Saturday, March 29, 2003

روزنامه همشهري در طول اين ده سالي که منتشر ميشه تعطيلات عيد به کل انتشار روزنامه را تعطيل ميکرد و دو هفته از انتشار اين روزنامه خبري نبود.
ديروز اولين شماره اين روزنامه در سال جديد منتشر شد. اما جالب اينجاست که روزنامه شکل هميشگي رو نداره. يعني همان بخشي از همشهري که با همت قوچاني منتشر ميشه و خواندني ترين بخش روزنامه هم هست و به اسم همشهري دوم معروفه به تنهايي در هشت صفحه منتشر شد.
حتي فرمت و شکل صفحه اين هشت صفحه هم عوض نشده. يک عکس ديدني از سربازي آمريکايي در عراق که سرگرم ريش تراشيدن است و مقاله اي خواندني درباره دکتر نوربخش مقاله اي از چامسکي در مورد جنگ عراق و صفحه هاي هنر و جهان و ....
تنها دو تيتر کوچک در دو سمت راست و چپ صفحه اول خبري درباره تظاهرات ضد جنگ در ايران و پيامي از رهبري را دارد.

Wednesday, March 26, 2003

کثرت مردم شرکت کننده در راهپيمايي ضد جنگ در تمام دنيا حيرت آور بود. اين راهپيمايي تا قبل از شروع حمله آمريکا به عراق بسيار به جا بود اميدي هر چند کوچک وجود داشت که تحت فشار افکار عمومي آمريکا حمله به عراق را متوقف کند. اما من هر جور محاسبه ميکنم بعد از شروع حمله اين راهپيمايي ها بي معني است. مردمي که در اين راهپيماييها شرکت ميکنند انگار چند نکته را فراموش کرده اند.
۱- در طول بيش از ده سال تحريم عراق بيش از دويست هزار نفر از مردم عراق کشته شده اند. تحريم شامل مواد دارويي هم ميشود و دارو جز براي بيماري هاي ساده در دسترس اين مردم نيست. چرا کسي در طول اين ده سال فراموش کرده بودند براي نجات جان مردم بيگناه عراق راهپيمايي کنند؟
۲- صدام در طول دوازده سالي که از کويت اخراج شد بازي موش و گربه را با بازرسان سازمان ملل و آمريکا راه انداخت. انتهاي اين بازي ناخواسته به حمله نظامي منتهي ميشد. تصور کنيد اگر همين الان به هر دليلي آمريکا و انگليس حمله به عراق را متوقف کنند و آن کشور را ترک کنند هيچ نيرويي در روي زمين قادر خواهد بود حريف صدام شود؟ بازي اي که صدام راه انداخته بود عليرغم احمقانه بودن ميتواند براي ديکتاتورهاي ديگر الگو شود. بازي موش گربه اي که حتي قويترين ارتش دنيا هم قادر نيست آنرا به نفع خود تمام کند.
3- صرفنظر از انگيزه واقعي حمله آمريکا به عراق که تامين رضايت و امنيت يهوديان يکي از اين انگيزهاست حاصل اين حمله براي ايران از چند جهت سود آور بوده است. عدي بارها در سخنرانيهاي مختلف گفته است که در دنيا از دو چيز متنفر است پشه و ايراني.
4- خطر صدام براي ملت ايران همواره وجود داشته است. اگر در طول ده سال گذشته وي کاري به کشور ما نداشته است به خاطر اين بود که قدرت اين کار را نداشته. فراموش نکنيم که بعد از گذشت نزديک به چهارده سال از جنگ ايران و عراق هنوز اين دو کشور در حالت نه جنگ نه صلح به سر ميبرند. همان دوره جنگ ايران و عراق بسياري پيش بيني ميکردند اگر صدام به موشک اتمي دست ميافت به طور محدود در يکي از شهرهاي ايران آنرا به کار ميبرد.
5- فردا يک راهپيمايي حکومتي براي حمايت از مردم عراق در ايران انجام خواهد شد. مشکل اصلي راهپيمايي حکومتي فردا اين است که دولت ايران هم انگار قبول کرده است که دولت از مردم جداست. قرار است راهپيمايي فردا در حمايت از مردم عراق باشد! من از وقتي دعوت به اين راهپيمايي را در تلويزيون و راديو ايران ميشنوم به فکر فرو رفتم. اينان انتظار دارند چه کساني در اين راهپيمايي شرکت کنند؟ خانواده هاي شهدا که عزيزانشان توسط همين صدام کشته شد؟ رزمندگان سابق يا مجروحين جنگ؟ در تمام طول هشت سال جنگ ايران و عراق دو طرف منازل مسکوني يکديگر را هدف حمله نظامي قرار ميدادند رطب خورده منع رطب کند؟

