وي با غرور ميگفت: آمريکاييها هيچگاه به سربازان خود شليک نميکنند و اگر عراقيها بتوانند چند هزار آمريکايي را اسير بگيرند بدون مانع خواهند توانست تا شرق عربستان هم پيش بروند.
حتي نويسنده مقاله اعتقاد دارد که صدام سرنوشت خود را در بخشي از قصه زبيده و پادشاه شريک ميبيند و اميدوار است درست مثل قصه که بعد از حمله کفار و کشته شدن پادشاه مرگ وي باعث ميشود که مردم دور هم جمع شوند و شعارهاي زبيده را تکرار کنند. حمله آمريکا در جنگ آتي خليج فارس به حمله کفار در اين قصه شبيه شود
تصويري که ما از اين مرد اخموي وحشي و بي منطق و آدم کش داريم در اين مقاله بسيار به يک انسان حريص و جاه طلب و ترسو نزديک ميشود.
مردي که با ۶۵ سال سن بسيار سعي ميکند در انظار جوان جلوه کند و لذا موهاي خود را غالبا رنگ ميکند در محافل عمومي از عينک استفاده نميکند و از آنجا که بخاطر عارضه ديسک کمر کمي ميلنگد سعي ميکند در انظار عمومي جز چندقدم برندارد.
جالب اينجاست که ايشان بسيار به کتاب علاقه دارند موضوع کتاب برايش فرق نميکند چه باشد فيزيک يا عشق يا هر چيز ديگر.
خودش تا کنون دو کتاب به نامهاي زبيده و پادشاه و کليد قلعه منتشر کرده است و رمان سومش به زودي به چاپ ميرسد.
وي بسيار فيلم نگاه ميکند و به فيلمهاي ساخته شده از روي آثار ادبي بسيار علاقه دارد.
بعضي اوقات بسيار شوخ طبع است و استعداد خوبي در قصه گويي دارد يکبار در جريان جنگ ايران و عراق زماني که صدام سرگرم بازديد از جبهه جنگ بود نيروهاي ايران عملياتي را آغاز کردند و براي مدتي موضعي که صدام در آن قرار داشت ارتباطش را از همه جهت با عراق از دست داد او ميگويد که در اين زمان بسيار ترسيده بود و ارتشيان همراهش به او گفتند هيچ کاري نکند و صرفا روي زمين بنشيند و کاري نکند تا آنها کارشان را انجام دهند.
طي سالهاي ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۹ که اهداف حزب و صدام يکي بود خدمات زيادي براي کشورش انجام داد از جمله ادحداث مدارس در روستاها و شهرها و اجباري کردن مدرسه و هر کس از اين امر سرباز ميزد به سه سال زندان محکوم ميشد. يونسکو به خاطر اين امر به صدام جايزه اي هم اهدا کرد.
در سال ۱۹۷۹ زماني که حزب را پاکسازي ميکرد بسياري گريه صدام را ديدند وي متعاقب موج اعدام مربوط به ابتداي به قدرت رسيدنش دو روز تمام خودش را در اتاق حبس کرد و وقتي هم بيرون آمد همه ديدند که چشمانش از شدت گريه قرمز بود.
صدام به شدت شهوت شهرت دارد برايش مهم نيست که مردم الان در مورد او چگونه فکر ميکنند بلکه ۵۰۰ سال ديگر که مجددا اعراب در اوج قرار بگيرند! در مورد او چگونه مي انديشند.
هر کارمندي که به استخدام ادارات دولتي عراق در ميايد بايد يک دوره ۱۹ جلدي کتاب اتوبيوگرافي او را مطالعه کند.
پسر بزرگ صدام به نام عدي اگر يک ديوانه نباشد جنايتکاري مبتلا به ساديسم است در سال ۱۹۹۰ زماني که مشاور ارشد صدام را در يک مهماني کشت سعي کرد با خوردن تعدادي قرص خواب آور خودکشي کند زماني که پزشکان سرگرم شستشوي معده او بودند صدام وارد اورژانس شد پزشکان را به کناري زد و سيلي اي به گوش عدي نواخت و گفت که خون تو بايد ريخته شود همانطور که خون دوستم ريخته شد.
بعدها توطئه اي عليه او ترتيب داده شد که منجر به فلج از کمر به پايين او شد علاقه صدام به قصه باعث دخالت تخيلات در واقعيت زندگي ارتشي او ميشود در آستانه حمله آمريکا به عراق در سال ۱۹۹۱ وي طرحي را پيشنهاد کرد که تعداي سرباز آمريکايي را اسير بگيرند و آنان را به عنوان سپر انساني به تانک ببندند وي با غرور ميگفت: آمريکاييها هيچگاه به سربازان خود شليک نميکنند و اگر عراقيها بتوانند چند هزار آمريکايي را اسير بگيرند بدون مانع خواهند توانست تا شرق عربستان هم پيش بروند.
حتي نويسنده مقاله اعتقاد دارد که صدام سرنوشت خود را در بخشي از قصه زبيده و پادشاه شريک ميبيند و اميدوار است درست مثل قصه که بعد از حمله کفار و کشته شدن پادشاه مرگ وي باعث ميشود که مردم دور هم جمع شوند و شعارهاي زبيده را تکرار کنند. حمله آمريکا در جنگ آتي خليج فارس به حمله کفار در اين قصه شبيه شود
Wednesday, October 09, 2002
دو جايزه بزرگ ادبی ايران پکا و بنياد گلشيری هر يک فقط دو سال عمر دارند و تقريبا همه مطمئنن که عمر اين گونه جوايز زياد نيست.
ادبيات همواره مورد در اين کشور مورد غضب بوده است. الان دورانی است که به هر دليل کمی اين رشته به حال خود گذاشته شده است.
کانديد اين جوايز (بنیاد گلشيری)
رمان: طلسم (شهلا پروينروح) و چراغها را من خاموش ميكنم (زويا پيرزاد).
رمان نخست: دكتر نون زنش را بيشتر از مصدق دوست دارد (شهرام رحيميان) و همنوايي شبانهي اركستر چوبها (رضا قاسمي).
// مجموعه داستان: نيمه سرگردان ما (محمدرحيم اخوت)، لالايي ليلي (حسن بني عامري)،
شكار شبانه (صمد طاهري) و زندگي من در سه شنبه ها اتفاق ميافتد (طاهره علوي).
// مجموعه داستان نخست: مادموازل كتي (ميترا الياتي)، هولا هولا (ناتاشاي اميري)، بعد از رديف درختها (زهره حكيمي) و بعد از آن شب (مرجان شيرمحمدي
و پکا
:پولک سرخ (محبوبه ميرقديری) ۲- تهران شهر بي آسمان (امير حسين چهل تن) ۳- جسدهاي شيشه ای ( مسعود کيميايي) ۴- چراغ ها را من خاموش مي کنم (زويا پيرزاد) ۵-زوووو (خاطره حجازي) ۶-شهر هشتم( محمد قاسم زاده) ۷- ضيافت به صرف گلوله (مجيد قيصري) ۸- طلسم (شهلا پروين روح) ۹-مهماني تلخ (سيامک گلشيري) ۱۰- ول کنيد اسب مرا (حسن اصغري)
ادبيات همواره مورد در اين کشور مورد غضب بوده است. الان دورانی است که به هر دليل کمی اين رشته به حال خود گذاشته شده است.
کانديد اين جوايز (بنیاد گلشيری)
رمان: طلسم (شهلا پروينروح) و چراغها را من خاموش ميكنم (زويا پيرزاد).
رمان نخست: دكتر نون زنش را بيشتر از مصدق دوست دارد (شهرام رحيميان) و همنوايي شبانهي اركستر چوبها (رضا قاسمي).
// مجموعه داستان: نيمه سرگردان ما (محمدرحيم اخوت)، لالايي ليلي (حسن بني عامري)،
شكار شبانه (صمد طاهري) و زندگي من در سه شنبه ها اتفاق ميافتد (طاهره علوي).
// مجموعه داستان نخست: مادموازل كتي (ميترا الياتي)، هولا هولا (ناتاشاي اميري)، بعد از رديف درختها (زهره حكيمي) و بعد از آن شب (مرجان شيرمحمدي
و پکا
:پولک سرخ (محبوبه ميرقديری) ۲- تهران شهر بي آسمان (امير حسين چهل تن) ۳- جسدهاي شيشه ای ( مسعود کيميايي) ۴- چراغ ها را من خاموش مي کنم (زويا پيرزاد) ۵-زوووو (خاطره حجازي) ۶-شهر هشتم( محمد قاسم زاده) ۷- ضيافت به صرف گلوله (مجيد قيصري) ۸- طلسم (شهلا پروين روح) ۹-مهماني تلخ (سيامک گلشيري) ۱۰- ول کنيد اسب مرا (حسن اصغري)
Monday, October 07, 2002
Thursday, October 03, 2002
اين خبر رو بخونين
از ۳۱۰ کيلومتر ساحل مازندران فقط ۴ کيلومتر آن برای استفاده گردشگران است که سازمان ايرانگردی و جهانگردی با صرف هزينه ای معادل ۱.۵ ميليارد تومن اين محدوده را به ۹ کيلومتر افزايش داده است.
نمی دونم چند درصد مردم ايران خبر دارند که حق استفاده از تمام اين ۳۱۰ کيلومتر ساحل را دارند و حالا اين خبر روزنام جام جم جوری تهيه شده که مجبورمون می کنه به هر طريق ابراز تشکر و قدردانی از سازمان ايران گردی جهانگردی بکنيم که اجازه استفاده از يک / سی و پنجم حقمان را برای ما خريده است.
از ۳۱۰ کيلومتر ساحل مازندران فقط ۴ کيلومتر آن برای استفاده گردشگران است که سازمان ايرانگردی و جهانگردی با صرف هزينه ای معادل ۱.۵ ميليارد تومن اين محدوده را به ۹ کيلومتر افزايش داده است.
نمی دونم چند درصد مردم ايران خبر دارند که حق استفاده از تمام اين ۳۱۰ کيلومتر ساحل را دارند و حالا اين خبر روزنام جام جم جوری تهيه شده که مجبورمون می کنه به هر طريق ابراز تشکر و قدردانی از سازمان ايران گردی جهانگردی بکنيم که اجازه استفاده از يک / سی و پنجم حقمان را برای ما خريده است.
Monday, September 30, 2002
من از اين مصاحبه خيلي خوشم مياد
مصاحبه با اسماعيل ططری
تحصيلات شما چيست؟
تحصيلات من قسمتی مربوط به حوزه است و غير از حوزه هم در رشته تاريخ تحصيل کردم
تاريخ را تا چه مقطعی دنبال کرديد؟
در حد عالی تا حدی که مورد پسند سازمان يونسکو باشد.
در دوره پنجم مجلس چه می کرديد؟
در مخابرات از طرف آقای مهندس غرضی در شبکه اينترنت به عنوان مشاور در امور ديتا انجام وظيفه می کردم اولين باری بود که ديتا به اين کشور آمده بود و آقای غرضی مرا به اين سمت منصوب کردند.
لطفا بيشتر توضيح دهيد چکار می کرديد
نظارت می کرديم شبکه اينترنت تازه وارد شده بود و ارتباطات بين کشورها گسترش پيدا کرده بود و لذا بر ديتا و توسعه آن نظارت می کرديم و به اين ترتيب اين 4 سال گذشت در کنار اين کار من يک کتابی نوشتم يک ديوان سنگين به نام گلزار بهشت يکی از کتابهای بسيار بزرگی است که در طول تاريخ ايران چاپ شده است و هدف آن مبارزه با شبيخون فرهنگی است
لازم است بگويم اين کتاب مورد تاييد تمام دانشمندان ايران مخصوصا حوزه علميه قم و دانشگاه تهران است
اين کتاب کتاب بسيار سنگينی از نظر ادبيات و اصلا بايد گفت که يک پايان نامه فلسفی است.
شما خودتان چقدر با اينترنت کار می کرديد؟
نظارت داشتم من نمی آمدم که با اينترنت کار کنم بلکه افرادی که با اينترنت کار می کردند زير نظر ما بودند.
خودتان با اينترنت کار نمی کرديد؟
نگاه می کردم ولی اين که خودم به صورت حرفه ای از صبح تا غروب بنشينم خير چون درگير کارهای سنگين تر از آن بودم
مردم کرمانشاه چقدر شما را دوست دارند
اينقدر که ما را به عنوان فرزند خودشان سه بار( يکبار که نگذاشتند) به مجلس فرستادند و در بين 120 نفر از دکتر و مهندس و ... اول شدم.
شما کانديدای رياست جمهور هم شديد اهم برنامه مد نظرتان در اين جايگاه چه بود؟
اگر رييس جمهور ميشدم کابينه ای قوی محکم و با اقتدار تشکيل می دادم که خواست مردم را انجام دهد.
برنامه اقتصادی شما چه بود؟
برنامه اقتصادی من اين بود که مشکل جوانان را حل کنم
برنامه خاصی در اين رابطه داشتيد؟
بله برنامه داشتيم خيلی هم آسان است اگر آدم کار کند می تواند.
در زمينه اقتصادی ايا برنامه ای برای پيوستن به WTO داشتيد؟
پيوستن به چی؟
WTO
بله؟
WTO سازمان تجارت جهانی
تجارت جهانی در مرحله دوم شکل می گيرد در مرحله اول برنامه من کشاورزی بود در برنامه ای که داشتم نزديک 300 يا 400 هزار مهندس کشاورزی احتياج داشتم. کشاورزی فقط اين نيست که گندم يا نخود بپاشيم هزاران کار از کشاورزی بيرون ميايد.
شما بهترين شيوه سرمايه گذاری را کدام ميدانيد؟
بهترين شيوه سرمايه گذاری اين است که اول بايد کشاورزی را در نظر گرفت مرحله بعد تجارت جهانی بعد فرش لوازم دستباف ايرانی و ... روی مسايل کاذب نبايد کار کرد ما نبايد اصلا تکيه امان به نفت باشد.
مصاحبه با اسماعيل ططری
تحصيلات شما چيست؟
تحصيلات من قسمتی مربوط به حوزه است و غير از حوزه هم در رشته تاريخ تحصيل کردم
تاريخ را تا چه مقطعی دنبال کرديد؟
در حد عالی تا حدی که مورد پسند سازمان يونسکو باشد.
در دوره پنجم مجلس چه می کرديد؟
در مخابرات از طرف آقای مهندس غرضی در شبکه اينترنت به عنوان مشاور در امور ديتا انجام وظيفه می کردم اولين باری بود که ديتا به اين کشور آمده بود و آقای غرضی مرا به اين سمت منصوب کردند.
لطفا بيشتر توضيح دهيد چکار می کرديد
نظارت می کرديم شبکه اينترنت تازه وارد شده بود و ارتباطات بين کشورها گسترش پيدا کرده بود و لذا بر ديتا و توسعه آن نظارت می کرديم و به اين ترتيب اين 4 سال گذشت در کنار اين کار من يک کتابی نوشتم يک ديوان سنگين به نام گلزار بهشت يکی از کتابهای بسيار بزرگی است که در طول تاريخ ايران چاپ شده است و هدف آن مبارزه با شبيخون فرهنگی است
لازم است بگويم اين کتاب مورد تاييد تمام دانشمندان ايران مخصوصا حوزه علميه قم و دانشگاه تهران است
اين کتاب کتاب بسيار سنگينی از نظر ادبيات و اصلا بايد گفت که يک پايان نامه فلسفی است.
