Wednesday, July 31, 2002


اولين شماره يه فصلنامه امروز به چشمم خورد به اسم حرفه: هنرمند
اين مجله قرار است که در حوزه هنرهاي تجسمي فعاليت کند. تقريبا همه چيز اين مجله با مجله هايي که ميشناسيم فرق دارد. قطع مربع شکل مجله که بيشتر کاريکاتورهاي مانا نيستاني در اين قطع چاپ ميشود و مناسب براي چاپ عکس است. و کيفيت مجله که جاي هيچ ايرادي براي سختگيرترين افراد هم نميگذارد.
مجله خود از سه مجله مجزا ساخته شده است. حرفه : عکاس -حرفه :‌ نقاش و حرفه :‌ سينمايي.
ظاهرا دلمشغولي اصلي دست اندرکاران مجله همان بخش اول مجله است قسمت عکاسي مجله پرو پيمان است و پر از مطالب ديدني! اين مجله از آن گروه مجلاتي است که بخش تصويري آن به بخش نوشتاري غالب است.
مجله در استفاده از کاغذ گلاسه و صفحات رنگي عليرغم هزينه بالاي اينکار خساست به خرج نداده است. بخش سوم مجله که اختصاص به سينما دارد شايد کمي با سليقه کج من ناهماهنگي دارد. اين شماره مخصوص سينماي وحشت است. و قرار است در شماره آينده از تيم برتون بگويند (‌شما يه فيلم متوسط از اين فيلمساز سراغ داريد؟ فيلم خوب پيشکش)
عليرغم قيمت بالاي مجله من حدس ميزنم دست اندرکاران اين مجله بيشتر از اينکه به بازار و کشش آن توجه داشته باشند به دنبال کيفيت کارشان بوده اند. اين جمله به اين معني است که شماره بعدي اين مجله يا با اين کيفيت منتشر نميشود يا با اين قيمت.
در صفحات اول مجله گفته شده است که قيمت هر شماره سه هزار تومن است اما روي جلد مجله يک برچسب کوچک روي قيمت اصلي که قيمت را به سه هزار و پانصد تومان ارتقا داده نشان ميدهد که حتي در همين شماره اول هم ..... افتاد مشکلها.
به هر حال با اينکه بعيد ميدونم با اين قيمت بيشتر از هزار شماره از اين مجله به فروش برود اما از ته دل اميدوارم اين مجله همچنان منتشر شود. از معدود مجله هايي که با استاندارد بالا در گزينش مطالب و کيفيت چاپ نا خود اگاه بر کيفيت ديگر مجلات اين مملکت اثر گذار است.
قوه قضاييه که از وزارت ارشاد خيلي بيشتر سرش ميشه تشخيص داد که خوندن کتاب شعبان بي مخ براي ملت مضره.
جمع آَوري شد.

Monday, July 29, 2002

دو روز پيش در مورد کتابي در مورد ملاقات دکتر سالمي با آقاي شاملو نوشتم . امروز از طريق اين وبلاگ با خبر شدم که اين کتاب توسط نشر باران در سوئد چاپ شده است. خبرش را در وبلاگ اين آقا بخوانيد
دوستي با اي ميل به من خبر داد که آيدا و دکتر سالمي هر يک نسبت به چاپ اين کتاب واکنشي نشان دادند که در اين آدرس ميتوانيد اين خبر را هم بخوانيد.

Sunday, July 28, 2002

۱- صنايع لاستيک سازي در اعتراض به واردات بي رويه لاستيک اعلام کردند که در حالي که در انبارها بيش از ۱۵ هزار حلقه لاستيک موجود است چرا دولت اقدام به واردات لاستيک از خارج ميکند.(‌همشهري هفته گذشته)
جالب است بدانيد صنايع خودروسازي سايپا و ايران خودرو که دو خودرو از رده خارج پيکان و پرايد را توليد ميکنند حاضر به استفاده از لاستيک ايراني در خودروهاي خود نيستند.
۲- سنديکاي چاي شمال: سي ميليارد پول لازم داريم- شصت ميلياردي را هم که قبلا گرفتيم پس نميدهيم و بايد جلوي واردات چاي خارجي گرفته شود تا ما بتوانيد چاي گل آلود ايراني به مصرف کننده بدهيم. مجله نو آوران شماره اول
۳- صنعت نساجي ما از واردات بي رويه لباس ارزان قيمت از ترکيه و پاکستان! صدمه ديده است و تا زماني که جلوي واردات پارچه از اين کشورها گرفته نشود اين صنعت نميتواند سر پا بايستاد.(‌همشهري اقتصادي هفته گذشته)
۴- قبل از انقلاب با سي و پنج ميليون جمعيت ۴۵۰ سالن سينما داشتيم الان با جمعيت دو برابر تعداد سالن سينماي ما به ۳۲۵ سالن رسيد که در چند ماه اخير چند سينما به تعداد سينماهاي بسته شده اضافه شد از جمله سينماي نيشابور و نجف آباد. به گفته روزنامه همشهري دليل اصلي عدم گرايش مردم به سينما کيفيت بالاي فيلمهاي دي وي دي و سي دي و کيفيت پايين نمايش فيلم در سينماهاي کشور است.


در کشورهاي توتاليتر دولت کنترل تمام ارکان اقتصادي سياسي و اجتماعي را در دست دارد و دولت مردمي!‌ به شدت اعتقاد دارد که در صورت ضعيف شدن اين کنترلها اختيار بسياري از امور از دست خواهد رفت. دولت چشم ديدن رقيب در بخش خصوصي را ندارد و حتي تحمل نميکند که روزنامه اي در بخش خصوصي طرفداري بيشتر از کيهان داشته باشد. در اين شرايط خيلي هم طبيعي است که توليد کنندگان دولتي يا نيمه دولتي ايران خواستار حمايت دولت از اجناس مزخرف خود باشند و در اين ميان به چيزي که توجه نميکنند بالابردن کيفيت يا رضايت مشتري است.