Friday, March 21, 2003

آخرين روزهاي سال گذشته کتابي به همت نشر مرواريد منتشر شد به نام اولين تپشهاي عاشقانه قلبم.
اين کتاب متن نامه هاي فروغ به همسرش پرويز شاپور است و در سه بخش پيش از پيوند - زندگي مشترک - و پس از جدايي جمع آوري شده است.
مطالعه نامه هاي فروغ کمي احساس وجدان درد در انسان بيدار ميکند. فروغ زماني که اين نامه ها را مينوشت اطمينان داشت که کسي آنها را نخواهد خواند.
اين کتاب به همت کاميار شاپور و عمران صلاحي توسط نشر مروارد منتشر شده است
بخشي از يک نامه فروغ را در اينجا مينويسم.

پرويز جان من سلامتي را ديگر براي چه ميخواهم. زيبايي را براي چه ميخواهم. فقط من دلم ميخواهد به مرحله از رشد روحي برسم که بتوانم هر موضوعي را در خودم حل کنم
براي من احتياج کلمه بي معني بشود بتوانم زندگي را مثل يک گياه زهري ميان انگشتهايم بفشارم و خرد کنم و بعد هم آنرا زير پايم بگذارم و لگد مال کنم. دلم ميخواهد به ابديتي دست پيدا کنم که آرامش در آنجا مثل بستري انتظارم را ميکشد و چشم هايم را ميتوانم توي اي بستر بدون هيچ انتظار خرد کننده اي روي هم بگذارم. به حرفهايم نخند. شايد کمي مضحک باشد که من در اين سن چنين عقايدي داشته باشم. اما پرويز زندگي خيلي پوچ است به قول هدايت«‌ همه آدمها شبيه هم هستند با غرايز و احتياجات محصور در يک کادر کثيف» من نميتوانم زشتي ها را تحمل کنم. روحم مثل يک پرنده محبوس بي تابي ميکند. من دنياهاي زيبا و روشن را دوست داشتم و حالا با چشم هاي باز کثافت و تيرگي محيط زندگي ام و اجتماعم را تشخيص ميدهم. به کجا ميتوانم پناه بياورم. خودم تحمل خودم را ندارم. حرفهاي من خيلي چرند و مزخرف است. حالا نزديک ساعت ده شب است. .... پرويز تو اگر بخواهي که من بميرم بيشتر راحت ميشوم تا اين که اين قدر به فکر سلامتي من هستي. پرويز تو با روزهاي زيباي زندگي من آميخته اي. حالا بوي عطر اقاقيا از پنجره ميايد تو اتاق من دلم ميخواهد احساسم را برايت بنويسم. نميدانم چرا دلم ميخواهد تو اينجا باشي.نميدانم چرا بي اختيار ياد آن خانه اي افتادم که در محله مقدم داشتم رابطه ذهني عطر اقاقيا و اين خاطره را براي من چه چيزي ميتواند روشن کند. گاهي اوقات فکر ميکنم که آيا من درست فکر ميکنم. آيا همه آدمها مثل من هستند. همسايه ها صداي راديو را خيلي بلند کرده اند يادت ميايد تو هميشه ميخواستي يک راديو خوب بخري و با هم ميرفتيم راديوها را تماشا ميکرديم. حالا من از راديو به شدت نفرت دارم. شايد براي اينکه يک موقعي آنرا با تو دوست داشتم و هر چيزي که مرا به ياد زندگي گذشته ام بيندازد برايم وحشتناک ميشود .........
- سال نو بر همه دوستان وبلاگ نويس و وبلاگ خون مبارک