شما خودتان چقدر با اينترنت کار می کرديد؟
نظارت داشتم من نمی آمدم که با اينترنت کار کنم بلکه افرادی که با اينترنت کار می کردند زير نظر ما بودند.
خودتان با اينترنت کار نمی کرديد؟
نگاه می کردم ولی اين که خودم به صورت حرفه ای از صبح تا غروب بنشينم خير چون درگير کارهای سنگين تر از آن بودم
مردم کرمانشاه چقدر شما را دوست دارند
اينقدر که ما را به عنوان فرزند خودشان سه بار( يکبار که نگذاشتند) به مجلس فرستادند و در بين 120 نفر از دکتر و مهندس و ... اول شدم.
شما کانديدای رياست جمهور هم شديد اهم برنامه مد نظرتان در اين جايگاه چه بود؟
اگر رييس جمهور ميشدم کابينه ای قوی محکم و با اقتدار تشکيل می دادم که خواست مردم را انجام دهد.
برنامه اقتصادی شما چه بود؟
برنامه اقتصادی من اين بود که مشکل جوانان را حل کنم
برنامه خاصی در اين رابطه داشتيد؟
بله برنامه داشتيم خيلی هم آسان است اگر آدم کار کند می تواند.
در زمينه اقتصادی ايا برنامه ای برای پيوستن به WTO داشتيد؟
پيوستن به چی؟
WTO
بله؟
WTO سازمان تجارت جهانی
تجارت جهانی در مرحله دوم شکل می گيرد در مرحله اول برنامه من کشاورزی بود در برنامه ای که داشتم نزديک 300 يا 400 هزار مهندس کشاورزی احتياج داشتم. کشاورزی فقط اين نيست که گندم يا نخود بپاشيم هزاران کار از کشاورزی بيرون ميايد.
شما بهترين شيوه سرمايه گذاری را کدام ميدانيد؟
بهترين شيوه سرمايه گذاری اين است که اول بايد کشاورزی را در نظر گرفت مرحله بعد تجارت جهانی بعد فرش لوازم دستباف ايرانی و ... روی مسايل کاذب نبايد کار کرد ما نبايد اصلا تکيه امان به نفت باشد.
Sunday, September 29, 2002
سايت اينترنتي سخن با همکاري آقاي جهانگير هدايت در نظر دارند که يک مسابقه قصه کوتاه نويسي برگزار کند. قصه نبايد از ۴۰۰۰ کلمه بيشتر باشد و با اي ميل ميتوانيد به اين آدرس بفرستيد.
فرمت قصه بايد ورد و مطابق با ويندوز ايکس پي يا ۲۰۰۰ باشد.
مهلت ارسال آثار هم تا آخر آذر ماه امسال است.
اگر شما هم مثل من زياد به مسابقاتي که مجلات ميگذارند اعتماد نداريد شايد بتوانيد به اين يکي اعتماد کنيد. هييت داوران همه قصه نويس هستند و يک جايزه هم به قصه برگزيده توسط خوانندگان اهدا خواهد شد.
فقط حواستون باشه قصه ارسالي نبايد قبلا جايي منتشر شده باشد.
فرمت قصه بايد ورد و مطابق با ويندوز ايکس پي يا ۲۰۰۰ باشد.
مهلت ارسال آثار هم تا آخر آذر ماه امسال است.
اگر شما هم مثل من زياد به مسابقاتي که مجلات ميگذارند اعتماد نداريد شايد بتوانيد به اين يکي اعتماد کنيد. هييت داوران همه قصه نويس هستند و يک جايزه هم به قصه برگزيده توسط خوانندگان اهدا خواهد شد.
فقط حواستون باشه قصه ارسالي نبايد قبلا جايي منتشر شده باشد.
Saturday, September 28, 2002
تيپهايي از داستان هست که بارها تکرار ميشود و قرار است جذابيت داشته باشد و شگفتا که اين قصه مکرر هر بار که ميشنويم ملال انگيزتر ميشود.
سينماي هند زنده به دو سه داستان کليشه اي است که سالهاست هزاران قصه از روي آن ساخته شده است دو مردي که عاشق يک خانم ميشوند يا دو خانمي که عاشق يک مرد ميشوند- قصه عشق دختر پولدار و اقاي فقير يا آقاي پولدار و دختر فقير- دو برادر که از کودکي همديگر را گم ميکنند و وقتي روبروي هم قرار ميگيرند دشمن هم هستند و در آخرين لحظه که قرار است همديگر را بکشند از روي خالي روي باسن برادر کوچکتر همديگر را ميشناسند و ....
از اين تيپ داستانها در ايران خودمان هم داريم چه نمونه هايي که از روي فيلم و ادبيات خارج کپي زده اند چه نمونه کاملا اوريژينال ايراني.
يکي از نمونه هاي ايراني داستان يک فرد ستمکش و مظلوم است که توسط يک خان يا ارباب يا شوهر تاراج ميشود شکنجه ميشود احتمالا معيوب ميشود خانواده اش را از دست ميدهد و کليه ثروتش را بالا می کشند و درست در آخرين صفحات کتاب لحظه شيرين انتقام فرا ميرسد.
اگه مثل باباي من سنتون زياد باشه ممکنه فيلم مرد اول رو از اين تيپ داستانها يادشون باشه. يا کتاب چشمها اثر پرويز قاضي سعيد. يا از نمونه هنري اگه ميخواين داستان جاويد اثر اسماعيل فصيح.
اين سبک داستان سازي در ژاپن هم به نوعي ديگر هست. داستان اوشين قرار است ستمي را که گذر حوادث و سختيها بر اوشين آورده است تصوير کند. در اين نوع فيلم در مدل ژاپني از همان ابتدا خيال تماشاچي را راحت ميکند که اوشين الان يک خانم محترم و مرفه است و زياد دلتون نسوزه.
من تازگي با يک نمونه چيني- امريکايي از اين نوع داستان آشنا شدم.
خانم امي تان تاکنون چهار کتاب نوشته و از اين چهار کتاب دو کتاب اولي ايشان به فارسي ترجمه شده است.
کتاب محفل شادماني که اولين اثر اين نويسنده جوان آمريکايي چيني تبار است نويد يک نويسنده پر قدرت را ميداد. داستاني فوق العاده از يک گروه چيني مهاجر که در آمريکا قصد دارند سنتهاي قديمي خود را ارج نهند و با ناباوري فاصله اي را که بين مادران و دختران افتاده است نظاره گر هستند.
داستان با مرگ يکي از اين مادران آغاز ميشود و دخترش قرار است در بازي ايي که مرتب توسط اين مهاجران انجام ميگرفت به جاي مادرش شرکت کند و در آنجا متوجه ميشود که از مادرش بسيار کم ميداند. تقريبا هيچ.
اين کتاب در چهار فصل و شانزده بخش نوشته شده. از اين کتاب يک ترجمه ديگر به همت نشر آتيه منتشر شده است به نام مادران و دختران. اگر قصد مطالعه اين کتاب را داشتيد بگرديد در بازار کتابهاي دست دوم ترجمه خانم مريم بيات را پيدا کنيد.
کتاب دوم اين نويسنده به نام همسر خداي آشپزخانه که در فارسي به اجاق هميشه روشن تغيير نام داده است سال ۱۳۷۷ توسط نشر روشنگران منتشر شد.
اين کتاب داستان اوشين وار زني ستم کشيده است. وی در کودکي با فرار مادرش که همسر چندم مردي خودخواه بود به خانه عمو تبعيد ميشود که جلوي چشم پدر نباشد و او را به ياد همسر خيانت کار نياندازد.
به زودي او را به مردي نيمه ديوانه به همسری ميدهند و اين مرد هر بلايي را که فکر کنيد سرش مياورد. باعث مرگ کودکش ميشود. باعث سقط جنينش ميشود. تمام ثروتي را که پدر به او داده بود بالا ميکشد. تمام جهيزه اش را خرج ميکند. جلوي او با زنان ديگر همبستر ميشود. باعث حامله شدن دختر ۱۶ ساله خدمتکار ميشود و بعد باعث مرگ دخترک خدمتکار ميشود. کتکش ميزند. طلاقش نميدهد که او را شکنجه کند. بعد از جنگ چين و ژاپن به منزل پدر ثروتمند دختر ميرود و به ثروت او دست مياندازد و .....
مرداني که در اين کتاب معرفي ميشوند تقريبا همه يه فاز کم دارند(گفتم تقريبا)
مثل مردي که عقب مانده است و به زور به همسري زن ستم کش ديگري در ميايد
يا مردي که هرمافروديت است و همسر دوست ديگر اين خانم ميشود و براي اينکه ابروي او حفظ شود بچه اي را از خانواده اي ميخرند و همه جا ميگويند که فرزند اين مرد است
يا خلباني که خانمي را حامله ميکند و نميخواهد با او ازدواج کند و باعث مرگش ميشود و .....
خب بس است.
هم خودم از يادآوري وقتي که براي خواندن اين کتاب ۴۸۰ صفحه اي صرف کردم حالم گرفته است هم به قدر کافي از يآد آوری اين نوع داستانها لذت بردم!
اما از حق نگذريم نويسنده با اين کتاب هم نشان داد که تکنيک قصه گويي را ميشناسد. شخصيت سازی زمانی که قرار است از خانمها باشد بسيار قوی است روايت داستان با حوصله با رعايت تمام فراز و فرود کلاسيک قصه گويي.
نويسنده اينبار در دام شعار افتاد ببينيم کتاب بعدي اش بايد بهتر باشد.
سينماي هند زنده به دو سه داستان کليشه اي است که سالهاست هزاران قصه از روي آن ساخته شده است دو مردي که عاشق يک خانم ميشوند يا دو خانمي که عاشق يک مرد ميشوند- قصه عشق دختر پولدار و اقاي فقير يا آقاي پولدار و دختر فقير- دو برادر که از کودکي همديگر را گم ميکنند و وقتي روبروي هم قرار ميگيرند دشمن هم هستند و در آخرين لحظه که قرار است همديگر را بکشند از روي خالي روي باسن برادر کوچکتر همديگر را ميشناسند و ....
از اين تيپ داستانها در ايران خودمان هم داريم چه نمونه هايي که از روي فيلم و ادبيات خارج کپي زده اند چه نمونه کاملا اوريژينال ايراني.
يکي از نمونه هاي ايراني داستان يک فرد ستمکش و مظلوم است که توسط يک خان يا ارباب يا شوهر تاراج ميشود شکنجه ميشود احتمالا معيوب ميشود خانواده اش را از دست ميدهد و کليه ثروتش را بالا می کشند و درست در آخرين صفحات کتاب لحظه شيرين انتقام فرا ميرسد.
اگه مثل باباي من سنتون زياد باشه ممکنه فيلم مرد اول رو از اين تيپ داستانها يادشون باشه. يا کتاب چشمها اثر پرويز قاضي سعيد. يا از نمونه هنري اگه ميخواين داستان جاويد اثر اسماعيل فصيح.
اين سبک داستان سازي در ژاپن هم به نوعي ديگر هست. داستان اوشين قرار است ستمي را که گذر حوادث و سختيها بر اوشين آورده است تصوير کند. در اين نوع فيلم در مدل ژاپني از همان ابتدا خيال تماشاچي را راحت ميکند که اوشين الان يک خانم محترم و مرفه است و زياد دلتون نسوزه.
من تازگي با يک نمونه چيني- امريکايي از اين نوع داستان آشنا شدم.
خانم امي تان تاکنون چهار کتاب نوشته و از اين چهار کتاب دو کتاب اولي ايشان به فارسي ترجمه شده است.
کتاب محفل شادماني که اولين اثر اين نويسنده جوان آمريکايي چيني تبار است نويد يک نويسنده پر قدرت را ميداد. داستاني فوق العاده از يک گروه چيني مهاجر که در آمريکا قصد دارند سنتهاي قديمي خود را ارج نهند و با ناباوري فاصله اي را که بين مادران و دختران افتاده است نظاره گر هستند.
داستان با مرگ يکي از اين مادران آغاز ميشود و دخترش قرار است در بازي ايي که مرتب توسط اين مهاجران انجام ميگرفت به جاي مادرش شرکت کند و در آنجا متوجه ميشود که از مادرش بسيار کم ميداند. تقريبا هيچ.
اين کتاب در چهار فصل و شانزده بخش نوشته شده. از اين کتاب يک ترجمه ديگر به همت نشر آتيه منتشر شده است به نام مادران و دختران. اگر قصد مطالعه اين کتاب را داشتيد بگرديد در بازار کتابهاي دست دوم ترجمه خانم مريم بيات را پيدا کنيد.
کتاب دوم اين نويسنده به نام همسر خداي آشپزخانه که در فارسي به اجاق هميشه روشن تغيير نام داده است سال ۱۳۷۷ توسط نشر روشنگران منتشر شد.
اين کتاب داستان اوشين وار زني ستم کشيده است. وی در کودکي با فرار مادرش که همسر چندم مردي خودخواه بود به خانه عمو تبعيد ميشود که جلوي چشم پدر نباشد و او را به ياد همسر خيانت کار نياندازد.
به زودي او را به مردي نيمه ديوانه به همسری ميدهند و اين مرد هر بلايي را که فکر کنيد سرش مياورد. باعث مرگ کودکش ميشود. باعث سقط جنينش ميشود. تمام ثروتي را که پدر به او داده بود بالا ميکشد. تمام جهيزه اش را خرج ميکند. جلوي او با زنان ديگر همبستر ميشود. باعث حامله شدن دختر ۱۶ ساله خدمتکار ميشود و بعد باعث مرگ دخترک خدمتکار ميشود. کتکش ميزند. طلاقش نميدهد که او را شکنجه کند. بعد از جنگ چين و ژاپن به منزل پدر ثروتمند دختر ميرود و به ثروت او دست مياندازد و .....
مرداني که در اين کتاب معرفي ميشوند تقريبا همه يه فاز کم دارند(گفتم تقريبا)
مثل مردي که عقب مانده است و به زور به همسري زن ستم کش ديگري در ميايد
يا مردي که هرمافروديت است و همسر دوست ديگر اين خانم ميشود و براي اينکه ابروي او حفظ شود بچه اي را از خانواده اي ميخرند و همه جا ميگويند که فرزند اين مرد است
يا خلباني که خانمي را حامله ميکند و نميخواهد با او ازدواج کند و باعث مرگش ميشود و .....
خب بس است.
هم خودم از يادآوري وقتي که براي خواندن اين کتاب ۴۸۰ صفحه اي صرف کردم حالم گرفته است هم به قدر کافي از يآد آوری اين نوع داستانها لذت بردم!
اما از حق نگذريم نويسنده با اين کتاب هم نشان داد که تکنيک قصه گويي را ميشناسد. شخصيت سازی زمانی که قرار است از خانمها باشد بسيار قوی است روايت داستان با حوصله با رعايت تمام فراز و فرود کلاسيک قصه گويي.
نويسنده اينبار در دام شعار افتاد ببينيم کتاب بعدي اش بايد بهتر باشد.
Thursday, September 26, 2002
هفته قبل نتيجه يک نظر خواهی که توسط سه موسسه فرهنگی انجام از تهرانيان در مورد رابطه با آمريکا انجام گرفته بود چاپ شد که حاکی از اين بود که 74.5 درصد مردم خواهان ايجاد رابطه با آمريکا هستند.
بعد روزنامه رسالت نتيجه يک نظر خواهی ديکر را چاپ کرد که بيانگر اين بود که 85 درصد مردم آمريکا و اسراييل را بزرگترين دشمن ايران می دانند و 83 درصد معتقدند که آمريکا و غرب خواهان پيشرفت ايران نيستند و 63.5 درصد مردم زيان برقراری رابطه را با آمريکا بيشتر از استفاده آن می دانند.