Thursday, July 25, 2002

دو سال پيش قرار بود كتابي توسط نشر هستان به اسم ده سال گفتگو با شاملو منتشر شود.
اين كتاب خواندني تا آنجا كه من ميدانم هرگز منتشر نشد. دليل اصلي آن احتمالا نه مسائل مميزي كه مسايل حاشيه أي بوده است.
اين كتاب شامل ده سال رفت و آمد دكتر نورالدين سالمي از همسايگان شاملو است كه به لحاظ اينكه پزشك بود همنشين وي در اين سالها هم بود.
مجله پيام امروز كه همين روزها توسط دايناسورهاي كوتاه انديش به محاكمه كشيده شد بخشهايي از اين كتاب را سال 1379 چاپ كرد. براي من كه نتوانستم در مراسم سالگرد ايشان حاضر شوم خواندن دوباره اين نوشته تجديد خاطره أي بود با ياد او.
با هم يه تكه هايي را بخوانيم
كتاب هفته
يه روزم رفتم ديدم به آذين نشسته پشت ميزم تو دفتر كيهان هفته. سلام كردم با حالتي شق و رق گفت از امروز من مسئول كيهان هفته هستم اگه شما مطلبي دارين بفرستين چاپش ميكنيم. گفتم خيلي ممنون راحتم كردين. اين به آذين اين اواخر طوري به من نگاه ميكرد انگار من كف پامو گذاشتم زير بغلش و دستش را قطع كردم.
آن روزها به زور اموراتمان ميگذشت. سر برج كه ميشد و صاحبخانه ميامد چراغ جلوي خونه رو روشن نميكرديم زمستون مي آمد و ميرفت يه بخاري نداشتيم. هر دو تامون شبا سگ لرز ميزديم.
خلاصه ولش كردم. يه روز آيدا در اومد كه آقا مگه تو خودآزاري داري كار مفت براي مردم انجام بدي؟ ولش كرديم رفت. ديگه هر چي اومد زير بار نرفتم.

ذبيح الله منصوري
گفتم كتاب ديدار با ذبيح اله منصوري در آمده بعضي جاهاش خوندنيه.
شاملو: حوصله شو ندارم اما يه بار خدمتش رسيدم آدم كوتاه خپله أي بود. هميشه بطريش تو جيبش بود. يادمه مجله بامشاد را در مي آورديم يكي گفت يه مطلب هم بديم ذبيح اله گفتم باشه كتاب دون ژوان زنان را كه كتاب قشنگي هم هست را دادم بهش گفتم ترجمه اش كن. گفت واسه چند شماره ميخواي؟ گفتم شما چهار صفحه رو براي هر شماره ترجمه كن. آقا اين مرد پدري از من در آورد كه حد نداشت. مطلب را درست شب حروفچيني ميفرستاد. مجبور بودم تا دو نصفه شب تو چاپخونه بمونم كه مطلب چيده بشه. چند بار تلفني گفتم آقا، عزيز من، مطلب را زودتر بفرست نشد. يك شماره ترجمه اش را چاپ نكردم و نوشتم به علت بيماري مترجم در اين شماره اين مطلب را نداريم. گفتم شايد ادب بشه. بدتر لج كرد. شماره بعد كه ديگه هيچ مطلبي نفرستاده بود نوشتم به علت فوت مترجم از ادامه رمان معذوريم.


شاعر ملي

شاملو سپس گفت : آقاي معروفي عنوان شاعر ملي به من داده من شاعر ملي كجا بودم. عارف شاعر مليه كه همه شعرشو ميفهمن اكثريت مردم از نوشته هاي من سر در نمي آرن. من كجا ملي هستم؟

تقديم شعر به جلال آل احمد
شاملو: من شعر سرود مرد روشن را براي جلال آل احمد ننوشتم. تصادفا با مرگ اون توام شد. منتهي بدطور بود وقتي اين شعر رو چسبوندن به اون آدم نميشد انكارش كنم. چون به نفع رژيم شاه تموم ميشد ناچار سكوت كردم……

ژان پل سارتر
شاملو: زمان اعتصاب كارگران آبادان در سال 57 زنگ زدم به سارتر كه از اعتصابيون حمايت كن و تاكيد كنه كه اگه واجب باشه ماها حتي شده با چتر نجات تو شهر فرود مياييم و ميريم كمك اونا. رابط ما يك خانم ايراني بود آمد گفت: ايشون نپذيرفتند. شماره اشو گرفتم به منشي اش گفتم به سارتر بگو فلاني گفت ….. به قبر بابات


بد بيني به دنيا
شاملو: آره من بدجوري به آينده بد بينم. البته دوستي اصرار داشت همين كه ميشيني و روزي ده دوازده ساعت كار ميكني اين اميد به اينده است. خوش بيني يه. ولي من ميگم اين عادته من ديگه هيچ اميدي به آتيه بشر ندارم يه راهي باز شده بود كه بشر به خودش بياد اون هم با قلدر بازيهاي استالين و رفيقش آجدانف ( ژدانف) بر باد رفت.


كتاب خاطرات پروين غفاري هم در اومده ديدين؟
شاملو: نه ولي نقدهايي رو كه بهش نوشتن خوندم كتاباي منو نميذارن در بياد اونوقت كتاب يه …. رو با اين تيراژ و چاپ وارد بازار ميكنن.

شاعر لوله كش
نشسته بوديم كه زنگ در به صدا در آمد. شاملو يك اسمي گفت و به آيدا گفت كه حتما فلانيه الان مياد خواهر و مادر مارو عروس ميكنه.
با خنده گفتم كيه؟
شاملو. لوله كش و آهنگره هر شب يه غزل ورميداره مي آد بنده رو مستفيض كنه حالا ميبينش.
آيدا در را باز ميكند و مردي وارد شد.
گفت يه شعر گفتم اجازه ميدين بخونم؟
خنده ام گرفته بود نگاهي به چهره شاملو انداختم بيچاره چه عذابي بايد متحمل ميشد مرد شروع به خواندن شعرش كرد. يك غزل بند تنباني سرشار از سكته و تكرار قافيه. من كه جانم به لب آمد شاملو در نهايت بردباري تحمل كرد و توضيح داد كه جاي چند كلمه را عوض كن. بعد گفت آيدا پاي چپم هم ورم كرده و سرده.
آيدا چهار پايه أي آورد و زير پاي شاملو گذاشت آن مرد گفت:" من الان براتون ماساژ ميدم. باچنان شدتي شروع كرد به ماليدن پاي استاد كه من گفتم الان كنده ميشه.



در استانه
همه شروع كرديم به گريه كردن. خبر مرگ را به دكتر مهداوي رساندم او هم امد با چشمان اشكبار گفت :" كار تمومه راحت شد. ايمان گفت نميشه شوك برقي بديم؟
گفتم نه فايده نداره
صدي هق هق گريه خانه را پر كرده بود.
آيدا هنوز گيج بود گاه صورت شاملو را نوازش ميكرد گاه موهايش را ميكشيد.
آيدا: نگاه كن از شاملو چي مونده از اون قد و قامت و هيكل چي مونده؟
آيدا قيچي برداشت به حياط رفت چند شاخه گل رز چيد و آمد و گذاشت روي سينه ي شاملو پاي او را نوازش كرد.
هق هق گريه شانه اش را لرزاند با انگشت پلك شاملو را باز كردم شايد براي دهمين بار واكنشي به نور نداشت شاملو براي هميشه خاموش شده بود.