Monday, March 17, 2003

رفتار اصلاح طلبان در قبال قهر مردم از آنان دقيقا مشابه رفتار محافظه کاران در سال ۱۳۷۶ است.
آقاي آرمين ميفرمايند: تا زماني که فرصت داريم از همه قابليتهاي قانون اساسي استفاده کنيم در حاکميت ميمانيم. به قول سيناي عزيز اين فرصت احتمالا تا انتخابات بعدي طول خواهد کشيد.
آقاي عطريانفر گفتند که کارگزاران اگر فرصت بيشتر داشتند قطعا انتخابات را ميبردند
آقاي کروبي هم به سان پدري که به فرزند صغيرش تلقين ميفرمايند امر فرمودند: مردم در انتخابات بعدي پرشکوه شرکت خواهند کرد.
تمام اين گفته ها براي توجيه شکست نيست. بسياري از اين اشخاص حتي آنقدر قدرت درک و تجزيه شرايط را ندارند که عمق فاجعه را حدس بزنند و دارند خودشان راگول ميزنند.
قوچاني اوايل امسال به اصلاح طلبان نصحيت! کرد که در هيچ انتخاباتي شرکت نکنند و به طور جدي به انتقاد و بازسازي خود بپردازند. اين گفته ناشي از شم تيز سياسي اين روزنامه نگار جوان بود.
عدم استقبال مردم از انتخابات شوراها بسيار بيشتر از ماجراي دوم خرداد هشدار دهنده است. مردم به جناح ديگري روي نياوردند؛ قهر کردند. متاسفانه هيچ کس دوست ندارد يا جرات ندارد به عواقب اين قهر مردم بپردازد؛ قهر کردن مطمئنا آخر ماجرا نيست.آغاز يک سري حوادث است که فقط به نفع کساني است که بلدند از آب گل آلود ماهي بگيرند.
اگر آقايون اصلاح طلب کمي هم به فکر منافع ملي بودند براي خروج از حاکميت درنگ نميکردند. اصرار در باقيماندن در حاکميت به معني خراب تر شدن وجه اين گروه است و خروج اجباري در انتخابات مجلس سال آينده جايي براي حضور دوباره اين گروه حداقل در کوتاه مدت باقي نميگذارد.