باز ياد اون مرحوم افتادم که می گفت تو کشوری که چند تا روزنامه چاپ بشه اخبار متضاد باعث می شه مردم گيج بشوند. راست می گفت بنده خدا روزنامه يکی اونهم رسالت.
بعد روزنامه رسالت نتيجه يک نظر خواهی ديکر را چاپ کرد که بيانگر اين بود که 85 درصد مردم آمريکا و اسراييل را بزرگترين دشمن ايران می دانند و 83 درصد معتقدند که آمريکا و غرب خواهان پيشرفت ايران نيستند و 63.5 درصد مردم زيان برقراری رابطه را با آمريکا بيشتر از استفاده آن می دانند.
باز ياد اون مرحوم افتادم که می گفت تو کشوری که چند تا روزنامه چاپ بشه اخبار متضاد باعث می شه مردم گيج بشوند. راست می گفت بنده خدا روزنامه يکی اونهم رسالت.
Wednesday, September 25, 2002
محمد مهدی عبد خدايي ضارب دکتر سيد حسين فاطمی که اين اواخر به عنوان تاريخ نگار هم در تلويزيون زياد ظاهر می شود مجله خود را به نام منشور برادری منتشر کرد.
مطالب اين مجله جالب و حيرت آور است مخصوصا برای کسانی که محدوده مطالعه خود را به چند روزنامه و مجله متعلق به طيف اصلاح طلبان کرده اند.
اگر در مجله ايران فردا بخشی از نظرات نواب صفوی را برای آشنايی با عقايد ايشان و از ديد انتقادی آورده بود اينبار در اين مجله همين عقايد به طور مفصل برای تبليغ آورد شده است.
" برنامه انقلابی فداييان اسلام به منظور اداره يک کشور اسلامی " نام اين جزوه است و هنوز معتقدند که تلويزيون مضر است( اتفاقا من هم با اين نظرشان موافقم)
دست دزد بايد قطع شو-د فساد در جامعه در حجاب زنان تجلی پيدا کرده است و سينما که واويلا( با اين نظرشان هم موافقم. چقدر با اين گروه اشتراک عقيده دارم!)
اينان آمده اند تا بگويند " ای سنگر نشينان دزد و ای تيز دندانان جنايتکار و روبه صفتان اينک نسل جديد فداييان اسلام علم مبارزه را به دست گرفته و همراه با ديگر بسيجيان ......"
مطالب اين مجله جالب و حيرت آور است مخصوصا برای کسانی که محدوده مطالعه خود را به چند روزنامه و مجله متعلق به طيف اصلاح طلبان کرده اند.
اگر در مجله ايران فردا بخشی از نظرات نواب صفوی را برای آشنايی با عقايد ايشان و از ديد انتقادی آورده بود اينبار در اين مجله همين عقايد به طور مفصل برای تبليغ آورد شده است.
" برنامه انقلابی فداييان اسلام به منظور اداره يک کشور اسلامی " نام اين جزوه است و هنوز معتقدند که تلويزيون مضر است( اتفاقا من هم با اين نظرشان موافقم)
دست دزد بايد قطع شو-د فساد در جامعه در حجاب زنان تجلی پيدا کرده است و سينما که واويلا( با اين نظرشان هم موافقم. چقدر با اين گروه اشتراک عقيده دارم!)
اينان آمده اند تا بگويند " ای سنگر نشينان دزد و ای تيز دندانان جنايتکار و روبه صفتان اينک نسل جديد فداييان اسلام علم مبارزه را به دست گرفته و همراه با ديگر بسيجيان ......"
Sunday, September 22, 2002
از گراهام گرين كتابهاي زير به فارسي منتشر شده است
1- پايان يك پيوند ترجمه ابراهيم صدقياني
2- قدرت و افتخار ( دو ترجمه اولي به قلم عبداله آزاديان ودومي هرمز عبداللهي)
3- مقلدها ترجمه سپانلو
4- آمريكايي آرام ( دو ترجمه اولي به قلم عبداله آزاديان دومي عزت الله فولادوند)
5- كنسول افتخاري ترجمه مير علايي
6- گزيده داستانها ترجمه شهلا حمزاوي
7- سايه گريزان ترجمه پرويز داريوش
8- جان كلام( دو ترجمه اولي حسين حجازي دومي…..)
9- سفرهايم با خاله( دو ترجمه اولي به نام سفرهايم با عمه به قلم امير چرخكار و كامبيز نمازي دومي به قلم رضا عليزاده)
10- مامور معتمد ترجمه تورج يار احمدي
11- صخره بريتون ترجمه مريم مشرف
12- عامل انساني ترجمه مير علايي
13- سفر بي بازگشت ترجمه سهيلا فرزين نژاد و غلامحسين سالمي
14- مامور ما در هاوانا ترجمه علي اخگر
15- خرابكاران ترجمه سعيد سعيدپور
16- مرد سوم ترجمه بهروز توراني
17- مرد دهم ترجمه صمد مقدم
18- ناخدا و دشمن( دو ترجمه اولي به قلم محمود خرد بخش دومي به قلم عباس پژمان)
19- ضيافت ترجمه حسن صالحي
20- وزارت ترس ترجمه پرويز داريوش
به غير از اين كتابها گفتگويي با وي به ماري فرانسواز آلن و ترجمه خانم فرزانه طاهري چاپ شده است.
با اين حساب تقريبا كليه كارهاي مطرح اين نويسنده به جز موضوع خاتمه يافته ( burnt out case) به فارسي برگردانده شده است.
ادامه دارد....
1- پايان يك پيوند ترجمه ابراهيم صدقياني
2- قدرت و افتخار ( دو ترجمه اولي به قلم عبداله آزاديان ودومي هرمز عبداللهي)
3- مقلدها ترجمه سپانلو
4- آمريكايي آرام ( دو ترجمه اولي به قلم عبداله آزاديان دومي عزت الله فولادوند)
5- كنسول افتخاري ترجمه مير علايي
6- گزيده داستانها ترجمه شهلا حمزاوي
7- سايه گريزان ترجمه پرويز داريوش
8- جان كلام( دو ترجمه اولي حسين حجازي دومي…..)
9- سفرهايم با خاله( دو ترجمه اولي به نام سفرهايم با عمه به قلم امير چرخكار و كامبيز نمازي دومي به قلم رضا عليزاده)
10- مامور معتمد ترجمه تورج يار احمدي
11- صخره بريتون ترجمه مريم مشرف
12- عامل انساني ترجمه مير علايي
13- سفر بي بازگشت ترجمه سهيلا فرزين نژاد و غلامحسين سالمي
14- مامور ما در هاوانا ترجمه علي اخگر
15- خرابكاران ترجمه سعيد سعيدپور
16- مرد سوم ترجمه بهروز توراني
17- مرد دهم ترجمه صمد مقدم
18- ناخدا و دشمن( دو ترجمه اولي به قلم محمود خرد بخش دومي به قلم عباس پژمان)
19- ضيافت ترجمه حسن صالحي
20- وزارت ترس ترجمه پرويز داريوش
به غير از اين كتابها گفتگويي با وي به ماري فرانسواز آلن و ترجمه خانم فرزانه طاهري چاپ شده است.
با اين حساب تقريبا كليه كارهاي مطرح اين نويسنده به جز موضوع خاتمه يافته ( burnt out case) به فارسي برگردانده شده است.
ادامه دارد....
Wednesday, September 18, 2002
آذرخش در آرامش
اکتاويو پاز
دراز کشيده
سنگی به هيئت ظهر
چشمان نيم بسته آنجا که سپيد آبی می شود
لبخندی در ميان آن.
نيم خيز می شوی يال شير را می تکانی.
و انگاه دراز می کشی
قطره کوچکی از گدازه بر صخره
پرتو آفتابی خفته.
تا خفته ای بر تو دست می کشم صيقلت می دهم
ای تيشه باريک
پيکانی که با تو شب را به آتش می کشم.
با شمشيرها و پرها آنجا در دوردست دريا در کشاکش است.
اکتاويو پاز
دراز کشيده
سنگی به هيئت ظهر
چشمان نيم بسته آنجا که سپيد آبی می شود
لبخندی در ميان آن.
نيم خيز می شوی يال شير را می تکانی.
و انگاه دراز می کشی
قطره کوچکی از گدازه بر صخره
پرتو آفتابی خفته.
تا خفته ای بر تو دست می کشم صيقلت می دهم
ای تيشه باريک
پيکانی که با تو شب را به آتش می کشم.
با شمشيرها و پرها آنجا در دوردست دريا در کشاکش است.
Sunday, September 15, 2002
پيشگويي انگار دغدغه اصلي مردمان در زمانهاي گذشته بوده است؛ هر چند هم اکنون هم اين رشته در تمام سطح جامعه در هر کشوري بسيار پر رونق است.
نوستراداموس در ايران بسيار معروف است؛ از قبل از انقلاب که کتاب دو جلدي ميشل زواگو که رماني در باره اين پيشگوي فرانسوي بود تا بعد از انقلاب که کتابهايي زيادي در مورد ايشان به چاپ رسيد و دو تا کتاب متن کامل پيشگويي ايشان را چاپ کردند.
کتاب شهلا المعي نشر بديعه يکي از اين دو کتاب است. کتاب دوم به همت نشر عطايي و اگر اشتباه نکنم ترجمه خانم پوران فرخزاد است.
نوسترآداموس به نظر من کسي است که داستانهايي که در مورد ايشان در حاشيه گفته ميشود بيشتر از اصل مطلب جذابيت دارد. اما اگر متن کامل سده هاي اين نويسنده را بخوانيد در حيرت ميمانيد که راز ماندگاري اين پيش گو در چيست.
نوسترآداموس پيشگوييهايش را در قالب شعر بيان کرده است. اما اشعار ايشان قطعا ارزش ادبي ندارد. درست است که تا وقتي شعري را به زبان اصلي نخوانيم قضاوت کردن در مورد ارزش آن سخت است اما اشعاري که پر است از واژه هاي مرگ و خونريزي و آتش و انفجار و طاعون و قتل جايي براي پرورش احساسات لطيف باقي نميگذارد.
سخت است براي اين اشعار ارزش پيشگويي قايل شويم مگر از اعضا کلوپ طرفداران نوسترآداموس باشيم. بسياري از اشعار آنقدر گنگ و نامفهوم است که براي خواننده دليل نگارش آن اين اصوات گنگ بيشتر جاي سئوال دارد.
وي در نامه اي که براي هانري دوم نگاشت سرنوشت بشر را با الفاظي به شدت گنگ و مبهم پيشگويي ميکند.
در مقدمه کتاب پيشگويي هاي نوستر آداموس دو نظريه براي اين پيشگوييها آورده شده است
اول اين که اين سده ها فقط مجموعه اي هذياني در ميان آثار ديگر است.
و نظريه دوم معتقد است که اين مرد زرنگ وسيله اي يافته است که پيشگويي هايي براي ما بنگارد که حقيقتا غير قابل انکار است به اين دليل موجه که هر کس اگر به قدر کافي به خود زحمت بدهد در سده هاي وي جستجو کند در آنها هر چيزي که بخواهد ميابد.
جالب اينجاست که پس از مطالعه اين کتاب خود به خود به هر دو اين نظريه ها ايمان مياوريد!
سده ها مشتمل بر ۹۶۹ رباعي است که در ده سده گردآوري شده است هر سده شامل صد رباعي است به جز سده هفتم.
نامه ايشان به هانري که دربرگيرنده کل پيشگويي ايشان است اينگونه آغاز ميشود:
خداوند به طول نازايي بانوي بزرگ را زير نظر دارد که پس از چندي دو اولاد اصلي را باردار خواهد شد اما خود رو به زوال ميرود
فرزندي که مرتبط با قانون است در هيجده سالگي بر اثر بي باکي از زمان از مرگ در معرض زوال قرار ميگيرد و به سال سي و ششم نميتواند برسد از اين فرزند سه فرزند ذکور و يک اولاد مونث ميماند و ....
بعضي از رباعي هاي پيشگو بسيار به زعم مفسران بسيار واضح است اين يکي را بخوانيد:
بريتانياي کبير که مشتمل بر انگلستان است
از بالا آمدن شديد آب پوشيده خواهد شد
اتحاد سلاطين نوين از اوزن جنگ را بر پا خواهد کرد
که عليه آنان است که متحدين با يکديگر هم پيمان ميشوند.
مفسر اين اشعار در زير آن نوشته است:
انگلستان که در قرن هفدهم بزرگترين قدرت دريايي جهان ميشود!
اگر قرار بودمن اين اشعار را تفسير کنم مينوشتم:
به زودي پس از سوراخ شدن لايه اوزن! آب دريا بالا ميايد و انگليس از بين ميرود! پس تا دير نشده از آنجا فرار کنيد.!
:از تفسير بعضي از اشعار حتي خودمفسر هم عاجز است براي نمونه
سومين اقليم تحت اختيار آريايي ها قرار ميگرد
در اکتبر سال ۱۷۲۷
پادشاه ايران در دست مردمان مصر قرار ميگرد
جنگ مرگ خسارت براي صليب بزرگترين بي آبرويي.
مفسر اقرار ميکند که در اين سال هيچ برخوردي بين ايران و مصر پيش نيامد و حتي ساليان بعد هم پيش نيامد وگرنه يکجوري اينها را به هم ربط ميداد!.
بعضي اوقات ظاهرا دقت پيشگو در ارائه تصويري از آينده تشکيک ناپذير است؛ مثل زماني که پيروزي انقلاب ايران را پيش بيني کرد:
بزودي امپراتور بزرگ به دردسر خواهد افتاد
و انوبارب (barbe de airain) بر بيني عقاب حکومت خواهد کرد.
اما اشتباه ترين پيشگويي ايشان مربوط به سال ۱۹۹۹ ميباشد:
سال ۱۹۹۹ پس از هفت ماه
پادشاه بزرگ وحشت از آسمان فرو خواهد آمد
بار ديگر پادشاه بزرگ آنگل موا را زندگي خواهد بخشيد
درست پس از اين زمان مارس با نيکبختي حکومت خواهد راند
برج هفت سال ۱۹۹۹ همان زماني است که خسوف کامل انجام گرفت و بهترين مکان براي تماشاي آن ايران و ترکيه بود و هيچ پادشاهي فرود نيامد و تنها بعضي کشورهاي توريست پذير توانستند از اين فرصت قبايي براي خود بدوزند.
اين کتاب سالهاست که در گوشه کتابخانه من آراميده. دليلي براي ادامه نگهداري آن ندارم اما نميدانم چرا ردش هم نميکنم.
نوستراداموس در ايران بسيار معروف است؛ از قبل از انقلاب که کتاب دو جلدي ميشل زواگو که رماني در باره اين پيشگوي فرانسوي بود تا بعد از انقلاب که کتابهايي زيادي در مورد ايشان به چاپ رسيد و دو تا کتاب متن کامل پيشگويي ايشان را چاپ کردند.
کتاب شهلا المعي نشر بديعه يکي از اين دو کتاب است. کتاب دوم به همت نشر عطايي و اگر اشتباه نکنم ترجمه خانم پوران فرخزاد است.
نوسترآداموس به نظر من کسي است که داستانهايي که در مورد ايشان در حاشيه گفته ميشود بيشتر از اصل مطلب جذابيت دارد. اما اگر متن کامل سده هاي اين نويسنده را بخوانيد در حيرت ميمانيد که راز ماندگاري اين پيش گو در چيست.