Wednesday, July 24, 2002

امروز دوم مرداد دومين سالروز وفات بزرگترين شاعر معاصر ايران است.
شاملو که تعداد کتابهاي منتشره اش از لحاظ حجمي به بيش از صد عنوان ميرسد و در تمام زمينه هاي ادبي شامل شعر و ترجمه و داستان نويسي و کودکان و دائره المعارف فعاليت ميکرد.
شاعر نارامي که در زمان پهلوي يکبار به مرگ محکوم شد و از دام آن گريخت. شاعر ناآرامي که بعد از انقلاب اسلامي هم سر سازگار با رژيم نداشت و به همين دليل مغضوب بود.
شاملو سالهاي آخر عمرش را صرف کتاب کوچه کرد که از آنچه که از وي با همکاري همسرش باقي مانده برآورد ميشود بيش از شصت جلد خواهد بود.
کيهانيان در وحشت از عظمت نام شاعر بود که بعد از مرگ وي پيشنهاد دادند وي را در مکاني دفن کنند که براي همه گان و هميشه نامعلوم باشد
شاملو از هر لحاظ ستاره اي در ادبيات اين مملکت است هم شان حافظ و سعدي و مولانا.

Tuesday, July 23, 2002

آلبرتو مروایا را در ایران با کتاب و فیلم دو زن میشناسند. نویسنده پرکار ايتاليايی که حجم بالای کارهایش کمی از دقت نويسنده کاسته بود. کتاب دو زن دو بار به فارسی ترجمه شد. یکبار توسط نشر کیهان چهل سال قبل و بار دوم حدود ده سال پیش. از این کتاب فیلمی هم با بازی سوفیالورن در دست است.
بیشتر آثار این نویسنده به فيلم تبديل شده است
کتاب دنباله رو از این نویسنده سال 1374 به قلم شهریار بهترین به فارسی تبدیل شده است که متاسفانه با اقبال خوانندگان روبرو نشد من فکر میکنم به خاطر طرح روی جلد فوق العاده زشتش است. هنوز این کتاب را میتوانيد در محل کتابفروشي ناشر پِيدا کنید. منتقدان این کتاب را برداشتی فیلسوفانه از جنایت و مکافات داستایوسکی تلقی کردند.
دو مجموع داستان کوتاه از این نویسنده به فارسی ترجمه شده اولی داستانهای رومی که چاپ دوم این کتاب توسط نشر شالوده سال 1378 تجدید چاپ شد. و دومی مجموع داستان یک زندگی دیگر نشر هرمس که امسال به نمایشگاه کتاب رسید. به ترجمه خانم هاله ناظمی. این دو مجموع داستان ضمن اینکه نمایی از جامعه فعلی ایتالیا را به خواننده معرفی میکند انقدر قوی هستند که فرصت خواندن مشابه آن به این سادگی دست نمیدهد. در آثار این نویسنده طنزی نهفته است که بعدها منتقدان کمدی به سبک ایتالیایی در آثار سینمایی دهه پنجاه و شصت را وامدار این نویسنده میدانند.
این آثار کمدی دراجرای سینمایی بسیار ضعیفتر از قدرت کلامی نویسنده است.

Saturday, July 20, 2002

…. نظامي اروپايي بنيان نهاده ميشد فقط ميبايست به كارها سازمان داده شود.
چون از بابت اصول رضايت حاصل ميشد و همه جا آرامش برقرار ميشد من نيز كنگره ام را تشكيل ميدادم و اتحاد مقدسم را برقرار ميكردم اينها انديشه هاي من هستند كه ديگران دزديده اند. ما در اين گردهمايي سلاطين بزرگ، مشكلات را مانند مسائل خانوادگي در ميان مينهاديم و با ملتها همچون حسابدار با ارباب رفتار ميكرديم.
چيزي نميگذشت كه اروپا به راستي به صورت ملتي واحد در ميامد و هر كس ميتوانست به راحتي به هر جا سفر كند و همه جا خود را در ميهن خود احساس كند. من تقاضا ميكردم كه حق كشتيراني در همه رودخانه ها براي همه محفوظ باشد و درياها ملك مشترك همه اروپاييان گردد و ارتشهاي بزرگ هميشگي فقط به صورت گاردهاي سلاطين در آيند.
چون به فرانسه به ميهن بزرگ و شكوهمند و آرام و پرافتخار خود بازميگشتم مرزهاي آنرا ثابت و تغيير ناپذير اعلام ميكردم و در آينده جنگ فقط به منظور دفاع صورت ميگرفت و هر گونه توسعه طلبي عملي ضد ملي تلقي ميشد. پسر خود را در خدمت امپراتوري ميگماردم حكومت مطلق من به پايان ميرسيد و سلطنت مشروعه او آغاز ميشد.
پاريس پايتخت عالم ميشد و فرانسويان رشك جهان.
بعد تا پسرم در كار كشور داري كارآزموده شود اوقات فراغت و ايام پيري را در كنار شهبانو همچون زوجي روستايي با اسبهاي خودمان به ديدن اقصي نقاط امپراتوري ميرفتيم و به شكايات مردم رسيدگي و ستمكاريها را رفع ميكرديم و هم جا يادبود مي نهاديم و نيكو كاري ميكرديم.

يادداشتهاي ناپلئون در جزيره سنت هلن برگرفته از جلد دوم كتاب جنگ صلح ترجمه سروش حبيبي.
*
*
هر کار ميکنيم اين وبلاگ فقط در حوزه کتاب باشه بعضي ها نميگذارند.
آخر هفته دولت مردان ما هر چه حرف بامزه داشتند ريختند رو صحنه
چندتاش رو بخونين.
در مورد پيامدهاي اعدام آقا جري نبايد نگران بود و اعدام او ميتواند مثل اعدام قطب زاده در اول انقلاب بدون ايجاد مشکل براي نظام باشد- حجت الاسلام ناطقي امام جمعه انديمشک.
عکسهاي تظاهرات امروز را با تظاهرات ۱۸ تير مقايسه کنيدو نتيجه بگيريد- حجت الاسلام رفسنجاني
اين نامه (‌نامه آقاي طاهري) بسيار بد با عبارتهاي اديبانه و شاعرانه(‌باز هم بگين اينا با نويسنده و شاعران خوبند)‌نظام و کشور را زير سئوال برده....
در نامه اين آقا اين گونه وانمود شده که مملکت مملو از فتنه -کاستي- قصور- فقر- تکاثر- زراندوزي- و مردم سوزي است. من شما را قاضي قرار ميدهم حال اگر اين موارد که گفتيد درست بود آيا بايد نامه بنويسيد و مردم را عليه نظام بشورانيد؟
مراجع شيعه از اول طلبگي تا رسيدن به مقام مرجعيت يک گناه نميکنند و اگر ثابت شود که کسي گناه کرده نميتواند مرجع باشد.
به خدا قسم بين مراجع تقليد و امام معصوم فاصله نيست و مراجع همانند حضرات موسي عيسي و داوود هستند- آيت الله مشکيني