Saturday, March 15, 2003

نيلوفر اين آخر سال ناگهان خوانندگان را با چند اثر غافلگير کرد.
اول از همه کتاب مشقتهاي عشق. ترجمه خانم مژده دقيقي.
اين مترجم دو سال قبل کتابي به اسم اينجا همه آدمها اينجوريند منتشر کرد که انتخابي عالي از داستانهايي بود که در دهه ۱۹۹۰ منتشر شده بودند و هر يک به مناسبتي يک جايزه ادبي برده بودند. اين کتاب به نوعي ادامه همان سنت دو سال گذشته است. منتخبي از بهترين داستانهاي بين سالهاي ۱۹۹۹-۲۰۰۱ است که باز هم به مناسبتي جايزه اي برده اند. در بين اسامي نويسندگان دو اسم ايزاک بشويگ سينگر و آليس مونرو آشنا هستند.
معرفي نويسندگان مطرح معاصر؛ براي ما که دسترسي محدودي به آثار زبان اصلي داريم توسط اين مترجم جوان غنيمتي است.
نشر نيلوفر دو اثر تازه از خانم ماگريت دوراس هم منتشر کرده است. حيات مجسم يکي از اين دو اثر شکل و فرم کامل وبلاگ را دارد. نويسنده در مقدمه اثر ميگويد:« کتاب حاضر اغاز و پايان و وسط ندارد؛ البته در شمار کتابهاي فاقد علت وجودي نميدانمش؛ يادداشتهاي روزانه هم نيست؛ از روزنامه نگاري و پرداختن به وقايع روز به دور است اسمي را ميگذاريم.....»
خانم دوراس هر اسمي براي کتابش بگذارد فراموش نکنيم که آن زمان هنوز کلمه وبلاگ اختراع نشده بود.
رمان پستي اثر محمد رضا کاتب نويسنده جوان؛ اثر ديگري است که نيلوفر به بازار عرضه کرده است.
و ناراحت کننده تر از همه يک کتاب سازي آشکار از اين انتشاراتي خوب.
از سري نسل قلم کتابي در مورد جيمز جويس به قلم آقاي اي ام استوارت چاپ شده بود؛ که حالا نيلوفر اين کتاب را به همراه فصل ۱۷ کتاب اوليس و يادداشتهاي مربوط به اين فصل در يک کتاب منتشر کرده است.
من هر چه فکر کردم دليلي براي مطالعه يک فصل از کتاب اوليس پيدا نکردم. ناشر ظاهرا قصد داشته با استفاده از اسم جيمز جويس کتابي به بازار عرضه کند.
آخرين اثر ايزابل آلنده با چهار ترجمه به فارسي برگردانده شده است.
تصوير کهنه به قلم خانم بيتا کاظمي
منهاي عشق به قلم خانم گيسو شاکري
تصويري به رنگ سپنا به قلم آقاي مصطفي مفيدي
و ترجمه چهارم قرار است به قلم آقاي خليل رستم خاني مترجم در بند منتشر شود.
اگر به آثار اين خانم علاقه مندين ظاهرا بهترين ترجمه کتاب تصويري به رنگ سپنا است که نشر نيلوفر دو روز پيش منتشر کرد.( من فقط يک صفحه از هر کتاب را با هم مقايسه کردم)
راستي ترجمه اسم اين کتاب به قدري سخت هست که مترجمان محترم حق دارند هر يک اسمي را براي آن انتخاب کنند.

Wednesday, March 12, 2003

انتشارات اطلاعات وابسته به روزنامه اطلاعات؛ سال ۱۳۷۶ کتابي منتشر کرد به اسم استالين نوشته ادوارد راژينسکي. اين زندگينامه جزو اولين کتابهايي بود که بر مبناي اسناد تکان دهنده پرونده هاي مخفي روسيه منتشر شده بود.
زماني که اين کتاب در ايران چاپ شد چند ماه بيشتر از تاريخ نشر آن به زبان اصلي نميگذشت.
اين کتاب شامل زندگي نامه استالين از کودکي پر فقر؛ نوجواني؛ آشنايي با لنين؛ به دست گرفتن قدرت در حزب کمونيست و سرانجام قلع و قمع همه مخالفان است.
سياستهاي استالين براي سرکوب دشمن بسيار جالب و خواندني است. مثلا همواره مردم را با دشمني خيالي و دست نيافتني سرگرم نگاه ميداشت. البته در تغيير دشمن هم مهارت زيادي داشت. اين دشمن مدتي آلمان براي مدتي تروتسکي و بعد آمريکا و .... بود
اما يکي از جالبترين نکته هاي اين کتاب بحث مربوط به دادگاهاي زمان استالين است. تمام افرادي که در اين دادگاه ها محاکمه ميشدند تقريبا بدون استثنا بعد از يک بازجويي مسالمت آميز! اقرار ميکردند که جاسوس دشمن خيالي بودند و صد البته فراموش نميکردند که از حسن رفتار بازجو تعريف کنند!