نوسترآداموس پيشگوييهايش را در قالب شعر بيان کرده است. اما اشعار ايشان قطعا ارزش ادبي ندارد. درست است که تا وقتي شعري را به زبان اصلي نخوانيم قضاوت کردن در مورد ارزش آن سخت است اما اشعاري که پر است از واژه هاي مرگ و خونريزي و آتش و انفجار و طاعون و قتل جايي براي پرورش احساسات لطيف باقي نميگذارد.
سخت است براي اين اشعار ارزش پيشگويي قايل شويم مگر از اعضا کلوپ طرفداران نوسترآداموس باشيم. بسياري از اشعار آنقدر گنگ و نامفهوم است که براي خواننده دليل نگارش آن اين اصوات گنگ بيشتر جاي سئوال دارد.
وي در نامه اي که براي هانري دوم نگاشت سرنوشت بشر را با الفاظي به شدت گنگ و مبهم پيشگويي ميکند.
در مقدمه کتاب پيشگويي هاي نوستر آداموس دو نظريه براي اين پيشگوييها آورده شده است
اول اين که اين سده ها فقط مجموعه اي هذياني در ميان آثار ديگر است.
و نظريه دوم معتقد است که اين مرد زرنگ وسيله اي يافته است که پيشگويي هايي براي ما بنگارد که حقيقتا غير قابل انکار است به اين دليل موجه که هر کس اگر به قدر کافي به خود زحمت بدهد در سده هاي وي جستجو کند در آنها هر چيزي که بخواهد ميابد.
جالب اينجاست که پس از مطالعه اين کتاب خود به خود به هر دو اين نظريه ها ايمان مياوريد!
سده ها مشتمل بر ۹۶۹ رباعي است که در ده سده گردآوري شده است هر سده شامل صد رباعي است به جز سده هفتم.
نامه ايشان به هانري که دربرگيرنده کل پيشگويي ايشان است اينگونه آغاز ميشود:
خداوند به طول نازايي بانوي بزرگ را زير نظر دارد که پس از چندي دو اولاد اصلي را باردار خواهد شد اما خود رو به زوال ميرود
فرزندي که مرتبط با قانون است در هيجده سالگي بر اثر بي باکي از زمان از مرگ در معرض زوال قرار ميگيرد و به سال سي و ششم نميتواند برسد از اين فرزند سه فرزند ذکور و يک اولاد مونث ميماند و ....
بعضي از رباعي هاي پيشگو بسيار به زعم مفسران بسيار واضح است اين يکي را بخوانيد:
بريتانياي کبير که مشتمل بر انگلستان است
از بالا آمدن شديد آب پوشيده خواهد شد
اتحاد سلاطين نوين از اوزن جنگ را بر پا خواهد کرد
که عليه آنان است که متحدين با يکديگر هم پيمان ميشوند.
مفسر اين اشعار در زير آن نوشته است:
انگلستان که در قرن هفدهم بزرگترين قدرت دريايي جهان ميشود!
اگر قرار بودمن اين اشعار را تفسير کنم مينوشتم:
به زودي پس از سوراخ شدن لايه اوزن! آب دريا بالا ميايد و انگليس از بين ميرود! پس تا دير نشده از آنجا فرار کنيد.!
:از تفسير بعضي از اشعار حتي خودمفسر هم عاجز است براي نمونه
سومين اقليم تحت اختيار آريايي ها قرار ميگرد
در اکتبر سال ۱۷۲۷
پادشاه ايران در دست مردمان مصر قرار ميگرد
جنگ مرگ خسارت براي صليب بزرگترين بي آبرويي.
مفسر اقرار ميکند که در اين سال هيچ برخوردي بين ايران و مصر پيش نيامد و حتي ساليان بعد هم پيش نيامد وگرنه يکجوري اينها را به هم ربط ميداد!.
بعضي اوقات ظاهرا دقت پيشگو در ارائه تصويري از آينده تشکيک ناپذير است؛ مثل زماني که پيروزي انقلاب ايران را پيش بيني کرد:
بزودي امپراتور بزرگ به دردسر خواهد افتاد
و انوبارب (barbe de airain) بر بيني عقاب حکومت خواهد کرد.
اما اشتباه ترين پيشگويي ايشان مربوط به سال ۱۹۹۹ ميباشد:
سال ۱۹۹۹ پس از هفت ماه
پادشاه بزرگ وحشت از آسمان فرو خواهد آمد
بار ديگر پادشاه بزرگ آنگل موا را زندگي خواهد بخشيد
درست پس از اين زمان مارس با نيکبختي حکومت خواهد راند
برج هفت سال ۱۹۹۹ همان زماني است که خسوف کامل انجام گرفت و بهترين مکان براي تماشاي آن ايران و ترکيه بود و هيچ پادشاهي فرود نيامد و تنها بعضي کشورهاي توريست پذير توانستند از اين فرصت قبايي براي خود بدوزند.
اين کتاب سالهاست که در گوشه کتابخانه من آراميده. دليلي براي ادامه نگهداري آن ندارم اما نميدانم چرا ردش هم نميکنم.
Tuesday, September 10, 2002
(آه خوب نيست اينقدر آب از بالا پايين کني جدي ميگويم)
(سلايق او ساده بود؛ معرفت او از فرهنگ جزيي؛ و نه علاقه اي به باشگاه هنر جديد انگليسي داشت و نه به خط فارق ميان روزنامه نگاري و ادبيات؛ که به عنوان خرگوشي مسابقه مکالمه به راه انداخته شده بود.)
(آنگاه ساعت کنيگز کراس در منظر واقع شد؛ ماهي ديگر در آن آسمان دوزخي؛و درشکه او دم در ايستگاه ايستاد)
(خورشيد بي آنکه به نظر آيد؛آسمانش را اشغال کرد؛ و سايه تنهاي درختان؛با استواري خارق العاده؛همچون سنگرهايي بنفش رنگ بر چمن يخزده افتاد.)
(زيرا يک حقيقت صلب باقي ميماند. آنان مسئولي شخصي را اجابت نکردند)
از ادوارد مورگان فورستر چهار کتاب و چند داستان کوتاه درمجموعه هاي مختلف به فارسي ترجمه شده است.
کتاب گذري در هند سال ها قبل به قلم دکتر جوادي و از سري کتابهاي انتشارات خوارزمي منتشر شده بود.
بعد از انقلاب سه کتاب از اين نويسنده منتشر شد. کتاب آنسوي حريم فرشتگاه به قلم خانم شيرين تعاوني هواردز اند به قلم آقاي ميرعلايي و کتاب جنبه هاي رمان که مجموع سخنرانيها اين نويسنده در کالج ترنييتي کمبريج بود به قلم آقاي ابراهيم يونسي.
فضاي رمانهاي اين نويسنده با شخصيتهايي از اشراف انگليس و در چهارچوب روابط و رفتارهاي اين قشر و در اواخر قرن نوزدهم ميگذرد. اين نويسنده ۹۱ سال عمر کرد اما تنها چهل و پنج سال اول زندگي به نگارش رمان پرداخت و بعد از آن کارهاي تحقيقي و سفرنامه منتشر کرد.
بعد از ترجمه عالي اي که از کتاب آنسوي حريم فرشتگاه به قلم خانم شيرين تعاوني منتشر شد ناشر و آقاي مير علايي از ايشان خواستند ترجمه هواردز اند را هم به عهده بگيرند که ايشان قبول نکردند.
کتاب جنبه هاي رمان در چند فصل مجزا به بررسي علمي جنبه هاي رمان پرداخته است اين فصول شامل داستان - اشخاص - طرح- فانتزي - فرابيني است.اين کتاب عليرغم اينکه بيش از هفتاد سال از نگارش آن ميگذرد هنوز تازگي خود را حفظ کرده است بعضي تعريفهايي که در اين کتاب براي مفهوم داستان شده است در چهارچوب رمانهاي سيال ذهن يا رمانهايي که روايت خطي را رعايت نميکنند نميگنجد.
(داستان نقل وقايع است به ترتيب توالي زمان- در مثل؛ناهار بعد از چاشت و سه شنبه بعد از دوشنبه و تباهي پس از مرگ ميايد و بر همين منوال. داستاني که واقعا داستان باشد بايد واجد يک ويژگي باشد:شنونده را بر آن دارد که بخواهد بداند بعد چه خواهد شد. و داستاني را که واقعا داستان باشد فقط با اين دو معيار مي توان نقد کرد. داستان در حقيقت حقيرترين و ساده ترين ارگانيسم ادبي است با اين همه مهمترين عامل مشترکي است که در همه ارگانيسم هاي پيچيده تري که به رمان معروفند وجود دارد.) صفحه ۳۳
مثالهايي که نويسنده در اين کتاب از رمانها ميزند؛ تقريبا همه از ادبيات انگليس هستند و کمي ديوانه کننده. چون درصد کمي از اين کتابها به فارسي برگردانده شده است.
مترجم کتاب هواردز اند زنده ياد ميرعلايي در موخره ايي که بر اين کتاب نوشته اند ميگويند که قدرت بي پيرايه نويسنده در اين کتاب گاه به مرزهاي شعر ميرسد.
(سلايق او ساده بود؛ معرفت او از فرهنگ جزيي؛ و نه علاقه اي به باشگاه هنر جديد انگليسي داشت و نه به خط فارق ميان روزنامه نگاري و ادبيات؛ که به عنوان خرگوشي مسابقه مکالمه به راه انداخته شده بود.)
(آنگاه ساعت کنيگز کراس در منظر واقع شد؛ ماهي ديگر در آن آسمان دوزخي؛و درشکه او دم در ايستگاه ايستاد)
(خورشيد بي آنکه به نظر آيد؛آسمانش را اشغال کرد؛ و سايه تنهاي درختان؛با استواري خارق العاده؛همچون سنگرهايي بنفش رنگ بر چمن يخزده افتاد.)
(زيرا يک حقيقت صلب باقي ميماند. آنان مسئولي شخصي را اجابت نکردند)
از ادوارد مورگان فورستر چهار کتاب و چند داستان کوتاه درمجموعه هاي مختلف به فارسي ترجمه شده است.
کتاب گذري در هند سال ها قبل به قلم دکتر جوادي و از سري کتابهاي انتشارات خوارزمي منتشر شده بود.
بعد از انقلاب سه کتاب از اين نويسنده منتشر شد. کتاب آنسوي حريم فرشتگاه به قلم خانم شيرين تعاوني هواردز اند به قلم آقاي ميرعلايي و کتاب جنبه هاي رمان که مجموع سخنرانيها اين نويسنده در کالج ترنييتي کمبريج بود به قلم آقاي ابراهيم يونسي.
فضاي رمانهاي اين نويسنده با شخصيتهايي از اشراف انگليس و در چهارچوب روابط و رفتارهاي اين قشر و در اواخر قرن نوزدهم ميگذرد. اين نويسنده ۹۱ سال عمر کرد اما تنها چهل و پنج سال اول زندگي به نگارش رمان پرداخت و بعد از آن کارهاي تحقيقي و سفرنامه منتشر کرد.
بعد از ترجمه عالي اي که از کتاب آنسوي حريم فرشتگاه به قلم خانم شيرين تعاوني منتشر شد ناشر و آقاي مير علايي از ايشان خواستند ترجمه هواردز اند را هم به عهده بگيرند که ايشان قبول نکردند.
کتاب جنبه هاي رمان در چند فصل مجزا به بررسي علمي جنبه هاي رمان پرداخته است اين فصول شامل داستان - اشخاص - طرح- فانتزي - فرابيني است.اين کتاب عليرغم اينکه بيش از هفتاد سال از نگارش آن ميگذرد هنوز تازگي خود را حفظ کرده است بعضي تعريفهايي که در اين کتاب براي مفهوم داستان شده است در چهارچوب رمانهاي سيال ذهن يا رمانهايي که روايت خطي را رعايت نميکنند نميگنجد.
(داستان نقل وقايع است به ترتيب توالي زمان- در مثل؛ناهار بعد از چاشت و سه شنبه بعد از دوشنبه و تباهي پس از مرگ ميايد و بر همين منوال. داستاني که واقعا داستان باشد بايد واجد يک ويژگي باشد:شنونده را بر آن دارد که بخواهد بداند بعد چه خواهد شد. و داستاني را که واقعا داستان باشد فقط با اين دو معيار مي توان نقد کرد. داستان در حقيقت حقيرترين و ساده ترين ارگانيسم ادبي است با اين همه مهمترين عامل مشترکي است که در همه ارگانيسم هاي پيچيده تري که به رمان معروفند وجود دارد.) صفحه ۳۳
مثالهايي که نويسنده در اين کتاب از رمانها ميزند؛ تقريبا همه از ادبيات انگليس هستند و کمي ديوانه کننده. چون درصد کمي از اين کتابها به فارسي برگردانده شده است.
مترجم کتاب هواردز اند زنده ياد ميرعلايي در موخره ايي که بر اين کتاب نوشته اند ميگويند که قدرت بي پيرايه نويسنده در اين کتاب گاه به مرزهاي شعر ميرسد.
Monday, September 09, 2002
روزنامه گلستان هم به جمع روزنامه هاي ايران پيوست.
اين روزنامه که امروز دهمين شماره اش را منتشر کرده در قطع خاص مجلات چاپ ميشود.
قبلا روزنامه زن و روزنامه فردا و روزنامه ملت در اين قطع چاپ ميشدند که روزنامه زن و ملت بعدها تغيير قطع دادند و توقيف شدند و روزنامه فردا بسته شد.
اين روزنامه در بيست و چهار صفحه منتشر ميشود و چند صفحه رنگي دارد در قسمت مشخصات اين روزنامه نوشته شده است رييس شوراي سياستگذاري : محمد حسين سازگارا.
آدرس اينترنتي روزنامه. www.golestaniran.com
اين روزنامه که امروز دهمين شماره اش را منتشر کرده در قطع خاص مجلات چاپ ميشود.
قبلا روزنامه زن و روزنامه فردا و روزنامه ملت در اين قطع چاپ ميشدند که روزنامه زن و ملت بعدها تغيير قطع دادند و توقيف شدند و روزنامه فردا بسته شد.
اين روزنامه در بيست و چهار صفحه منتشر ميشود و چند صفحه رنگي دارد در قسمت مشخصات اين روزنامه نوشته شده است رييس شوراي سياستگذاري : محمد حسين سازگارا.
آدرس اينترنتي روزنامه. www.golestaniran.com
Sunday, September 08, 2002
Saturday, September 07, 2002
Thursday, September 05, 2002
همایون نور احمر در دهه چهل که کتاب هفته از سری انتشارات کیهان منتشر میشد ترجمه دائره المعارفی را در این هفته نامه شروع کرد به نام فرهنگ ادبیات جهان. در این فرهنگ اطلاعات مختصری از نویسنده و اثری که آفریده در اختیار خواننده قرار میگرفت. این اطلاعات آنقدر خلاصه و کم بود که حتی در حد آشنایی با یک اثر هم فایده نداشت. بعدها که چندتایی از آثاری که در این فرهنگ معرفی شده بود را خواندم و به شرح این فرهنگ مراجعه کردم دیدم که بعد از مطالعه اثر هم هیچ نکته جدیدی برای خواننده ندارد.