Thursday, July 18, 2002

بالاخره كتاب جنگ و صلح را خواندم. سالها بود كه اين كتاب به ترجمه كاظم انصاري در كتابخانه ام جا خوش كرده بود و نميدانم چرا رغبتي به مطالعه آن نداشتم. امسال عيد عزيزي به من ترجمه سروش حبيبي را به همراه آناكارنينا هديه كرد.
مطالعه اين دو كتاب نزديك يك ماه وقت گرفت. فكر ميكنم اگر قرار باشد براي مطالعه هر نوع كتابي زماني قائل شويم بهترين زمان براي مطالعه آثار كلاسيك دوران نوجواني است.
جنگ و صلح اثر بزرگي است بزرگ به معني عام كلمه. كتابي با بيش از هشتاد شخصيت در دو جلد و نزديك 1400 صفحه.
كتابي حماسي از مقاومت مردم روسيه در برابر ناپلئون. اما نويسنده قصد ارائه اثري تاريخي نداشته. تنها بخشهايي از كتاب كه مربوط به حمله ناپلئون است و در حقيقت بستر زماني داستان تاريخي است و اشخاص كاملا ساخته ذهن نويسنده.
تالستوي در چند صحنه از كتاب اختيار قلم را به دست احساسات سپرده است و ناپلئون را با صفاتي چون احمق عقب مانده و خنگ توصيف كرده است. و از اروپايياني كه تاريخ نگاري ميكنند ايراد گرفته است كه چطور سرداري را كه بدترين زمان را براي حمله به مسكو انتخاب كرد و با سو مديريت باعث غارت شهر توسط سربازان شد به شكلي كه ديگر اعتمادي بين سكنه شهر و سربازان نماند را نابغه معرفي ميكنند.
تمام شخصيتهايي كه نويسنده در اين رمان آورده و توسط نويسنده به خوبي پرداخته شده اند از بين نجيب زادگان و كنت و كنتس و سرهنگ ها هستند. افراد عادي به جز يك مورد تنها در حد نام بردن و نه بيشتر، پردازش شخصيت شده اند.
شايد اينگونه راحت تر بتواند دليل ضعف عمده كتاب رستاخيز از همين نويسنده را درك كرد.
نويسنده سنخيتي با اين افراد بي سرو پا! ندارد.

Wednesday, July 17, 2002

امروز تو سايت امروز به خبري برخوردم که برام جالب بود . از طرف يکي از روزنامه هاي افراطي با همکاري يه سري از ما بهترون يه ليست سيصد تايي کتاب تهيه شده که بررسي کنند و توقيف کنند. حساب ناشران و نويسنده ها را هم برسن. به جز نيلوفر و ققنوس و چشمه اسم همه ناشرهاي درست و حسابي تو ليستشون هست.اسم بعضي از کتابها تو همين گزارش اومده بريد بخونيد اگه خواستين تا دير نشده اوني رو که لازم دارين تهيه کنيد.

Tuesday, July 16, 2002

خب مثل اين که ناشرايي که قصد چاپ کتاب شعبان بي مخ را دارند به هفت تا ارتقا پيدا کرد.
اول بگم که به هيچ عنوان تبليغ انتشارات البرز را باور نکنين. که مينويسند متن کامل و بدون سانسور.
مگه ميشه کتاب خاطرات اين آقا بدون سانسور و همراه با اون فحشهاي آبدار چاپ بشه؟ اگه نميدونين بدونين که سهامدار اين شرکت انتشاراتي و نشر پيکان يکي هستند که بدون اجازه کتاب آقاي ميلاني در مورد هويدا را با اسم ابوالهل ايراني چاپ کرده بود(‌تو روخدا انتخاب اسم رو ببينين)
و آقاي خسرو معتضد خودشون رو خيلي محقق ميدونن و يکبار هم به روزنامه همشهري گير داده بود که چرا به من ميگي کتابساز و من کارم فقط تحقيقه و از اين حرفها دست به دروغشون هم بد نيست.
دوم اينکه عليرغم اينکه چاپ اول نشر ثالث تموم شد اما انگار اين ناشر يکي از بدترين چاپها را بيرون داد. چون به طريق افست اين کتاب چاپ شده براي همين کيفيت عکسها خيلي پايين اومده. نشر آبي که چاپ ايشون هم تازگي به بازار اومد با حروفچيني جديد و زير نويس هاي اضافي اين کتاب را منتشر کرده. اگه از عکسهاي اصلي کتاب چند تا کم کرده به جاش از آرشيو شخصيش چند تا عکس اضافه کرده! چاپ نشر اب فام هم افسته که اين يکي هم منتشر شده کيفيت اين يکي از کار نشر ثالث هم پايينتره.
سوم اينکه نشر کتابسرا تنها کسيه که با ناشر قرارداد بسته اما حالا به خاطر اينکه فعلا بازار خرابه قصد چاپ کتابش رو نداره. خود ناشر هم گفته که به خاطر اينکه حق العمل به نويسنده داده کتابش گرانتر از بقيه چاپ خواهد شد اما زمانش را معلوم نکرده.
خبر بيشتر در اين مورد اگه لازم دارين بريد اينجا
آخر اينکه به نظر من بهتره يه قاضي برداره جلوي اين کتاب را هم بگيره که از همه اين دعواها جلوگيري بشه. مثل وقتي که به بچه ها يه اسباب بازي ميدي همه با هم دعوا ميکنن بعد که ازشون ميگيري آرامش حاکم ميشه.

Monday, July 15, 2002

چارلز داجسون يا همون لوييس كارول نويسنده كتاب آليس در سرزمين عجايب را همه ميشناسيد. كمتر كسي است كه بداند ايشان بيش از 95 هزار نامه در طول زماني كه بعد از انتشار كتابش معروف شد رد و بدل كرد. نگاهي به تعداد نامه هاي صندوق پستي الكترونيك خود بياندازيد تا به عظمت اين عدد پي ببريد.
بخشي از اين نامه ها توسط انتشارات فلاماريون در فرانسه انتخاب و چاپ شد. يكي از اين نامه ها را بخوانيد.