يه سري لغات هست که بعد از انقلاب اختراع! شد و بعد ترويج داده شده و به نوعي همه ملزم به رعايت آن هستيم.
يکي از اين لغات؛ گلاب به روتون کلمه مستهجن است که قرار است به فيلمهاي پورنو گفته شود.
اگه به اين رده بندي علاقه داريد يه درجه پايين تر از فيلمهاي مستهجن ميشود مبتذل که شامل همين فيلمهاي معروف آمريکايي است البته تا قبل از اينکه با تيغ سانسور آشنا شود.
حالا که آقاي قاليباف ميفرمايند صد هزار فيلم مستهجن از خانه چهار منتقد سينمايي به دست آمده؛ آدم حيرت زده ميشود که منتقدان محترم بدون اينکه فيلم ببينند نقد مينوشتند و شبها در منزل به تماشاي فيلم هاي پورنو مينشستند!
مشکل تنها اصطلاح مستهجن در گفتگوي آقاي قاليباف نيست. حالا گيريم ايشان خيلي از دست منتقدان شاکي بودند و خواستند کمي جرم اين افراد را سنگين تر کنند و به جاي مبتذل از لغت مستهجن استفاده کردند. اما اصلا به عظمت کلمه صد هزار فکر کرده اند؟ به فکرشان نرسيده که صد هزار واحد پول ايران نيست که ايشان اينطور ريز ميبينند؟
ميزان توليد فيلم در آمريکا سالي ۳۵۰ فيلم و در باليوود سالي هفتصد فيلم است و به جز اين دو کشور عمده توليد کننده فيلم؛ مجموع توليد فيلم در باقي کشورها ۲۰۰ فيلم است. با اين حساب چند سال پشت سر هم ايران با توليد ۵۰-۶۰ فيلم در سال چهارمين توليد کننده فيلم در جهان بود.
اين آمار مربوط به سه دهه اخير است که دوران طلايي سينما هم هست.قبل از جنگ جهاني دوم اين آمار بسيار پايين تر بود و قبل از جنگ اول که اصلا ميزان فيلمي که باقيمانده باشد و ارزش تماشا داشته باشد قابل ذکر نيست.
حالا اگر کسي حوصله داشت و ميزان کلي فيلمهاي جهان را جمع بندي کند مطمئنا به صد هزار نميرسد. اين در حالي است که آمار فيلمهاي هندي را هم داخل آدم حساب کنيم.
کاش سردار قاليباف مشخص ميکردند که اين صد هزار را از کجا آورده اند.
شايد هم منظور آقاي قاليباف اين بود که منتقدان محترم از هر فيلم مثلا صد تا تکثير کرده اند و بعد از فراغت از مقاله نويسي به فروش يا اجاره فيلم سرگرم بودند!
اين داستان خيلي باور کردني است. اصولا نه تنها شصت ميليون جمعيت ايران بلکه چند ميليارد جمعيت جهان قبول دارند که آقاي کاهه و دوستان منتقدش از جاسوسان سازمان سيا هستند که طي يک سفر در پوشش جشنواره اي با رييس سازمان سيا ملاقات کردند و همانجا يک سبد محتوي صد هزار فيلم دريافت کردند؛ بعلاوه يک چک چندميليون دلاري بابت حق الزحمه ماموريت که جوانان اين ديار را منحرف کنند. و قول دادند براي تبليغ اين فيلمها هر چه در توان دارند در مجلات سينمايي بنويسند و ....
اينها همه عين حقيقت است. باور نميکنيد؟ منتظر باشيد همين روزها آقايون منتقد درکيهان يا تلويزيون جمهوري اسلامي اقرار کنند.