اما ظاهرا این فرهنگ مبنای کاری چهار جلدی شده به نام سیری در ادبیات جهان اثر حسن شهباز
حسن شهباز که هم اکنون استاد ادبیات در یکی از دانشگاههای آمریکا است در دوران قبل از انقلاب چند ترجمه و کار تحقیقی به جامعه ادب معرفی کرد. ترجمه ربکا- برباد رفته- سرگذشت- یک ترجمه از داستانهای کوتاه آمریکایی و کجا میروی و ...
آقای شهبازی در مقدمه این کتاب وعده داده بودند که به بررسی پانصد اثر برگزیده بپردازند و علیرغم اینکه مبنای کار ایشان ادبیات بود اما آثار غیر ادبی هم در این چهار کتاب بررسی شده است مثل کتابی از داروین.
در این کتاب محقق ضمن معرفی اثر و نویسنده بخشهایی از کتاب را ترجمه کرده است و اطلاعاتی که در اختیار خواننده میگذارد آنقدر هست که خواننده را راضی یا مشتاق به مطالعه اصل اثر بکند.
سیستم این کتاب به صورت آزمون و خطا است. یعنی در هر جلد شاهد بهتر شدن روند کار هستیم. حتی در جلد دوم نویسنده ضمن عذر خواهی از اینکه در جلد اول منابع را معرفی نکرده در ضمیمه انتهای جلد دوم منابع را معرفی میکند. اما در جلد سوم و چهارم منابع بعد از هر فصل معرفی میشوند.
این کتاب به تازگی با همان ترتیب بدون اینکه ناشر به خود زحمت ویراستاری بدهد مجددا به چاپ رسیده است. به همین جهت در انتهای کتاب فهرستی از کتابهایی که در این مجموع معرفی شده است و به فارسی نیز منتشر شده است آمده است که به درد کسی نمیخورد. حتی بسیاری از نامها در این کتاب با آنچه که ما میشناسیم متفاوت است مثل اولیس اثر جیمز جویس که دراین کتاب با همان نام یولیسس معرفی شده است. قیمت چهار جلد این کتاب 14800 تومان هست.
اما اگر به این نوع کار علاقه دارید میتوانید یک سری هم به این کتابها بزنید:
کتاب تفسیرهای زندگی اثر ویل و آریل دورانت ترجمه ابراهیم مشعری نشر نیلوفر کتاب عالی ای است. در مقدمه این کتاب عنوان شده است که گویا این دو نویسنده هنگام نگارش کتاب تاریخ تمدن از ادبیات که بخش اعظمی از سرشت انسانی را شرح میدهد غافل مانده اند و این کتاب پاسخی مختصر به این غفلت است.
این کتاب اختصاص دارد به معرفی بیست و هشت نفر از بزرگان ادبیات جهان. در این معرفی بررسی کارهای مطرح نویسنده به همراه شرح زندگی نویسنده آورده شده است. بیشتر نویسندگان این کتاب معاصر هستند شامل فالکنر جویس همینگوی یوجین اونیل جان اشتاین بک سامرست موام مارسل پروست و ...
نشر نو آنزمان که در اوج فعالیت مطبوعاتی بود و هنوز تنگ نظری بعضی ها باعث تعطیلی این انتشاراتی نشده بود کتابی منتشر کرد از آنتونی برجس به نام 99 رمان برگزیده معاصر.
آنتونی برجس رمان نویس و منتقد انگلیسی است که بین آثار مطرح در چهل و پنج سال اخیر( قبل از 1984) به زبان انگلیسی این آثار را برگزید و به همراه نقدی منتشر کرد.
اگر از بعضی ایرادهای کوچک در این کتاب چشم پوشی کنیم کتابی فوق العاده است. هر یک از این 99 کتاب در دو یا سه صفحه بررسی شده است و از این لحاظ بیشتر به معرفی یک اثر ادبی میماند.
جالب اینجاست که از 99 اثری که در این کتاب معرفی شده است تنها 18 کتاب به فارسی منتشر شده است. این کتاب هم اکنون نایاب است.
از همین سری کتابها اثر هست به نام آفرینندگان جهان نو اثر لوییس مایر. افرادی که در این کتاب معرفی شده اند در حقیقت افرادی هستند که در شکل گیری تمدن امروزی بشر بیشترین نقش را داشته اند. نویسنده چندان در بند نقش مثبت و منفی این افراد نیست به همین دلیل در کنار انیشتن و داروین و هربرت جورج ولز و کارل مارکس و لنین و سورن کرکگو و سارتر و فاکنر به اسم هیتلر هم برمیخوریم.
نویسنده در ابتدای هر فصل در یک جمله قضاوت خود را در مورد این اشخاص عنوان میکند به همین جهت در فصل مربوط به هیتلر نوشته شده است " ولگرد به قدرت رسیده بود" یا ابتدای فصل مربوط به نیچه نوشته شده است "چگونگی فلسفیدن با چکش"
این کتاب به تازگی تجدید چاپ شده است.
اما ظاهرا این فرهنگ مبنای کاری چهار جلدی شده به نام سیری در ادبیات جهان اثر حسن شهباز
حسن شهباز که هم اکنون استاد ادبیات در یکی از دانشگاههای آمریکا است در دوران قبل از انقلاب چند ترجمه و کار تحقیقی به جامعه ادب معرفی کرد. ترجمه ربکا- برباد رفته- سرگذشت- یک ترجمه از داستانهای کوتاه آمریکایی و کجا میروی و ...
آقای شهبازی در مقدمه این کتاب وعده داده بودند که به بررسی پانصد اثر برگزیده بپردازند و علیرغم اینکه مبنای کار ایشان ادبیات بود اما آثار غیر ادبی هم در این چهار کتاب بررسی شده است مثل کتابی از داروین.
در این کتاب محقق ضمن معرفی اثر و نویسنده بخشهایی از کتاب را ترجمه کرده است و اطلاعاتی که در اختیار خواننده میگذارد آنقدر هست که خواننده را راضی یا مشتاق به مطالعه اصل اثر بکند.
سیستم این کتاب به صورت آزمون و خطا است. یعنی در هر جلد شاهد بهتر شدن روند کار هستیم. حتی در جلد دوم نویسنده ضمن عذر خواهی از اینکه در جلد اول منابع را معرفی نکرده در ضمیمه انتهای جلد دوم منابع را معرفی میکند. اما در جلد سوم و چهارم منابع بعد از هر فصل معرفی میشوند.
این کتاب به تازگی با همان ترتیب بدون اینکه ناشر به خود زحمت ویراستاری بدهد مجددا به چاپ رسیده است. به همین جهت در انتهای کتاب فهرستی از کتابهایی که در این مجموع معرفی شده است و به فارسی نیز منتشر شده است آمده است که به درد کسی نمیخورد. حتی بسیاری از نامها در این کتاب با آنچه که ما میشناسیم متفاوت است مثل اولیس اثر جیمز جویس که دراین کتاب با همان نام یولیسس معرفی شده است. قیمت چهار جلد این کتاب 14800 تومان هست.
اما اگر به این نوع کار علاقه دارید میتوانید یک سری هم به این کتابها بزنید:
کتاب تفسیرهای زندگی اثر ویل و آریل دورانت ترجمه ابراهیم مشعری نشر نیلوفر کتاب عالی ای است. در مقدمه این کتاب عنوان شده است که گویا این دو نویسنده هنگام نگارش کتاب تاریخ تمدن از ادبیات که بخش اعظمی از سرشت انسانی را شرح میدهد غافل مانده اند و این کتاب پاسخی مختصر به این غفلت است.
این کتاب اختصاص دارد به معرفی بیست و هشت نفر از بزرگان ادبیات جهان. در این معرفی بررسی کارهای مطرح نویسنده به همراه شرح زندگی نویسنده آورده شده است. بیشتر نویسندگان این کتاب معاصر هستند شامل فالکنر جویس همینگوی یوجین اونیل جان اشتاین بک سامرست موام مارسل پروست و ...
نشر نو آنزمان که در اوج فعالیت مطبوعاتی بود و هنوز تنگ نظری بعضی ها باعث تعطیلی این انتشاراتی نشده بود کتابی منتشر کرد از آنتونی برجس به نام 99 رمان برگزیده معاصر.
آنتونی برجس رمان نویس و منتقد انگلیسی است که بین آثار مطرح در چهل و پنج سال اخیر( قبل از 1984) به زبان انگلیسی این آثار را برگزید و به همراه نقدی منتشر کرد.
اگر از بعضی ایرادهای کوچک در این کتاب چشم پوشی کنیم کتابی فوق العاده است. هر یک از این 99 کتاب در دو یا سه صفحه بررسی شده است و از این لحاظ بیشتر به معرفی یک اثر ادبی میماند.
جالب اینجاست که از 99 اثری که در این کتاب معرفی شده است تنها 18 کتاب به فارسی منتشر شده است. این کتاب هم اکنون نایاب است.
از همین سری کتابها اثر هست به نام آفرینندگان جهان نو اثر لوییس مایر. افرادی که در این کتاب معرفی شده اند در حقیقت افرادی هستند که در شکل گیری تمدن امروزی بشر بیشترین نقش را داشته اند. نویسنده چندان در بند نقش مثبت و منفی این افراد نیست به همین دلیل در کنار انیشتن و داروین و هربرت جورج ولز و کارل مارکس و لنین و سورن کرکگو و سارتر و فاکنر به اسم هیتلر هم برمیخوریم.
نویسنده در ابتدای هر فصل در یک جمله قضاوت خود را در مورد این اشخاص عنوان میکند به همین جهت در فصل مربوط به هیتلر نوشته شده است " ولگرد به قدرت رسیده بود" یا ابتدای فصل مربوط به نیچه نوشته شده است "چگونگی فلسفیدن با چکش"
این کتاب به تازگی تجدید چاپ شده است.
Tuesday, September 03, 2002
استراتژي تفديه.
تفديه واژه اي عربي است که به معناي مصطلح فدا کردن جان خود و يا گرفتن جان ديگري در راه نيل به هدفي مشروع استفاده شده است.
در اين مقاله اقدام تفديه استراتژي بهره گيري از عمليات هاي بازدارنده براي رسيدن به اهدافي مشروع از ناحيه عقل و شرع است که بتوانند نيروهاي طراح و فعال دشمن را منکوب نمايد هنگامي از اين روش استفاده ميشود که از طريق رفتارهاي تعريف شده قانوني و منابع رسمي نميتوان فعاليتهاي دشمن را کنترل نمود.
مهمترين تفاوت تفديه با اقدام تروريستي به عقده نويسندگان ( ديني بودن هدف استراتژي اقدام تفديه اي و غير ديني و دنيايي بودن تروريسم )است.
اين مقاله اين اقدام را مشروع قلمداد کرده و معتقد است که در طول تاريخ اسلام به صراحت بيان و حتي اجرا شده است البته نويسندگان از ذکر مصاديق مستند خودداري ميکنند و آنرا به مجموع ۵ جلدي فقه اطلاعات و عمليات جاسوسي ارجاع ميدهند.
استراتژي اقدام تفديه براي حفظ و رشد دين ارزشهاي ديني عناصر ديني و جامعه ديني است (همان ديني که تنها و تنها يکي بوده و منحصرا به تشيع ناب علوي ختم ميشود و ساير اديان همگي ساختگي و تحريف شده اند)
(عمليات هاي اقدام تفديه اي حتي در بهترين شرايط دشمن نيز کاراست يعني هر چه استحکام يک حکومت و جامعه قوي تر باشد اثر تخريبي عملياتهاي اقدام تفديه اي مهلک تر و شکننده تر است) مقاله شاهدمثال از حمله يازده سپتامبر مي آورد که( آمريکاي در اوج قدرت را عمليات هاي تفديه اي خرد ميکند)
اين مقاله تاکيد ميکند که براي اقدامات بيو تروريسم هم عاملان اقدام تفديه اي بايد به مقابله به مثل در خاک دشمن بپردازند.
( اگر رژيم صهيونيستي در سال ۱۳۴۸ به شيوع وبا در مصر پرداخت اگر خون آلوده به ويروس ايدز توسط دو شرکت سويسي و ژاپني و توسط رژيم صهيونيستي به کشورهاي اسلامي و خصوصا ايران فرستاده شد اگر آن رژيم در سال ۱۹۸۳ با استفاده از عوامل و موجودات ذره بيني به ناباروري دختران مسلمان وشيعه اقدام کرد اگر رژيم عراق بيماري طاعون گاوي را از طريق يک تاجرنماي کرد از راه اسب آلوده وارد اصفهان کرد اگر آمريکا به بهانه ريشه کن کردن مالاريا به رها سازي پشه هاي فراستريل در پاکستان به شيوع بيماري پرداخت آيا بايد سازمان حزب الله دست روي دست بگذارد و از عملياتهاي مقابله و بلکه تهاجمي جهت نابودي دشمن بهره نگيرد؟)
آخرين مورد استفاده عمليات تفديه اي جهت کنترل تهاجم فرهنگي است نويسندگان معتقدند که غرب را جز با عمليات تفديه اي نميتوان به زانو در آورد و روابط و مذاکرات چيزي جز از دست دادن امکانات و زمان مطلوب براي حمله نيست
برگرفته از روزنامه همشهري نوشته عليرضا شايان
اين مقاله نظر پژوهشکده علوم استراتژيک امام حسين است که در شماره چهار و پنج فصل نامه حزب الله چاپ شده است.
تفديه واژه اي عربي است که به معناي مصطلح فدا کردن جان خود و يا گرفتن جان ديگري در راه نيل به هدفي مشروع استفاده شده است.
در اين مقاله اقدام تفديه استراتژي بهره گيري از عمليات هاي بازدارنده براي رسيدن به اهدافي مشروع از ناحيه عقل و شرع است که بتوانند نيروهاي طراح و فعال دشمن را منکوب نمايد هنگامي از اين روش استفاده ميشود که از طريق رفتارهاي تعريف شده قانوني و منابع رسمي نميتوان فعاليتهاي دشمن را کنترل نمود.
مهمترين تفاوت تفديه با اقدام تروريستي به عقده نويسندگان ( ديني بودن هدف استراتژي اقدام تفديه اي و غير ديني و دنيايي بودن تروريسم )است.
اين مقاله اين اقدام را مشروع قلمداد کرده و معتقد است که در طول تاريخ اسلام به صراحت بيان و حتي اجرا شده است البته نويسندگان از ذکر مصاديق مستند خودداري ميکنند و آنرا به مجموع ۵ جلدي فقه اطلاعات و عمليات جاسوسي ارجاع ميدهند.
استراتژي اقدام تفديه براي حفظ و رشد دين ارزشهاي ديني عناصر ديني و جامعه ديني است (همان ديني که تنها و تنها يکي بوده و منحصرا به تشيع ناب علوي ختم ميشود و ساير اديان همگي ساختگي و تحريف شده اند)
(عمليات هاي اقدام تفديه اي حتي در بهترين شرايط دشمن نيز کاراست يعني هر چه استحکام يک حکومت و جامعه قوي تر باشد اثر تخريبي عملياتهاي اقدام تفديه اي مهلک تر و شکننده تر است) مقاله شاهدمثال از حمله يازده سپتامبر مي آورد که( آمريکاي در اوج قدرت را عمليات هاي تفديه اي خرد ميکند)
اين مقاله تاکيد ميکند که براي اقدامات بيو تروريسم هم عاملان اقدام تفديه اي بايد به مقابله به مثل در خاک دشمن بپردازند.