آمي عزيزم
چه ميكني با معماهاي سرزمين عجايب؟ اگر فكر ميكني هر كدام از جوابها را پيدا كردي ميتواني آنها را براي من بفرستي اگر اشتباه بودند به تو نميگويم درست بودند.
بعد از من درباره آن سه گربه پرسيدي آه ان موجودات دوست داشتني. آيا ميداني آنها از اولين شبي كه آمده اند ديگر حاضر نيستند اينجا را ترك كنند. آيا اين نهايت لطف آنها نيست؟ اين را به اگنس بگو از شنيدن اين خبر خيلي تعجب ميكند انها خيلي مهربان و با ملاحظه اند مثلا روز بعد وقتي من براي پياده روي بيرون رفتم آنها هم كتابهايم را از كتابخانه بيرون آورده بودند و روي زمين باز كرده بودند تا وقتي ميخواهم آنها را بخوانم آماده باشند. آنها همه كتابها را روي صفحه 50 باز كرده بودند چون فكر ميكردند صفحه 50 براي شروع صحفه مناسبي است.
متاسفانه آنها سراغ شيشه چسب من هم رفته بودند و سعي كرده بودند عكسها را به سقف بچسبانند( چون فكر ميكردند اين كار مرا خوشحال ميكند) و تصادفا" خيلي از چسبها ريخته بود روي همه كتابها بنا براين وقتي كتابها بسته شدند و سر جايشان رفتند صفحه ها به هم چسبيدند و من ديگر هيچ وقت نتوانستم صفحه 50 هيچ كتابي را بخوانم.
خوب من عصباني نشدم چون به هر حال نيت آنها خير بود من براي معالجه به هر كدام از آنها يك قاشق پر جوهر دادم اما آن نمك نشناسها فقط صورتشان را كج و كوله كردند. اما چون به هر حال اين دوا بود مجبور شدند آنرا بخورند يكي از آنها سياه سياه شد اما قبل از اينكه دوا را بخورد سفيد بود.

سلام من را به هر بچه أي كه ميبيني برسان همچنين دو بوس ونيم براي تو ميفرستم تا آن را با اگنس و اميلي و گودفري تقسيم كني مواظب باش تقسمت عادلانه باشد.
ترجمه بزرگمهر شرف الدين نوري
به فاصله كمتر از بيست و چهار ساعت بعد از انتشار نامه طاهري امام جمعه اصفهان شوراي عالي امنيت بخشنامه كرد كه هيچ روزنامه أي حق ندارد له يا عليه ايشان مطلبي بنويسد.
البته گويا منظور اصلي شوراي امنيت رونامه هاي اصلاح طلب بود كه له ايشان مينويسند.
از آن روز تقريبا هر شماره روزنامه كيهان و رسالت حاوي مطلبي عليه ايشان بوده.
قاضي نابغه أي كه از مطالب به شدت محافظه كارانه بهنود اهانت به مقامات را كشف ميكند و حكم زندان برايش ميبرد نتوانسته هيچ اهانتي در مقاله آقاي كامران نجف زاده به اسم پيرمرد عاقبت به خير نشد كشف كند.
ديروز هم رسالت نوشت كه اين نامه نوشته اقاي طاهري نيست و كس ديگر براي ايشان نوشته و طاهري را مجبور كردند نامه را با دستخط خودش منتشر كند.
امروز كيهان كه از همه اسناد معاملات پشت پرده يك نسخه دارد تيتر جالبي زده بود. جورج بوش بيانه عليه ايران را در حمايت از طاهري عنوان كرده بود.
من نميفهمم مگه بده كه ريس جمهور بلاد كفر با يه نامه مسلمان بشه؟

Sunday, July 14, 2002

آرش حجازي قبل از اينکه مترجم يا ناشر خوبي باشد تاجر خوبي است. ايشان با اينکه سن زيادي ندارند نشر کاروان را در مدت کوتاهي تبديل کردند به يک نشر گردن کلفت.(‌از لحاظ مالي)
راه و روش ابتکاري به کار نبردند. تنها وقتي که خانم دل آرا قهرمان به قدر کافي عرفان شناس کلاش برزيلي را به ايرانيان معرفي کرد(‌ اين آقا همانقدر عرفان سرش ميشود که من فيزيک اتمي) ايشان را به ايران دعوت کرد و چند جلسه و سخنراني و سر آخر اعلام کردند که طبق قراردادي که با اين نويسنده بزرگ بسته اند تنها ناشري هستند که مجاز به نشر آثار اين نويسنده هستند.
اين جمله هم از اون جمله هاي مسخره است. ايران تا وقتي جزو کپي رايت بين الملل نشده است کارايي اين جملات فقط براي تبليغات است و بس.
اين ناشر دو سال قبل يک مسابقه ادبي هزار دلاري راه انداخت که به طور کاملا تصادفي جايزه اين مسابقه قسمت يکي از نويسندگان همين انتشاراتي شد.
حالا دوباره با همکاراي انتشارات انديشه سازان (‌که کار و حوزه نشر اين يکي کاملا ضد فرهنگي است)‌ چند جايزه بزرگ ادبي راه انداخته اند به اسم جايزه يلدا.
جايزه در دو حوزه رومان و داستان کوتاه اهدا خواهد شد و هيچ محدوديتي مکاني ندارد يعني نويسندگان خارج از کشور هم ميتوانند در اين مسابقه شرکت کنند. حتي آثار منتشر نشده هم حق شرکت در اين مسابقه را دارند مبلغ جايزه اينقدر بزرگ هست که آنطور که شنيدم چندنويسنده صاحب نام هم در اين مسابقه شرکت کردند.
تعداد جايزه هايي که اين ناشر قصد دارد اهدا کند بيشتر از تعداد نويسندگاني است که با آن همکاري ميکنند از اين لحاظ امکان اين که کاملا تصادفي مثل دو سال قبل يکي از نويسندگان همين انتشاراتي برنده جايزه شود خيلي کمتر است.
همه اين حرفها را زدم اگر با خبر شديد خودم هم در اين مسابقه شرکت کردم نگين خواستم آب رو گل آلود کنم