Tuesday, March 11, 2003

آقاي ايرج جمشيدي وقتي از روزنامه ابرار اقتصادي جدا شد سعي کرد با همان کادر سابق روزنامه ديگري پيدا کند و حتي براي چند شماره اخبار اقتصادي را که ظاهرا جرم سنگيني ندارد را هم منتشر کرد. رقابت بين روزنامه ابرار و آقاي جمشيدي حتي به دشمني هم نزديک شد سرانجام کادر همکاران آقاي جمشيدي در روزنامه تازه تاسيس آسيا آرام گرفتند و اين روزنامه در مدت کمتر از دو سال به خوبي جايش را در بين مطبوعات اقتصادي باز کرد.
روزنامه ابرار اقتصادي با کادر جديد و با همان سياق سابق منتشر شد و سعي ميکرد براي جلب مشتري بالاي صفحه اولي روزنامه جمله «پرتيراژترين روزنامه اقتصادي ايران» را منتشر کند. اما ظاهرا نبوغ آقايان براي هر نوع نو آوري در اين روزنامه بسته شد.
آسيا هم اکنون در دو کشور دبي و افغانستان منتشر ميشود و هر روز هشت صفحه از مطالبش را به زبان انگليسي نشر ميدهد.
روزهاي دوشنبه اين روزنامه ۱۶ صفحه مطلب ويژه کامپيوتر دارد ( روزهاي عادي هشت صفحه) مطالب روزهاي دوشنبه اين روزنامه فقط خبرهاي کامپيوتري نيست بلکه گاهي اوقات مقالاتي کما بيش خواندني دارد براي مثال ديروز يک مقاله مفصل در مورد چگونگي قرار دادن عکس در صفحات وب داشت.
اين روزنامه روزهاي دوشنه دو صفحه ويژه کتاب دارد.
صفحات ويژه کتاب شامل همان ستونهاي هميشگي است؛ تازه هاي کتاب؛ معرفي چند نويسنده خارجي که اين معرفي معمولا ترجمه است و در اين شماره يک گفتگوي خواندني هم با عباس ميلاني در مورد کتاب معماي هويدا دارد.
حتي اگر به مقوله اقتصاد چندان علاقه اي نداريد روزهاي دوشنبه اين روزنامه بد چيزي نيست.

Saturday, March 08, 2003

انتشارات طوس ناشر مجموع آثار چخوف که اين آثار را در يک مجموعه پنج جلدي چند بار چاپ کرده بود مجددا همين آثار را با چند اثر اضافي در هفت جلد و به قيمت ۲۹۰۰۰ تومن منتشر کرده است. اين مجموعه به صورت هفت جلدي و يکجا فروخته ميشود.
چاپ جديد اين آثار شامل چند داستان کوتاه اضافي و يک داستان بلند است. در گفتگويي که با ناشر اثر داشتم علت اين کار را جويا شدم ايشان گفتند که در چاپ جديد اين آثار به ترتيب زمان انتشار مرتب شده است ( چاپ قديمي به ترتيب نوع اثر در پنج جلد منتشر شده بود)
ايشان متذکر شدند که براي دارندگان قبلي اثر تخفيف بيست درصدي در نظر گرفته اند.
با وجود اين تخفيف به نظر ميرسد فقط براي چند داستان کوتاه و يک داستان بلند پرداخت ۲۳۰۰۰ هزار تومان منطقي نباشد.
البته ناشر محترم با کلي منت اعلام کردند که ممکن است بعد از نمايشگاه کتاب (‌ارديبهشت ۸۲) تعداد ۵۰۰ نسخه از اضافات اين مجموعه را براي دارندگان قديمي در دو جلد چاپ کنند.
بد نيست بدانيد که اين هفت جلد شامل تمام مجموعه آثار اين نويسنده نيست و به انتخاب زنده ياد سروژ استپانيان بهترين کارهاي وي در اين هفت جلد جمع آوري شده است.
به جز اين هفت جلد دو جلد مجموعه مکاتبات چخوب هم ترجمه شده است که سالهاست در انتظار چاپ نزد نشر طوس مانده است.

Wednesday, March 05, 2003

اين شايعه ای که کيهان عنوان کرده «اصلاح طلبان قصد دارند امتياز روزنامه همشهري رو از شهرداري به وزارت کشور يا يه جاي ديگه که هنوز دست اصلاح طلبان است انتقال بدند» دقيقا شبيه همون رفتاريه که شش ساله محافظه کارها دارند ميکنند. همون سياست سنگر سوخته. يعني به محض اينکه يک سنگر رو از دست ميدن تا حد امکان اون رو ناکارا ميکنند. حالا سئوال اينجاست: با رقيبي که بد بازي ميکنه يا از خودش قوانين بازي اختراع ميکنه بايد مثل خودش بازي کرد؟
مشکل اينجاست که اگه روزنامه همشهري به دست محافظه کاران بيافته ديگه بعيده بشه از دستشون خارج کرد. يعني اونا همون قائده بازي خودشون رو در مورد اين روزنامه چهار سال ديگه اگه قرار بشه شوراي شهر رو از دست بدن اجرا ميکنند.