( اگر رژيم صهيونيستي در سال ۱۳۴۸ به شيوع وبا در مصر پرداخت اگر خون آلوده به ويروس ايدز توسط دو شرکت سويسي و ژاپني و توسط رژيم صهيونيستي به کشورهاي اسلامي و خصوصا ايران فرستاده شد اگر آن رژيم در سال ۱۹۸۳ با استفاده از عوامل و موجودات ذره بيني به ناباروري دختران مسلمان وشيعه اقدام کرد اگر رژيم عراق بيماري طاعون گاوي را از طريق يک تاجرنماي کرد از راه اسب آلوده وارد اصفهان کرد اگر آمريکا به بهانه ريشه کن کردن مالاريا به رها سازي پشه هاي فراستريل در پاکستان به شيوع بيماري پرداخت آيا بايد سازمان حزب الله دست روي دست بگذارد و از عملياتهاي مقابله و بلکه تهاجمي جهت نابودي دشمن بهره نگيرد؟)
آخرين مورد استفاده عمليات تفديه اي جهت کنترل تهاجم فرهنگي است نويسندگان معتقدند که غرب را جز با عمليات تفديه اي نميتوان به زانو در آورد و روابط و مذاکرات چيزي جز از دست دادن امکانات و زمان مطلوب براي حمله نيست
برگرفته از روزنامه همشهري نوشته عليرضا شايان
اين مقاله نظر پژوهشکده علوم استراتژيک امام حسين است که در شماره چهار و پنج فصل نامه حزب الله چاپ شده است.
Monday, September 02, 2002
صد و خورده اي صفحه خاطرات امير انتظام در دو جلد هفتصد صفحه اي منتشر شد.
نشر ني اين دو جلد کتاب را به نام آن سوي اتهام منتشر کرد جلد اول اختصاص دارد به خاطرات امير انتظام و جلد دوم مربوط است به محاکمات و دفاعيات ايشان در دادگاه.
بخش خاطرات در حقيقت شامل حوادث دوران انقلاب و بعد از انقلاب و دستگيري ايشان است.
براي کساني که مصاحبه آقاي نبوي را با ايشان در روزنامه جامعه چهار سال پيش خوانده اند اين کتاب شايد چيز زيادي براي خواننده نداشته باشد. به جز مدارک و دفاعيات ايشان در دادگاه که شايد به کار بررسي حقوقي بيايد.
نشر ني اين دو جلد کتاب را به نام آن سوي اتهام منتشر کرد جلد اول اختصاص دارد به خاطرات امير انتظام و جلد دوم مربوط است به محاکمات و دفاعيات ايشان در دادگاه.
بخش خاطرات در حقيقت شامل حوادث دوران انقلاب و بعد از انقلاب و دستگيري ايشان است.
براي کساني که مصاحبه آقاي نبوي را با ايشان در روزنامه جامعه چهار سال پيش خوانده اند اين کتاب شايد چيز زيادي براي خواننده نداشته باشد. به جز مدارک و دفاعيات ايشان در دادگاه که شايد به کار بررسي حقوقي بيايد.
Sunday, September 01, 2002
همه ما هوش و استعداد کساني را که براي مشورت نزد ما ميايند تحسين ميکنيم
مارک تواين
اگر انسان عاشق کسي شود که نتواند با او ازدواج کند بار ديگر عاشق کسي ميشود که بتواند با او ازدواج کند
مردم دوست دارند همه با هم برابر باشند فقط مشکل اينجاست که همه ميخواهند با بالاتر از خودشان برابر باشند.
هيچکس در دنيا اينقدر احمق نيست که نتواند از خود احمق تري را پيدا کند.
هاينريش هاينه
يه سررسيد مربوط به دوران نوجواني پيدا کردم اينها رو توش نوشته بودم. براي خودم خيلي جالب بود. برداشت من از کتابهايي که ميخواندم از سيزده؛ چهارده سال پيش تا کنون چقدر عوض شده.
مارک تواين
اگر انسان عاشق کسي شود که نتواند با او ازدواج کند بار ديگر عاشق کسي ميشود که بتواند با او ازدواج کند
مردم دوست دارند همه با هم برابر باشند فقط مشکل اينجاست که همه ميخواهند با بالاتر از خودشان برابر باشند.
هيچکس در دنيا اينقدر احمق نيست که نتواند از خود احمق تري را پيدا کند.
هاينريش هاينه
يه سررسيد مربوط به دوران نوجواني پيدا کردم اينها رو توش نوشته بودم. براي خودم خيلي جالب بود. برداشت من از کتابهايي که ميخواندم از سيزده؛ چهارده سال پيش تا کنون چقدر عوض شده.
Thursday, August 29, 2002
به روش وبلاگ هپلي
نام کتاب: رگتايم
نويسنده: ادگار لارنس دکتروف
ژانر: اجتماعي حادثه اي - عشقي- الکي- پليسي- تخيلي و غيره
حداقل شعور لازم براي درک کتاب در مقياس iq : نياز ندارد
قطعه جالب: نام مترجم کتاب
حالت بدن قبل از خواندن کتاب: اميدوار به مطالعه يه اثر عالي
حالت بدن بعد از خواندن کتاب: عصباني و نااميد
بالاخره مطالعه دو کتاب دکتروف را تمام کردم.
رگتايم و بيلي بتگيت. از اين دومي دو تاترجمه به فارسي منتشر شده. اوليش ترجمه بهزاد برکت نشر قطره و دومي که سال ۱۳۷۹ منتشر شد به ترجمه نجف دريابندري.
باز خدا رو شکر اين کتاب دوميش يعني همين بيلي بتگيت که از روي هاکلبري فين تقليد کرده بود يه خورده قابل تحمل بود. وگرنه معلوم نبود من الان اينجا چي مينوشتم.
دکتروف در کتاب رگتايم بسياري از شخصيتهاي تاريخي را زنده ميکند در داستان مياورد و خواننده هر چه فکر ميکند نميتواند هيچ ارتباطي بين اين شخصيتها و دليل حضورشان در قصه پيدا کند.
روند عادي داستان قتلي است که توسط شوهر حسود ديوانه و پولدار زني اتفاق ميافتد و حوادثي که در پي اين قتل قرار است تعريف شود همين داستان در شکل ساده و کلاسيکش تعريف شده است راوي داناي کل است و به هيچ عنوان آنقدر به شخصيتهاي داستان نزديک نميشود که ناچار شود شخصيت سازي کند. به اين گونه شناخت شما از فرويد همانقدر است که قبلا بود و همينطور از شخصتيهاي تخيلي داستان.
ظاهرا دکتروف تنها همين کتاب را به اين سبک نوشت. ( نميدانم چرا ناخوداگاه ياد کتاب جزيره سرگرداني خانم دانشور ميافتادم)
در کتاب بيلي باتگيت سرگذشت يک گانگستر آمريکايي به اسم شولتز از ديد يکي از نوچه هايش روايت شده است. بيشترين شباهت اين داستان به هاکلبري فين تشابه اين دو شخصيت است. هر دو نوجواناني زرنگ و کمي خلافکار که راوي داستان هم هستند.
اين داستاني از آغاز افول حيات تبهکارانه گانگستر است. نويسنده در اين داستان از تمام اصول حرفه اي قصه نويسي به طور کامل و شرافتمندانه استفاده کرده است. قرار هم نيست خواننده را سر کار بگذارد و فرويد را داخل قصه کند و ذهن شما را تا نيمه داستان مشغول کند که اين يارو براي چه داخل قصه شد.
اول کتاب ترجمه يک مصاحبه خواندني با دکتروف هم آورده شده است.
در ضمن بهزاد برکت مترجم خوبي است من چند تکه از ترجمه ايشان را با ترجمه آقاي دريابندري مقايسه کردم.
اما ترجمه نجف يه چيز ديگه بود.
نام کتاب: رگتايم
نويسنده: ادگار لارنس دکتروف
ژانر: اجتماعي حادثه اي - عشقي- الکي- پليسي- تخيلي و غيره
حداقل شعور لازم براي درک کتاب در مقياس iq : نياز ندارد
قطعه جالب: نام مترجم کتاب
حالت بدن قبل از خواندن کتاب: اميدوار به مطالعه يه اثر عالي
حالت بدن بعد از خواندن کتاب: عصباني و نااميد
بالاخره مطالعه دو کتاب دکتروف را تمام کردم.
رگتايم و بيلي بتگيت. از اين دومي دو تاترجمه به فارسي منتشر شده. اوليش ترجمه بهزاد برکت نشر قطره و دومي که سال ۱۳۷۹ منتشر شد به ترجمه نجف دريابندري.
باز خدا رو شکر اين کتاب دوميش يعني همين بيلي بتگيت که از روي هاکلبري فين تقليد کرده بود يه خورده قابل تحمل بود. وگرنه معلوم نبود من الان اينجا چي مينوشتم.
دکتروف در کتاب رگتايم بسياري از شخصيتهاي تاريخي را زنده ميکند در داستان مياورد و خواننده هر چه فکر ميکند نميتواند هيچ ارتباطي بين اين شخصيتها و دليل حضورشان در قصه پيدا کند.
روند عادي داستان قتلي است که توسط شوهر حسود ديوانه و پولدار زني اتفاق ميافتد و حوادثي که در پي اين قتل قرار است تعريف شود همين داستان در شکل ساده و کلاسيکش تعريف شده است راوي داناي کل است و به هيچ عنوان آنقدر به شخصيتهاي داستان نزديک نميشود که ناچار شود شخصيت سازي کند. به اين گونه شناخت شما از فرويد همانقدر است که قبلا بود و همينطور از شخصتيهاي تخيلي داستان.
ظاهرا دکتروف تنها همين کتاب را به اين سبک نوشت. ( نميدانم چرا ناخوداگاه ياد کتاب جزيره سرگرداني خانم دانشور ميافتادم)
در کتاب بيلي باتگيت سرگذشت يک گانگستر آمريکايي به اسم شولتز از ديد يکي از نوچه هايش روايت شده است. بيشترين شباهت اين داستان به هاکلبري فين تشابه اين دو شخصيت است. هر دو نوجواناني زرنگ و کمي خلافکار که راوي داستان هم هستند.
اين داستاني از آغاز افول حيات تبهکارانه گانگستر است. نويسنده در اين داستان از تمام اصول حرفه اي قصه نويسي به طور کامل و شرافتمندانه استفاده کرده است. قرار هم نيست خواننده را سر کار بگذارد و فرويد را داخل قصه کند و ذهن شما را تا نيمه داستان مشغول کند که اين يارو براي چه داخل قصه شد.
اول کتاب ترجمه يک مصاحبه خواندني با دکتروف هم آورده شده است.
در ضمن بهزاد برکت مترجم خوبي است من چند تکه از ترجمه ايشان را با ترجمه آقاي دريابندري مقايسه کردم.
اما ترجمه نجف يه چيز ديگه بود.
Tuesday, August 27, 2002
دومین شماره مجله فیلم نگار منتشر شد.
این مجله که صاحب امتیاز آن معاونت سینمایی وزارت ارشاد است مختص فیلمنامه نویسی است.
حالا دیگر باید عادت کنیم که بخش دولتی هم گاهی مجلات خوبی همپای بخش خصوصی تولید کند. بهترین روزنامه ایران ( به نظر من) یک روزنامه دولتی است.
دو بخش در این مجله هست که آنرا خیلی خواندنی کرده یکی بخش سینما ادبیات که در این شماره شامل یک داستان کوتاه از ساکی ویک بخش مختصر و مفید در مورد بررسی تطبیقی کتاب و فیلم ارباب حلقه ها است
دومین بخش چاپ یک فیلمنامه کامل سینمایی است. شماره اول این مجله فیلنمامه گود ویل هانتیگ را چاپ کرده بود و این شماره فیلمنامه بارتون فینک فیلمنامه خواندنی برادران کوئن ( این فیلم برنده جایزه نخل طلا شد) برادران کوئن با این فیلم به دنیای هنر سینما معرفی شدند.
این مجله اگر اشتباه نکنم یک شماره هم به نام شماره صفر منتشر کرده بود.
بخش خبر این مجله( بدترین بخش هر مجله سینمایی) بسیار کوتاه و مختصر است. در بخش بازار فیلمنامه به معرفی فیلمنامه های روز آمریکا که در ماه جولای معامله شده اند پرداخته به همراه قیمت مورد معامله.
رودر رو اختصاص به بحثهای تئوریک در چهار چوب فیلمنامه نویسی دارد.
اما قطورترین بخش مجله همان قسمت نقد فیلم ان است. این شماره دو فیلم ارتفاع پست ونان و عشق و موتور هزار بررسی شده است. جالب اینجاست که این نقد اختصاص به نقد فیلمنامه دارد و نه خود فیلم.
فیلم نان و عشق و موتور هزار از روی یک داستان طنز خواندنی به اسم شوهر مدرسه ای نوشته جیوانی گوارسکی اقتباس شده است. من سر فرصت آثار این آقا را در اینجا معرفی میکنم اما همینقدر بگم که اگه کارهای این آقا را تا حالا نخواندین و اگر به آثار طنز علاقه دارید فرصت را از دست ندهید. از این کتاب یک ترجمه دیگر هم به اسم کارلوتا و عشق منتشر شده است که توصیه میکنم ترجمه آقای جمشید ارجمند را بخوانید.
آثار خوب طنز در ایران بسیار کم منتشر میشود و کارهای ایشان جزو بهترینهاست.
یک گفتگوی خواندنی با خانم لیندا سینگر که چند کار در مورد فیلمنامه نویسی از این خانم به فارسی ترجمه شده است جزو مقالات خواندنی این شماره است.
مجله فیلم نگار مجله خوبی است که ادامه فعالیتش مثل بسیاری مجلات دولتی وابسته به زمان و شرایط خاص است.
فعلا دم غنیمت است.
این مجله که صاحب امتیاز آن معاونت سینمایی وزارت ارشاد است مختص فیلمنامه نویسی است.
حالا دیگر باید عادت کنیم که بخش دولتی هم گاهی مجلات خوبی همپای بخش خصوصی تولید کند. بهترین روزنامه ایران ( به نظر من) یک روزنامه دولتی است.
دو بخش در این مجله هست که آنرا خیلی خواندنی کرده یکی بخش سینما ادبیات که در این شماره شامل یک داستان کوتاه از ساکی ویک بخش مختصر و مفید در مورد بررسی تطبیقی کتاب و فیلم ارباب حلقه ها است
دومین بخش چاپ یک فیلمنامه کامل سینمایی است. شماره اول این مجله فیلنمامه گود ویل هانتیگ را چاپ کرده بود و این شماره فیلمنامه بارتون فینک فیلمنامه خواندنی برادران کوئن ( این فیلم برنده جایزه نخل طلا شد) برادران کوئن با این فیلم به دنیای هنر سینما معرفی شدند.
این مجله اگر اشتباه نکنم یک شماره هم به نام شماره صفر منتشر کرده بود.
بخش خبر این مجله( بدترین بخش هر مجله سینمایی) بسیار کوتاه و مختصر است. در بخش بازار فیلمنامه به معرفی فیلمنامه های روز آمریکا که در ماه جولای معامله شده اند پرداخته به همراه قیمت مورد معامله.
رودر رو اختصاص به بحثهای تئوریک در چهار چوب فیلمنامه نویسی دارد.
اما قطورترین بخش مجله همان قسمت نقد فیلم ان است. این شماره دو فیلم ارتفاع پست ونان و عشق و موتور هزار بررسی شده است. جالب اینجاست که این نقد اختصاص به نقد فیلمنامه دارد و نه خود فیلم.