Friday, July 12, 2002

صفحه 114 و 115 آخرین شماره مجله ادبیات و فلسفه خبر داد که به زودی دو اثر جدید از ماریا وارگاس یوسا منتشر خواهد شد. اولی کتاب جشن بزغاله به ترجمه کاوه میرعباسی توسط نشر مرکز. کاوه میر عباسی شاید تنها مترجم ادبی ماست که مستقیما از زبان اسپانیایی ترجمه میکند. ایشان در مدت کوتاهی که با طرح نو همکاری میکرد و چند اثر پلیسی را ترجمه کرد تاکنون که دست به ترجمه آثار نویسنده نه چندان سرشناس اسپانیایی در ایران زده است تسلط خود را به ترجمه نشان داده اند. ایشان البته به جز زبان اسپانیایی به دو زبان دیگر هم تسلط دارند.
کتاب دوم سور قوچ به قلم عبدالله کوثری است که توسط نشر علمی منتشر خواهد شد.
جالب اینجاست که این هر دو یک کتاب است که توسط دو مترجم همزمان ترجمه شده است و از اشتباهات هییت تحریریه مجله بوده که در دو صفحه پی در پی این دو کتاب را به صورت دو کتاب مجزا معرفی کرده اند.
در شرایطی که بسیاری از کتابهای مطرح ادبی دنیا هنوز ترجمه نشده است این دقیقا اتلاف وقت است که دو مترجم توانا و مطرح کتابی را ترجمه کنند که در ایران بیش از ده هزار نسخه کشش فروش ندارد. و خوانندگان را سر در گم باقی بگذارند که کدام ترجمه را بخوانند.




Thursday, July 11, 2002

رنه گوسینی رو حتما میشناسید. نویسنده طناز فرانسوی که ظاهرا برای کودکان مینوشت. پنج جلد از سری کتابهای نیکلا کوچولو از اثار این آقا توسط دو ناشر چند سال قبل به فارسی منتشر شد. نشر کیمیا و نشر سروش که من ترجمه های این ناشر دولتی را تهیه کردم.
این آقا خالق دو شخصیت کارتونی معروف هم هست که شهرت جهانی دارند. لاکی لوک یا همون لوک خوش شانس که کارتونش را چند سال پیش سیمای لاریجانی نمایش داد و آستریکس که فیلم سینمایی ساخته شده از یکی از داستانهای این نویسنده به تازگی با بازی ژرار دو پاردیو در شبکه ویدیویی کشور سرو کله اش پیدا شده.
سال 1360 یکی از کتابهای کارتون لاکی لوک به اسم دالتونها را ازاد میکنند توسط نشر روجا به فارسی منتشر شد. قرار بود هشت کتاب از این سری به فارسی منتشر شود که وزارت ارشاد متوجه شد کارتون چه اثر تخریبی وحشتناکی روی کودکان میگذارد و شکر خدا به موقع جلوی این کتابها را گرفت.
امروز چشممان به دومین کتاب از این سری روشن شد. کتاب دالتونها توسط نشر سینه سرخ. این ناشر هم قول داده است که تمام کتابهای لاکی لوک را به فارسی ترجمه کند.
داستانهای لاکی لوک نسبت به کتابهای تن تن از انسجام بهتری برخوردار است. ماجراها در کتاب کوتاهتر و در عوض حاشیه ها پررنگتر است. شاید به این دلیلی که گوسینی تنها نویسنده این ماجراها بود و کار نقاشی توسط فردی به اسم موریس انجام گرفته. اجرای شوخیها در این سری کتابها به کاریکاتور شبیه است. حتی نقاش با استعداد این کتابها کار طراحی شخصیتها را به کاریکاتور نزدیکتر کرده است.
کتابهای لاکی لوک جزو همان کتابهایی است که ظاهرا برای کودکان است و بزرگسالان بیشتر با ظرافتهای شوخیهای آن اشنا هستند.
خب حالا میتوان امیدوار شد که به زودی سری کتابهای آستریکس که این یکی هم اتفاقا یکی از کتابهایش اوایل انقلاب به فارسی ترجمه شد مجددا ترجمه و منتشر شوند.
به این میگن سرعت در عصر کامپیوتر
هنوز دو روز نمیگذره که روزنامه همشهری خبر داده بود که سه ناشر قصد دارند کتاب خاطرات شعبان بی مخ را چاپ کنند که امروز اولین کتاب را دیدم. نشر ثالث این کتاب چهار صد صفحه ای را امروز به بازار فرستاد.
این کتاب از ان سری کتابهاست که فروشش در هفته ها اول و دوم بسیار بالا خواهد بود و ناشری که اول این کتاب را منتشر کند قسمت اعظم فروش بازار را از آن خود کرده است.
تیراژ کتاب 5100 نسخه است و طرح جلد بریده ای از عکسهای روزنامه هاست.
کیفیت عکسهای کتاب که در صفحات آخر به چاپ رسیده است چندان خوب نیست. معلوم نیست ناشی از عجله در چاپ کتاب است یا کیفیت عکسها در نسخه چاپ آمریکا هم اینقدر بد است.

Wednesday, July 10, 2002

مثل اينکه ايندفه آشه خيلي شور شده
مروي معاون اول قوه قضاييه از قضات خواسته به گونه اي حکم دهند که موجب تمسخر نشود.
جالب تر اينکه ايشون افزايش جرم در سالهاي اخير را هم از برنامه هاي دشمن ميدانند.
ما رو بگو که بيست و سه ساله دنبال دشمن ميگشتيم
خب يکي از اين دختر و پسرا که هر روز صد تا صد تا توسط گشتهاي ويژه دستگير ميشوند را تحت فشار بزارند ببيند کي مجبورشون کرده با هم رفيق بشند.
دشمن اونه ديگه.
دوستان از من در مورد آخرين جمله فيلم مرگ يزد گرد اثر بهرام بيضايي پرسيدند.
در آخرين جمله اين فيلم بعد از اينکه پيک خبر شکست ايرانيان و پيروزي مسلمين را به افراد داخل آسياب مياورد سوسن تسليمي (‌زن آسيابان) ميگويد
آنان را که درفش سپيد بود
اين بود داوري
تا راي درفش سياه اينان چه باشد.
اين جمله در چاپ کتاب - فيلم به صورت زير عوض شد
اينک داوران اصلي از راه ميرسند
اين کتاب شعبان جعفري توسط سه ناشر همزمان زير چاپه. نشر آبي ثالث و کتابسرا
فکر ميکنم با اون فحشهاي آبداري که اين آقا در سراسر کتابش داده سانسور زيادي براي چاپ کتاب لازم بوده اما توجه داشته باشيد که اين کتاب با هر مقدار سانسور ممکن است به مزاق بعضيها خوش نياد وتوفيق شود پس به محض انتشار اگر مايليد بخريدش.
عليرغم بحثهاي زيادي که در مورد اين کتاب در سايت گويا در گرفت من معتقدم تاريخ را از منظر بد من ها هم بايد ديد
چاپ کتابي که حاوي نظرات ايشان باشد هيچ دليلي بر اکرام و بزرگداشتش نيست
شعبان بي مخ رسواتر از اين حرفهاست
يک سايت مخصوص تن تن دوستان ايراني هست آدرسش اينجاست
مطالب خيلي خوبي در مورد تن تن داره. طراحي جمع و جور و قشنگ صفحه اول و عکسها و لينکاش اون قدر کافيه که اصلا احساس کمبود نميکنيم.
اگه اهل کتابهاي تن تن هستيد حتما يه سر بهش بزنين.
حواستون باشه اگه نتونستين فارسي اش رو بخونين کليک راست کنيد روي encoding گزينه arabic windows را انتخاب کنيد