* خبر تکميلي : الان با خبر شدم عباس سليمي نمين قراره مدير مسئول اين روزنامه بشه. اگه يه شماره کيهان هوايي رو در زماني که ايشون مدير مسئول اين مجله بودند خونده بودين متوجه ميشين پر خواننده ترين روزنامه شهر قرار دست چه نابغه اي بيافته.
نزديک دو دهه قبل زماني که آقاي موسايي تصميم گرفت سرمايه اش را در راه تاسيس يک موسسه حرفه اي جهت انتشار فرهنگنامه اختصاص دهد بسيار شايد تصور ميکردند که اين نوع سرمايه گذاري فقط از طرف موسسات بزرگ نشر و يا مراکز دولتي قابل توجيه باشد.
نشر فرهنگ معاصر در ابتداي کار شايد ناچار شد حتي براي تقويت بنيه مالي کتاب کليدر دولت آبادي را هم چاپ کند اما به زودي بعد از انتشار اولين فرهنگنامه انگليسي به فارسي اين موسسه که به همت آقاي دکتر باطني انجام گرفت؛ به سود دهي نشست. اين فرهنگنامه همان زمان برنده جايزه کتاب سال جمهوري اسلامي هم شد.
چند سال بعد از انتشار اين فرهنگنامه ويرايش جديدي از آن به بازار آمد که حدود چهل درصد لغات بيشتر داشت و از همان ابتدا زمزمه بود که پروژه نهايي اين فرهنگنامه کتابي قطور و دو جلدي خواهد شد که قرار بود کاملترين فرهنگ دو زبانه فارسي هم باشد.
به زودي دکتر باطني از همکاري با اين موسسه کناري گرفت و کار تدوين اين فرهنگنامه با همکاري دکتر حق شناس از سر گرفته شد. اين فرهنگنامه که در واحد پژوهش فرهنگ معاصر و براي مدت نزديک به پانزده سال به انجام رسيد سرانجام اولين بار اواخر سال ۱۳۷۹ به اسم فرهنگ هزاره منتشر شد و همان زمان بسياري نقد روي آن نوشته شد.
حالا بعد از دو سال فرهنگ معاصر چاپ جديدي از همان کتاب را در يک جلد منتشر کرده است. کاغذي که براي چاپ اين کتاب به کار رفته است از نوع کاغذ بسيار مقاوم و نازکي است که در خارج از ايران خاص انتشار کتابهاي حجيم فرهنگنامه و داير المعارف است و در ايران کمتر استفاده ميشده(‌يا شايد اصلا استفاده نميشده) به خاطر استفاده از اين نوع کاغذ است که حجم کتاب در شکل ظاهري بدون کم شدن هيچ مدخلي دقيقا به اندازه نصف چاپ قديمي است .
من هم معتقدم که استفاده از فرهنگ دو زبانه بزرگترين آفت براي يادگيري زبان است اين فرهنگ به طور تخصصي به درد مترجماني ميخورد که مدتها در ذهنشان با معني کلمه اي که مفهوم انگليسي آنرا ميدادند و نميتوانند معادل خوبي در فارسي برايش پيدا کنند کارايي دارد. خانم مژده دقيقي در نقدي که در مجله جهان کتاب يک سال قبل روي اين فرهنگ زد به کارايي اين فرهنگنامه از اين نقطه نظر به خوبي پرداختند.
چاپ جديد فرهنگ معاصر در يک جلد و با همان قيمت دو جلدي( ۱۴۰۰۰ تومان) مدت کوتاهي است که به بازار نشر ارائه شده است.