فیلم نان و عشق و موتور هزار از روی یک داستان طنز خواندنی به اسم شوهر مدرسه ای نوشته جیوانی گوارسکی اقتباس شده است. من سر فرصت آثار این آقا را در اینجا معرفی میکنم اما همینقدر بگم که اگه کارهای این آقا را تا حالا نخواندین و اگر به آثار طنز علاقه دارید فرصت را از دست ندهید. از این کتاب یک ترجمه دیگر هم به اسم کارلوتا و عشق منتشر شده است که توصیه میکنم ترجمه آقای جمشید ارجمند را بخوانید.
آثار خوب طنز در ایران بسیار کم منتشر میشود و کارهای ایشان جزو بهترینهاست.
یک گفتگوی خواندنی با خانم لیندا سینگر که چند کار در مورد فیلمنامه نویسی از این خانم به فارسی ترجمه شده است جزو مقالات خواندنی این شماره است.
مجله فیلم نگار مجله خوبی است که ادامه فعالیتش مثل بسیاری مجلات دولتی وابسته به زمان و شرایط خاص است.
فعلا دم غنیمت است.
Monday, August 26, 2002
اگه فرزند خردسال داريد ....
سه تا کتاب ظرف اين دو سه سال اخير تو ايران چاپ شده که راهنماي کامل و جامع فرزند داري است
هر سه اين کتابها محصول انتشارات دانش ايران هستند. اولين کتاب از اين سري سال ۱۳۷۸ به نام همه کودکان تيز هوشند اگر... منتشر شد اين کتاب ترجمه اي است از کتاب test your child به قلم دکتر ميريام استاپرد که قبلا هم با عنوانهاي مختلف ترجمه شده بودند. ويژگي اين يکي ترجمه؛ چاپ تمام رنگي با حفظ کيفيت و ترجمه اي روان و يکدست است. عليرغم اينکه عنوان کتاب کمي بازاري به نظر ميرسد اما اين عنوان از اهميت مطالب کتاب چيزي کم نميکند. بخشي که با والدين براي آشنايي با نقش پدر و مادر به عنوان آموزگار نوشته شده تنها براي آماده کردن خواننده براي بخشهاي بعدي کتاب است. در فصل سير طبيعي رشد؛ نمودارهاي رشد کودکان ابزارها و کارهايي که ميتواند در رشد طبيعي کودک مفيد باشد آورده شده است در بخش عوامل موثر بر رشد کودکان مباحثي عنوان شده است در رشد کودکان مستقيم و غير مستقيم نقش دارد مثل تندرستي شادکامي جنسيت و شخصيت و فشار رواني حتي در اين فصل از طلاق والدين هم سخن به ميان آمده. يک فصل کتاب اختصاص دارد به کودکان استثنايي (شامل کم هوش و پر هوش) و فصل آخر کتاب اطلاعات مفيدي براي والدين آورده شده است که در متن اصلي کتاب نيست و به درد ايران ميخورد.
کتاب همه کودکان سالم اند اگر... يک دائره المعارف کامل پزشکي است که شايد زياد ربطي به کودکان نداشته باشد اين کتاب تاليف دکتر برنارد والمن و بر طبق استاندارد انجمن پزشکي استراليا و نيوزلند تهيه شده است. بخشهاي مختلف اين کتاب شامل کمکهاي اوليه و راهنماي پزشکان که شامل آدرس و شماره تلفن پزشکان کودک به همراه راههاي پيشگيري از بيماري و نمودارهاي رشد کودک(که من براي پيدا کردن اين نمودار همه جا را زيرو رو کرده بودم و نيافتم) و شرح بيماريها در حد کامل است حتي اگر همسري پرستار هم داشته باشيد از داشتن اين کتاب بي نياز نيستيد.
کتاب سوم که همين هفته اخير چاپ شده به اسم تغذيه و آشپزي براي کودکان اختصاص دارد به راهنماي تغذيه براي کودکان و بزرگسالان. اين کتاب تاليف خانم آنابل کارمل است و
ظاهرا اين کتاب مخصوص کودکان تا رده سني پنج سال است و در هر رده سني راهنمايي هايي براي تغذيه کودکان دارد اما فکر ميکنم والدين محترم هم بتوانند گاهي ناخنکي به غذاهاي معرفي شده در اين کتاب بزنند کلوچه کشمش و جو- معجون توت فرنگي و موز- سالاد ماکاروني- لازانيا و غذاهاي ديگري که در اين کتاب شرح داده شده همانقدر براي کودکان مطبوع است که براي ما. جالب اينجاست که اين کتاب يکجور کتاب دستور آشپزي هم هست.
ويژگي بارز اين کتابها سواي کيفيت عالي در چاپ اين است که روي جلد هر سه کتاب اسم سه نفر به اسم ويرايشگر نوشته شده است.
دفتر اين انتشاراتي در ميدان انقلاب در يک مرکز کاملا تجاري و غير فرهنگي واقع است. دفتر محقري که شامل دو اتاق تو در تو چهار ميز و يک کامپيوتر و يک قفسه کتاب و چند خط تلفن بود. برخورد مسئولان اين انتشاراتي بسيار محترمانه و فرهنگي است اما وقتي از سابقه کار انتشاراتي انان بپرسي ميگويند اين اولين کارشان است.
اين سه کتاب به همراه دو جلد کتابي که به زودي منتشر ميشود ( همه مادران سالمند اگر ... و پرسشهاي کودکانه و پاسخهاي آن) حاصل کار اين انتشاراتي است که کليه کتابهاي خود را با يک تلفن به در منزل بدون دريافت هزينه حمل مياورند.
سه تا کتاب ظرف اين دو سه سال اخير تو ايران چاپ شده که راهنماي کامل و جامع فرزند داري است
هر سه اين کتابها محصول انتشارات دانش ايران هستند. اولين کتاب از اين سري سال ۱۳۷۸ به نام همه کودکان تيز هوشند اگر... منتشر شد اين کتاب ترجمه اي است از کتاب test your child به قلم دکتر ميريام استاپرد که قبلا هم با عنوانهاي مختلف ترجمه شده بودند. ويژگي اين يکي ترجمه؛ چاپ تمام رنگي با حفظ کيفيت و ترجمه اي روان و يکدست است. عليرغم اينکه عنوان کتاب کمي بازاري به نظر ميرسد اما اين عنوان از اهميت مطالب کتاب چيزي کم نميکند. بخشي که با والدين براي آشنايي با نقش پدر و مادر به عنوان آموزگار نوشته شده تنها براي آماده کردن خواننده براي بخشهاي بعدي کتاب است. در فصل سير طبيعي رشد؛ نمودارهاي رشد کودکان ابزارها و کارهايي که ميتواند در رشد طبيعي کودک مفيد باشد آورده شده است در بخش عوامل موثر بر رشد کودکان مباحثي عنوان شده است در رشد کودکان مستقيم و غير مستقيم نقش دارد مثل تندرستي شادکامي جنسيت و شخصيت و فشار رواني حتي در اين فصل از طلاق والدين هم سخن به ميان آمده. يک فصل کتاب اختصاص دارد به کودکان استثنايي (شامل کم هوش و پر هوش) و فصل آخر کتاب اطلاعات مفيدي براي والدين آورده شده است که در متن اصلي کتاب نيست و به درد ايران ميخورد.
کتاب همه کودکان سالم اند اگر... يک دائره المعارف کامل پزشکي است که شايد زياد ربطي به کودکان نداشته باشد اين کتاب تاليف دکتر برنارد والمن و بر طبق استاندارد انجمن پزشکي استراليا و نيوزلند تهيه شده است. بخشهاي مختلف اين کتاب شامل کمکهاي اوليه و راهنماي پزشکان که شامل آدرس و شماره تلفن پزشکان کودک به همراه راههاي پيشگيري از بيماري و نمودارهاي رشد کودک(که من براي پيدا کردن اين نمودار همه جا را زيرو رو کرده بودم و نيافتم) و شرح بيماريها در حد کامل است حتي اگر همسري پرستار هم داشته باشيد از داشتن اين کتاب بي نياز نيستيد.
کتاب سوم که همين هفته اخير چاپ شده به اسم تغذيه و آشپزي براي کودکان اختصاص دارد به راهنماي تغذيه براي کودکان و بزرگسالان. اين کتاب تاليف خانم آنابل کارمل است و
ظاهرا اين کتاب مخصوص کودکان تا رده سني پنج سال است و در هر رده سني راهنمايي هايي براي تغذيه کودکان دارد اما فکر ميکنم والدين محترم هم بتوانند گاهي ناخنکي به غذاهاي معرفي شده در اين کتاب بزنند کلوچه کشمش و جو- معجون توت فرنگي و موز- سالاد ماکاروني- لازانيا و غذاهاي ديگري که در اين کتاب شرح داده شده همانقدر براي کودکان مطبوع است که براي ما. جالب اينجاست که اين کتاب يکجور کتاب دستور آشپزي هم هست.
ويژگي بارز اين کتابها سواي کيفيت عالي در چاپ اين است که روي جلد هر سه کتاب اسم سه نفر به اسم ويرايشگر نوشته شده است.
دفتر اين انتشاراتي در ميدان انقلاب در يک مرکز کاملا تجاري و غير فرهنگي واقع است. دفتر محقري که شامل دو اتاق تو در تو چهار ميز و يک کامپيوتر و يک قفسه کتاب و چند خط تلفن بود. برخورد مسئولان اين انتشاراتي بسيار محترمانه و فرهنگي است اما وقتي از سابقه کار انتشاراتي انان بپرسي ميگويند اين اولين کارشان است.
اين سه کتاب به همراه دو جلد کتابي که به زودي منتشر ميشود ( همه مادران سالمند اگر ... و پرسشهاي کودکانه و پاسخهاي آن) حاصل کار اين انتشاراتي است که کليه کتابهاي خود را با يک تلفن به در منزل بدون دريافت هزينه حمل مياورند.
Saturday, August 24, 2002
مدتي قبل كتابي از طه حسين به همت نشر ني وبه قلم مصطفي جباري منتشر شده است به نام شيخين
روي جلد كتاب نوشته شده است گفتاري پيرامون روش زندگي و حكمراني ابوبكر و عمر
قبل از هر چيز بايد به جرات ناشر آفرين گفت كه در اين شرايط توقيف و كتابسوزي اقدام به چاپ چنين كتابي كرده است هر چند كه خود ناشر در مقدمه كتاب نوشته است كه (چه بسا كساني نشر اين كتاب را از سوي ناشري شيعه نپسندند و دست كم كج سليقگي بپندارند اگر انصاف كنند و آن را خروج از مذهب نينگارند.)
نويسنده در مقدمه كتاب عنوان كرده است كه( اين كتاب اختصاص دارد به زندگي دو اميري كه بعد از پيامبر اميرالمومنين مسلمين شدند و چنان از آن به بزرگي ياد شده است كه نزديك به قديس است و ....)
بعضي تصوريرهايي كه از ابوبكر و عمر در اين كتاب ساخته شده است بسيار با باور ديني شيعيان فرق دارد
ابوبكر خود را كاملا همپايه ديگر مسلمانان ميدانست و زماني كه يك نفر او را به نام خليفه الله خواند گفت كه من خليفه خدا نيستم خليفه پيامبر خدايم.
بسيار به مسئله بيت المال اهميت ميداد و دستور داد كه بعد از مرگ قطعه زميني را كه داشت بفروشند هر چه از بيت المال حقوق گرفته بود باز پس داد.
ابوبكر دو سال و اندي حكومت كرد و در اين مدت علاوه بر سركوب مرتدان جزيره العرب لشگري را براي ازادي شام روانه كرد.
نويسنده معتقد است كه ابوبكر بزرگترين خدمتي را كه ميتوانست به اسلام و مسلمين بكند كرد و آن تعيين عمر به جانشيني خود بود .
دو تا از باورهاي ما ايرانيان در اين كتاب به گونه أي ديگر عنوان شده است اول آنكه عمر دوست نداشت بيش از عراق فعلي را مسلمانان فتح كنند و ميل نداشت كه با پارسيان در بيافتد اما بعد از فتح عراق ايرانيان براي باز پس گرفتن زمين به مسلمانان تاختند و به گفته طه حسين جنگ جنگ مياورد و كار جنگ تا فتح كامل مدائن ادامه پيدا كرد.
دوم ماجراي فيروز غلام ايراني بود كه به نزد عمر شكايت كرد كه " مولايم مغيره مالياتي بر من نهاده كه توانش را ندارم" گفت :" چه اندازه؟" گفت :" روزانه چهار درهم" گفت :" چه ميكني؟" گفت :"نجارم و نقاشم و آهنگر" گفت زياد نيست"
فيروز چندي بعد هنگام نماز صبح او را با سه زخم خنجر زد مردم به طرف او يورش بردند و او هر كه را ديد ميزد جز عمر دوازده مرد را زخم زد مردي لباس بر او افكند غلام چون خود را در بند ديد خود را با خنجر كشت( ص 156)
روي جلد كتاب نوشته شده است گفتاري پيرامون روش زندگي و حكمراني ابوبكر و عمر
قبل از هر چيز بايد به جرات ناشر آفرين گفت كه در اين شرايط توقيف و كتابسوزي اقدام به چاپ چنين كتابي كرده است هر چند كه خود ناشر در مقدمه كتاب نوشته است كه (چه بسا كساني نشر اين كتاب را از سوي ناشري شيعه نپسندند و دست كم كج سليقگي بپندارند اگر انصاف كنند و آن را خروج از مذهب نينگارند.)
نويسنده در مقدمه كتاب عنوان كرده است كه( اين كتاب اختصاص دارد به زندگي دو اميري كه بعد از پيامبر اميرالمومنين مسلمين شدند و چنان از آن به بزرگي ياد شده است كه نزديك به قديس است و ....)
بعضي تصوريرهايي كه از ابوبكر و عمر در اين كتاب ساخته شده است بسيار با باور ديني شيعيان فرق دارد
ابوبكر خود را كاملا همپايه ديگر مسلمانان ميدانست و زماني كه يك نفر او را به نام خليفه الله خواند گفت كه من خليفه خدا نيستم خليفه پيامبر خدايم.
بسيار به مسئله بيت المال اهميت ميداد و دستور داد كه بعد از مرگ قطعه زميني را كه داشت بفروشند هر چه از بيت المال حقوق گرفته بود باز پس داد.
ابوبكر دو سال و اندي حكومت كرد و در اين مدت علاوه بر سركوب مرتدان جزيره العرب لشگري را براي ازادي شام روانه كرد.
نويسنده معتقد است كه ابوبكر بزرگترين خدمتي را كه ميتوانست به اسلام و مسلمين بكند كرد و آن تعيين عمر به جانشيني خود بود .
دو تا از باورهاي ما ايرانيان در اين كتاب به گونه أي ديگر عنوان شده است اول آنكه عمر دوست نداشت بيش از عراق فعلي را مسلمانان فتح كنند و ميل نداشت كه با پارسيان در بيافتد اما بعد از فتح عراق ايرانيان براي باز پس گرفتن زمين به مسلمانان تاختند و به گفته طه حسين جنگ جنگ مياورد و كار جنگ تا فتح كامل مدائن ادامه پيدا كرد.