Tuesday, July 09, 2002

اين آخرين باري است كه در اين وبلاگ در مورد زلزله مينويسم
همشهري روز يكشنبه از قول يكي از اساتيد دانشگاه نوشته بود كه در صورت بروز زلزله با قدرت بالاي 7 ريشتر هفتاد در صد خانه هاي تهران ويران خواهد شد.
بسياري از ما كه آثار زلزله را از طريق تصاوير منتشره در مجلات يا فيلم خبر تلويزيون ميشناسيم زلزله مترادف است با آوار و ويراني ساختمانها و اجسادي كه بين آوار گير كرده اند و فرشهاي نيمه پاره و وسايل در هم شكسته.
در طول تاريخ بشريت شهرهاي زيادي هستند كه از پي بروز زلزله به كل از بين رفته اند به طور مثال در چين به سال 1920 زمين لرزه با قدرت 8.5 ريشتر باعث از بين رفتن چند شهر و كشته شدن 200000 نفر شد. يا زلزله 1987 مراكش كه شهر كوچك اقارير را به كل ويران كرد و يك سوم اهالي شهر را كشت يا زلزله 1755 پرتقال كه با قدرت 8.7 باعث كشته شدن 60000 نفر شد و ويراني كامل شهر ليسبون شد.
حقيقت اين است كه در حال حاضر قسمت اعظم ويراني و كشتار در اثر زلزله در شهري مثل تهران كه لوله كشي گاز بدون هيچ ضابطه أي انجام گرفته است در اثر آتش سوزي خواهد بود و نه ويراني ناشي از تخريب خانه ها.
هشت مركز در تهران وجود دارد كه وظيفه تحت فشار قرار دادن گازها در لوله به عهده اين هشت مركز است گاز براي اينكه در لوله ها جريان يابد تا حد مايع شد تحت فشار قرار خواهد گرفت. قرار است هشت كارمند ( يا بيشتر) در صورت بروز زلزله جريان گاز لوله ها را با احساس اولين حركات جدي زمين قطع كنند. در ژاپن اين مهم به عهده دستگاهي ارزان قيمت و بسيار دقيق است كه از اين دستگاهها حتي در كنتور ورودي خانه ها هم نصب شده است و در صورت لرزش زمين خود به خود جريان گاز داخل لوله قطع خواهد شد.
حتي اگر به فرض محال هر هشت كارمند نمونه در صورت بروز زمين لرزه به موقع و سر وقت جريان گاز را قطع كنند باز هم در اثر لغزش زمين در محل گسلهاي تهران ( كه كم هم نيست) شاهد شكستگي لوله گاز خواهيم بود گاز باقيمانده در لوله آنقدر است كه شهر را به آتش بكشد.
سوخت لازم براي سوزاندن شهر در تهران به خوبي مهيا است. از ماشينها پر بنزين گرفته تا مخازن پمپ بنزين كه حتي يكي از آنها براي زلزله ايمن سازي نشده اند و چوب و وسايل چوبي داخل منازل و فرشها و حتي آسفالت خيابانها كه درحرارت خاصي خواهند سوخت
ضرب المثلي قديمي ميگويد شعله شعله را پيدا ميكند. آتش سوزي در صورتي كه مهار نشود به سرعت گسترش خواهد يافت.
از طرفي به دليل در هم شكستگي گسل جريان آب ورودي به شهر تهران قطع خواهد شد. در اثر شكستن سد بخش زيادي از كرج زير آب خواهد رفت و شرق تهران نيز به همچنين اما آب براي خاموش كردن غرب و مركز و شمال تهران در دسترس نخواهد بود. به عبارت ديگر آتش اينقدر ميسوزاند تاديگر چيز قايل سوختني باقي نماند. اين يعني تخريب بيش از 90 در صد تهران.
در صورت بروز زلزله در تهران اگر جزو افرادي بوديد كه بدون هيچ زخمي سالم مانديد و اگر توصيه هاي ايمني قبل از زلزله را درست رعايت كرديد اميدي نداشته باشيد كه از دست بيل و كلنگتان كار چنداني براي نجات جان عزيزانتان بر بيايد. لودر و جرثقيلهاي عظيمي كه براي اين كار لازم است به هيچ جاي اين كلان شهر نميرسد. اما توجه داشته باشيد كه شعله آتشي كه در دور دست به چشمتان ميايد با سرعتي بيش از ان كه به تصور آيد به شما نزديك ميشود. به راحتي اتحاد چند شعله باعث در محاصره قرار دادن افراد ميشود و اين يعني سوختن زنده زنده در آتش يا خفه گي در اثر استنشاق دود.
پيش بيني ميشود در صورت بروز زلزله در تهران دو ميليون نفر در دم كشته شوند و دو ميليون نفر در هفته اتي. اين پيش بيني كه ظاهرا بسيار خوش بينانه است در عين حال فاجعه است.
در طول تاريخ بشر هيچگاه ميزان كشتار انسانها در اثر سوانح طبيعي از 400 هزار نفر فراتر نرفته است و در صورت بروز اين فاجعه در تهران همانطور كه در طي اين سالها در بسيار زمينه هاي منفي ركورد زديم عددي به دست ميايد كه بعيد است هيچگاه در آينده اين عدد تكرار شود. بزرگترين فاجعه تاريخ بشري.
چهار سال پيش مقارن زلزله مرگبار تركيه با دوستان عازم ماموريت بوديم در طي مسيري كه با تاكسي به فرودگاه ميرفتيم صحبت از ويراني زلزله احتمالي در تهران شد( مشابه همين صحبتهايي كه الان خوانديد) راننده محترم جمله أي در رد كليه اين صحبتها كرد كه جاي تامل داشت. ايشان با قاطعيتي عجيب گفتند كه اقا مطمئن باشيد امكان ندارد تهران همچين زلزله أي بيايد.
من كنجكاو و علاقه مند شدم برايم بيشتر اين جالب بود كه يك راننده تاكسي اطلاعاتي اينقدر دقيق دارد كه با اين قاطعيت صحبت ميكند.
ايشان در پي صحبتشان افاضه فرمودند كه اگر شما يك تاسوعا يا عاشورا تشريف ببريد هييتهاي جنوب شهر و ببينيد مردم چطور براي امام حسين قرباني ميدهند مطمئن ميشويد كه از اين زلزله ها در تهران هرگز نخواهد امد
اين آقا براي اين طرز فكر مربياني دارد و متاسفانه مربيان اين آقا در بالاترين مراجع تصميم گيري مملكت مشغول به كار هستند.
براي نجات در صورت بروز زلزله هيچ اميدي به دولت فخيمه اسلامي نداشته باشيد.