مدتي قبل بي بي سي خبر جشن انتشار کتاب فرهنگ سخن را که به نوعي ادامه فرهنگ معين و يکي از کاملترين فرهنگ زبان فارسي است که منتشر شده است را پخش کرد.
کتاب فرهنگ سخن با سرپرستي دکتر انوري و توسط نشر سخن منتشر شده است و به گفته دکتر انوري سعي شده است براي واژه هاي منسوخ و واژه هاي مورد استفاده هنگام نگارش اين فرهنگنامه تمايزي قائل شوند.
اين فرهنگ مدت کوتاهي است که در هشت جلد و به قيمت ۵۵۰۰۰ تومان منتشر شده است.

Tuesday, March 04, 2003

متن يک نامه

روز ششم مارچ روز جهاني کتاب نام گرفته است و به اين مناسبت مراسم ويژه اي در کشورهاي مختلف برگزار ميشود امسال بي بي سي عنوان کتاب را براي قرائت در اين روز به راي گذاشت
پس از راي گيري کتاب قلب تاريکي اثر جوزف کنراد مقام اول را به دست آورد بي بي سي هم اکنون نسخه پي دي اف کتاب را درسايت خود قرار داده است تا خوانندگان کتاب را مورد بحث و بررسي قرار دهند و يکديگر را از نظر شخصي خود در مورد کتاب با خبر کنند.


با تشکر از افق


فکر ميکنم براي اولين بار در جهان افرادي را به خاطر اينکه مورد سو قصد استفاده قرار گرفتن دستگير کردند

Monday, March 03, 2003

test*
نفشه گسلهاي تهران رو اسکن کردم فقط اينقدر بزرگ بود که نشد همه اش رو اسکن کنم. اما بخش عمده نقشه رو ميتونين ببينيد اگه تو وبلاگم مشخص نبود يه سر برين اينجا
چند تا توضيح در مورد اين نقشه بدم
اول اينکه اين نقشه رو از کتاب تهران در انتظار زلزله برداشتم
دوم اينکه مناطقي که به رنگ زرد در اين نقشه مشخص شده مرز گسيختگي گسلهاست. در اين منطقه هيچ ساختماني با هر ضريب ايمني سالم نميماند. منطقه بعدي که به رنگ آبي مشخص شده به دليل اينکه در جوار منطقه گسست قرار دارد ويراني بسيار شديدي خواهد داشت.
اگر تهران از اصول شهر سازي درست و حسابي الگو برداري ميکرد تمام اين مناطق زرد و آبي بايد تبديل به پارک ميشد.
بخشي که در نقشه اصلي ادامه پيدا ميکند از سمت راست تا لشگرک و جاجرود و تلو و سد لتيان ادامه پيدا ميکند و از سمت چپ که تقريبا کامل اسکن شده است.
مناطقي که در نقشه به رنگ سفيد مشخص شده مناطق با ويراني شديد و مناطق خاکستري رنگ نواحي مسکوني است(‌احتمالا نقشه خيلي قديمي است چون با رشد شهرسازي در دو دهه گذشته کل اين نقشه بايد الان خاکستري ميشد)
نواحي که هاشور شده است مناطق با توان آبگونگي و ويراني شديد ذکر شده است.

Sunday, March 02, 2003

از نتايج حيرت انگيز انتخابات تهران يکي هم اينکه به زودي روزنامه همشهري راستي ميشه.
ديگه بعيد ميدونم شوراي نگهبان اون اصلاحيه مطبوعات رو که مجلس هفته پيش تصويب کرد ـبراي اينکه هر روزنامه حق داشته باشه براي کل جامعه منتشر بشه - رد کنه. البته از لحاظ تبليغات براي انتخابات اصلا مهم نيست که پرتيراژترين روزنامه کشور دست راستيها ميافته چون بعيد ميدونم ديگه اين روزنامه براشون از جهت تبليغات در زمان انتخابات کارايي داشته باشه. ( هر دو انتخابات مجلس و رياست جمهوري رو از الان ميشه حدس زد که اصلاح طلبان باختن)
مهم اينه که به زودي يکي از بهترين روزنامه هاي ايران تبديل ميشه به يکي از بدترينهاي آن.