دوم ماجراي فيروز غلام ايراني بود كه به نزد عمر شكايت كرد كه " مولايم مغيره مالياتي بر من نهاده كه توانش را ندارم" گفت :" چه اندازه؟" گفت :" روزانه چهار درهم" گفت :" چه ميكني؟" گفت :"نجارم و نقاشم و آهنگر" گفت زياد نيست"
فيروز چندي بعد هنگام نماز صبح او را با سه زخم خنجر زد مردم به طرف او يورش بردند و او هر كه را ديد ميزد جز عمر دوازده مرد را زخم زد مردي لباس بر او افكند غلام چون خود را در بند ديد خود را با خنجر كشت( ص 156)
Thursday, August 22, 2002
نمیدونم اینروزها چه خبر شده. انگار این نابغه ها فهمیدن خطرتعطیلی سینما ها جدیه. حالا اینکه سینمای ملی رو بتونن نجات بدن پیشکش. همین که برداشتن دو تا فیلم نسبتا جدید آمریکایی رو با هم اکران کردن انگار میخوان فعلا سالنهای سینما رو نجات بدن. فیلم راکی و بولوینکل و فیلم هفت سال در تبت همزمان با هم اکران شده. اگه از فیلم سانسور شده و دوبله خوشتون میاد فرصت رو از دست ندین.
باز ما یه دوساعت وقت اضافی داشتم پای سیمای لاریجانی گذاشتم فشار خونم زد بالا.
یه آگهی تو این سیما پخش میشود با شعار کتاب بهترین دوست شماست. اول از هم مدت این آگهی نزدیک دو دقیقه است در شرایطی که هزینه آگهی برای ده ثانیه و بیست ثانیه و سی ثانیه سر به آسمان میزند شما حساب کنید هزینه پرداختی از سوی پانزده ناشر برای این آگهی
دوم اینکه برای اولین بار تقریبا تمام مدت این آگهی از اسلو موشون استفاده شده است در شرایطی که مردم منتظر نمایش برنامه اصلی هستند و آگهی حکم جنس زوری دارد که به همراه جنس اصلی فروخته میشود باید تا حد امکان آگهی کوتاه و جذاب و با ریتم سریع باشد که اثر گذاریش بیشتر باشد( این درس را فکر میکن دویست سال پیش در صدا و سیما اوگاندا هم میدانستند)
سوم اینکه پانزده ناشر در انتهای این آگهی بعد از اینکه به مردم با زور معرفی یک کتاب مذهبی تلقین میکنند کتاب بهترین دوست شماست یکی یکی تابلوی بی ریختشان را میچسبانند گوشه تلویزیونتان و تا تمام آنرا پر نمیکنند دست از سرتان برنمیدارند.
اسم انتشاراتی هم که معلوم است دفتر نشر تبلیغات اسلامی- سروش -سمت و دوازده ناشر دولتی دیگر.
چهارم اینکه خودتان حساب کنید هزینه اصلی این آگهی مربوط به ناشران دولتی که به جز دو سه تا که کارهای دانشگهای چاپ میکنند بقیه قاعدتا ضررده هستند از جیب چه کسانی خرج میشود.
آخر اینکه اثر این آگهی به لحاظ ساخت و مدت نمایش و محبوبیت اسامی ناشران دقیقا معکوس است. ما اگه بخواهیم این صدا و سیما دست از سر معرفی کتاب بردارد و همین یه مقدار کم خواننده را هم بیزار نکند باید کی را ببینیم؟
یه آگهی تو این سیما پخش میشود با شعار کتاب بهترین دوست شماست. اول از هم مدت این آگهی نزدیک دو دقیقه است در شرایطی که هزینه آگهی برای ده ثانیه و بیست ثانیه و سی ثانیه سر به آسمان میزند شما حساب کنید هزینه پرداختی از سوی پانزده ناشر برای این آگهی
دوم اینکه برای اولین بار تقریبا تمام مدت این آگهی از اسلو موشون استفاده شده است در شرایطی که مردم منتظر نمایش برنامه اصلی هستند و آگهی حکم جنس زوری دارد که به همراه جنس اصلی فروخته میشود باید تا حد امکان آگهی کوتاه و جذاب و با ریتم سریع باشد که اثر گذاریش بیشتر باشد( این درس را فکر میکن دویست سال پیش در صدا و سیما اوگاندا هم میدانستند)
سوم اینکه پانزده ناشر در انتهای این آگهی بعد از اینکه به مردم با زور معرفی یک کتاب مذهبی تلقین میکنند کتاب بهترین دوست شماست یکی یکی تابلوی بی ریختشان را میچسبانند گوشه تلویزیونتان و تا تمام آنرا پر نمیکنند دست از سرتان برنمیدارند.
اسم انتشاراتی هم که معلوم است دفتر نشر تبلیغات اسلامی- سروش -سمت و دوازده ناشر دولتی دیگر.
چهارم اینکه خودتان حساب کنید هزینه اصلی این آگهی مربوط به ناشران دولتی که به جز دو سه تا که کارهای دانشگهای چاپ میکنند بقیه قاعدتا ضررده هستند از جیب چه کسانی خرج میشود.
آخر اینکه اثر این آگهی به لحاظ ساخت و مدت نمایش و محبوبیت اسامی ناشران دقیقا معکوس است. ما اگه بخواهیم این صدا و سیما دست از سر معرفی کتاب بردارد و همین یه مقدار کم خواننده را هم بیزار نکند باید کی را ببینیم؟
فکر میکنم مشکل اصل سیما لاریجانی اینه که حتی یک نفر اهل کتاب در این سازمان کار نمیکند. اینطوری میشود که دو روز قبل ساعت دوازده شب یک برنامه مثلا مخصوص معرفی کتاب از این سیما پخش میشود. مشکل مجری برنامه شاید تنها این باشد که ایشان مجری نیست کمترین تجربه و هنری برای اینکار ندارد. همینطور فرض کنید یک نفر تو فامیل باشه که یه جورایی با مدیران سیمای لاریجانی رفیقه و بهش بگن وقت داری ساعت دوازده شب بیای برنامه اجرا کنی؟
البته این آقا جدی تر و موقرتر از این بود که بخواهیم با ایشان شوخی کنیم. اما تنها برنامه ای از این دست که من اتفاقی دیدم خیلی شاهکار بود. استاد دانشگاهی را آورده بودند که انگار یک کتاب تئوری هم در زمینه داستان نویسی داشت.جالبترین نکته این برنامه این بود که قصد معرفی رمان بامداد خمار را داشت.
همین آقای استاد دانشگاه در این برنامه با اطلاعات قبلی که داشتند به بررسی شخصیت پردازی در این شاهکار! پرداختند.
نمیدونم خودتون متوجه شدین چقدر متولیان این برنامه دلشان برای کتاب می سوزد یا باز هم بگم
البته این آقا جدی تر و موقرتر از این بود که بخواهیم با ایشان شوخی کنیم. اما تنها برنامه ای از این دست که من اتفاقی دیدم خیلی شاهکار بود. استاد دانشگاهی را آورده بودند که انگار یک کتاب تئوری هم در زمینه داستان نویسی داشت.جالبترین نکته این برنامه این بود که قصد معرفی رمان بامداد خمار را داشت.
همین آقای استاد دانشگاه در این برنامه با اطلاعات قبلی که داشتند به بررسی شخصیت پردازی در این شاهکار! پرداختند.
نمیدونم خودتون متوجه شدین چقدر متولیان این برنامه دلشان برای کتاب می سوزد یا باز هم بگم
Wednesday, August 21, 2002
شماره تابستان مجله صنعت حمل و نقل ويژه سفر منتشر شد.
دو بخش اصلي اين شماره مجله شامل مقالاتي در مورد طبيعت گردي و ايران ديدني است.
مقاله آبهاي معدني ايران به قلم هميرا زماني فرد از مقاله هاي خوب اين شماره است . اين مقاله به طور خلاصه به معرفي آبهاي معدني ايران که بيش از ۲۰۰۰ تا هستند و گفته ميشود نزديک ۸۰۰ تا از اين آبهاي معدني قابل شرب هستند اختصاص دارد.
من دو سال پيش به دليلي دنبال کتابي مختص آبهاي معدني اردبيل گشتم و نيافتم. کشوري مثل فرانسه براي تمام آبهاي معدني اش که اتفاقا کم هم نيست شناسنامه و معرفي نامه به قدر کافي دارد در ايران فکر نميکنم به جز همين مقالاتي که گاه و بيگاه در مجلات مختص سفر چاپ ميشود بتوانيد چيزي گير بياوريد هنوز انگار هيچ محقق به اين موضوع علاقه ندارد.
مقاله اکوتوريسم در سال ۲۰۰۲ هم مقاله خوب ديگري در اين شماره مجله است.
يک مقاله هم در مورد رستورانها ژاپني و چيني در مجله اين شماره است که خلاصه تر از آن است که بيش از يک معرفي اجمالي چيزي داشته باشد. به همين ترتيب مقاله مربوط به دانشجويان ايراني در قبرس.
فرصت جذب گردشگر مالزيايي از دست رفت هم نام اخرين مقاله اين شماره مجله است صنعت مرده توريسم در ايران و ثروت عظيمي که هر ساله از کف ملت ما ميرود بيشتر به اين علت از طرف دولت ناديده گرفته ميشود که ثروت حاصل از اين صنعت مستقيما به جيب ملت ميرود. و اين استفاده براي دولت جز دردسر و کنترل وضعيت چيزي ندارد. من که مطمئن اگر به هر شکلي بخشي از اين سود به جيب دولت ميرفت راهي براي صنعت توريسم اسلامي پيدا ميکردند. درست مثل طرح خانه هاي عفاف.
دو بخش اصلي اين شماره مجله شامل مقالاتي در مورد طبيعت گردي و ايران ديدني است.
مقاله آبهاي معدني ايران به قلم هميرا زماني فرد از مقاله هاي خوب اين شماره است . اين مقاله به طور خلاصه به معرفي آبهاي معدني ايران که بيش از ۲۰۰۰ تا هستند و گفته ميشود نزديک ۸۰۰ تا از اين آبهاي معدني قابل شرب هستند اختصاص دارد.
من دو سال پيش به دليلي دنبال کتابي مختص آبهاي معدني اردبيل گشتم و نيافتم. کشوري مثل فرانسه براي تمام آبهاي معدني اش که اتفاقا کم هم نيست شناسنامه و معرفي نامه به قدر کافي دارد در ايران فکر نميکنم به جز همين مقالاتي که گاه و بيگاه در مجلات مختص سفر چاپ ميشود بتوانيد چيزي گير بياوريد هنوز انگار هيچ محقق به اين موضوع علاقه ندارد.
مقاله اکوتوريسم در سال ۲۰۰۲ هم مقاله خوب ديگري در اين شماره مجله است.
يک مقاله هم در مورد رستورانها ژاپني و چيني در مجله اين شماره است که خلاصه تر از آن است که بيش از يک معرفي اجمالي چيزي داشته باشد. به همين ترتيب مقاله مربوط به دانشجويان ايراني در قبرس.
فرصت جذب گردشگر مالزيايي از دست رفت هم نام اخرين مقاله اين شماره مجله است صنعت مرده توريسم در ايران و ثروت عظيمي که هر ساله از کف ملت ما ميرود بيشتر به اين علت از طرف دولت ناديده گرفته ميشود که ثروت حاصل از اين صنعت مستقيما به جيب ملت ميرود. و اين استفاده براي دولت جز دردسر و کنترل وضعيت چيزي ندارد. من که مطمئن اگر به هر شکلي بخشي از اين سود به جيب دولت ميرفت راهي براي صنعت توريسم اسلامي پيدا ميکردند. درست مثل طرح خانه هاي عفاف.
Tuesday, August 20, 2002
اريش ماريا ريمارک را در ايران با کتاب در غرب خبري نيست ميشناسند. اين کتاب که درباره سربازان آلماني در جنگ اول جهاني است فضاي سرد و خشن جنگ را به خوبي تصوير کرده است. از اين کتاب به قلم سيروس تاجبخش توسط نشر کتابهاي جيبي ترجمه اي به فارسي منتشر شد و ناشر اسم اصلي کتاب را که در جبهه غرب خبري نيست به در غرب خبري نيست تغيير داد. اين کتاب با اقبال خوب خوانندگان ايراني روبرو شد و اوايل سالهاي انقلاب هم تجديد چاپ شد اما بعدها با تغيير مديريت سازمان کتابهاي جيبي اين کتاب جزو کتابهاي غير قابل چاپ تشخيص داده شد و ديگر به چاپ نرسيد.
از اين نويسنده کتاب ديگري به فارسي ترجمه شده است به اسم هنگامه مرگ و زندگي يا زماني براي مرگ زماني براي زندگي اين کتاب دو بار ترجمه شده است اگر زماني قصد کرديد که اين کتاب را در بازار کتابهاي دست دوم پيدا کنيد به سراغ ترجمه شريف لنگراني با نام زماني براي مرگ زماني براي زندگي برويد. آن يکي ترجمه به قلم آقاي فريدون صدري است.
کتاب شب ليسبون سومين کتابي است که از اين آقا به فارسي ترجمه شده است اين کتاب هم توسط نشر کتابهاي جيبي چاپ شد و ترجمه آقاي محمد حسين کاردان است.
به جز اين سه کتاب اوايل دهه شصت کتاب ديگري از اين آقا به نام ايستگاه آخر ترجمه و منتشر شد. من چيز زيادي از اين کتاب آخري نميدانم
فضاي کليه آثار اين نويسنده جنگ يا تاثيرات جنگ بر زندگي سربازان جنگ ديده است.
روايت اين نويسنده از بعضي از صحنه هاي جنسي هم بي پروا (نسبت به زمان نگارش کتاب) بود.
ناشران زيادي هستند که معتقدند سليقه مردم در حال حاضر عوض شده است و مردم از کتابهاي جنگي خوششان نميايد.
ناشر سه کتابي که از اين نويسنده پيش از انقلاب به چاپ رسيدند کتابهاي جيبي است و مديريت اين انتشاراتي اين روزها به دنبال چاپ آثار قديمي براي نجات از ورشتکستگي اين کشتي عنقريب در گل نشسته است. کتابهاي اريش ماريا ريمارک در اين زمان شايد زياد باب ميل خوانندگان نباشد.
از اين نويسنده کتاب ديگري به فارسي ترجمه شده است به اسم هنگامه مرگ و زندگي يا زماني براي مرگ زماني براي زندگي اين کتاب دو بار ترجمه شده است اگر زماني قصد کرديد که اين کتاب را در بازار کتابهاي دست دوم پيدا کنيد به سراغ ترجمه شريف لنگراني با نام زماني براي مرگ زماني براي زندگي برويد. آن يکي ترجمه به قلم آقاي فريدون صدري است.
کتاب شب ليسبون سومين کتابي است که از اين آقا به فارسي ترجمه شده است اين کتاب هم توسط نشر کتابهاي جيبي چاپ شد و ترجمه آقاي محمد حسين کاردان است.
به جز اين سه کتاب اوايل دهه شصت کتاب ديگري از اين آقا به نام ايستگاه آخر ترجمه و منتشر شد. من چيز زيادي از اين کتاب آخري نميدانم
فضاي کليه آثار اين نويسنده جنگ يا تاثيرات جنگ بر زندگي سربازان جنگ ديده است.
روايت اين نويسنده از بعضي از صحنه هاي جنسي هم بي پروا (نسبت به زمان نگارش کتاب) بود.
ناشران زيادي هستند که معتقدند سليقه مردم در حال حاضر عوض شده است و مردم از کتابهاي جنگي خوششان نميايد.
ناشر سه کتابي که از اين نويسنده پيش از انقلاب به چاپ رسيدند کتابهاي جيبي است و مديريت اين انتشاراتي اين روزها به دنبال چاپ آثار قديمي براي نجات از ورشتکستگي اين کشتي عنقريب در گل نشسته است. کتابهاي اريش ماريا ريمارک در اين زمان شايد زياد باب ميل خوانندگان نباشد.