Sunday, July 07, 2002

از تروفو نقل شده که گفته. هر انساني دو تا شغل دارد. يکي هماني که از راه آن امورات زندگيش را ميگرداند. دوم منتقد سينما.
بعد از اينکه حسين درخشان نظرش رو در مورد فيلم سگ کشي گفت بيشتر از ۱۰۰ نفر در صفحه نظر خواهي نظر دادند و عده اي که کم هم نبودند ايراد گرفتند که تو که نقد بلد نيستي چرا نظر ميدهي(‌نقل به مفهوم)
۱- هر يک از ما که از يک اثر هنري - استفاده ميکنيم حق نظر دادن داريم. تنها در صورتي که بدون ديدن آن اثر نظر بدهيم ايرادات اين عزيزان وارد خواهد بود. اين حرف درست مثل اين ميماند که پيکاني بخريد و از خرابي ان بلانيد و مدير عامل محترم ايران خودرو بگويد تو که مکانيک نيستي چه حقي داري از اين ماشين انتقاد کني!
۲- يک شاهکار هنري اثري است که هيچ خدشه اي بر آن وارد نباشد. از اين نظر بدون هيچ بحثي فيلم سگ کشي شاهکار نيست. پر است از ايراداتي که مختص نسل قديم فيلمسازان است فيلمسازاني که سينما را تجربي ياد گرفتند اگر فراموش کردين يکبار ديگر اولين فيلم بيضايي را با آن زومهاي وحشتناک نگاه کنيد تا متوجه بشويد چه ميگويم.
۳- بعد از سي سال که از زمان ساخت فيلم سکوت شاهکار برگمان ميگذرد و قطعا تکنيک فيلم سازي رشد بسياري کرده است چرا نميتوانيم حتي يک ايراد از اين شاهکار بگيريم؟ بقيه اثار اين فيلمساز به همچنين شش ساعت سريال فاني و الکساندر - توت فرنگيهاي وحشي- پرسونا- و .....
۴- ارزشهاي بيضايي با نقد يا نظري که بر يک فيلم بد ايشان (‌به زعم عده اي)‌ نوشته ميشود زير سئوال نميرود فراموش نميکنيم که در کوران انقلاب که مهرجويي با فيلم بسيار ضعيف حيات پشتي مدرسه آفاق کيميايي با فيلم سفر سنگ و ... هنرشان را در کوران احساسات به حراج گذاشته بود بيضايي بود که فيلم مرگ يزد گرد را ساخت و آخرين جمله اين فيلم را به اين سادگي فراموش نميکنيم
خيلي جالبه که طبق حکم خرداديان ايشون محکومند به اقامت در ايران.
تا حالا ديده بودين کسي رو تو کشور خودش تبعيد بکنند؟

Saturday, July 06, 2002

کتاب آن سوی خیابان اثر جعفر مدرس صادقی به چاپ رسيد
اين کتاب شامل چهار داستان کوتاه از آخرين کارهای نويسنده است. از آبان 77 تا بهمن 1380
اگر نخواهم این کتاب را از ديد نقادانه بررسي کنم بايد بگويم که داستان آن سوی خیابان ( اولين داستان کتاب) فوق العاده است با انتهایی زيبا و حیرت اور.
جعفر مدرس صادقی که هنوز معتقدم به شدت از کارور تاثیر گرفته است داستانهایش را در فضايي سرد و خاکستری حکایت می کند نويسنده در طول داستان واقعه ای کوچک را با تاکید بیشتری حکایت می کند و د رحقيقت روی آن واقعه زوم می کند و بعد از اتمام داستان کلنجار در ذهن خواننده آغاز می شود.
در داستان پدران و پسران محور داستان برخورد دو دوست بعد از سالها دوری از همدیگر است. جایی در اواسط داستان اردلان از قهوه خانه ای در مراکش تعریف میکند که گارسونی داشت که به جن اعتقاد داشت چون یکی را می شناخت که با جنی دوست بود.
بعد در انتهای داستان روای می رود کلیه نامه های اردلان را زیرو رو کند که حکایت این دوستی با جن را در کازابلانکا یا جایی دیگر بخواند درست هم بخواند و به زنش بگوید هیچ چیز مثل یک دوست قديمی نیست.

Friday, July 05, 2002

سالها قبل ماركز در يك مصاحبه گفته بود كه ايشون حتي به آگهي هاي روزنامه هم دقت ميكنن و بعضي وقتها تو آگهي يه چيزهايي ميبينه كه خودش ميتونه سوژه يه قصه عالي باشه
امروز همينطوري يه نگاهي به صفحه جمعه بازار همشهري انداختم ( دنبال سوژه قصه نويسي نيستم ها) بعضي از آگهي هاش خيلي جالب بودن
ساعت بغلي زنيط خراب 000،2000 تومان
جارو نپتون 2000 تومن
پيپ انگليسي فالكون قديمي 000،20 تومن
فرم عينك اسپانيايي 000،12 تومن
بالش پر 2000 تومن
سبد مخصوص لباس 2000 تومن
دستگاه تايپ المپياد 000،400 تومن
آينه دستشويي 3000 تومن
كامپيوتر 286 بدون مانيتور 000،30 تومن
قايق آمريكايي شش نفره 000،500،3 تومن
كلكسيون كبريت 000،440 تومن
فلاسک چای 2000 تومن
جعبه نوشابه 1200 تومن
کتاب تاریخی به زبان انگلیسی 20 جلد 500000 تومن

Thursday, July 04, 2002

بالاخره از دست سیستم قبلی خلاص شدم یک AMD
که مجبورم کرد کارت گرافیک و کارت صدا و مودم و رم و هارد رو عوض کنم تا به این نتیجه برسم که مشکل از سی پی یو است.
حالا دوباره سراغ اینتل رفتم از سه شنبه که کامپيوتر را گرفتم سرگرم ريختن مجدد برنامه ها بودم
از غیبت بدون خبر پوزش می خواهم