Saturday, May 29, 2004

جايزه نخل طلاي کن امسال به کارگردان تپلي سينما آمريکا مايکل مور رسيد. فيلمسازي که هم بازيگر است و هم تهيه کننده و هم کارگردان. جالب سياست فرهنگي کشور فرانسه است که از طرفي به نمايندگي از مردم و فشر فرهيخته کشور از آمريکا متنفر است و از طرفي آنقدر دلباخته فرهنگ آمريکايي شده اند که ابلهي مثل کوئنتين تارانتينو را به رياست هئيت داوران اين دوره جشنواره انتخاب ميکنند. و به فيلمي از مايکل مور ( در رقابت با برادران کوئن و جيم جارموش) جايزه ميدهند. من البته هيچ يک از فيلمهاي اين آقايان را نديده ام اما برايم سخت است باور کنم ارزش هنري فيلم مايکل مور بالاتر از آن دو فيلم يا فيلمهاي ديگر جشنواره باشد و مسائل سياسي هيچ دخالتي در اين انتخاب ندارد.

روزنامه شرق امروز اين نوشته من در مورد زلزله را در صفحه اولش چاپ کرده است.
البته بدون ذکر منبع. با کمي تلخيص

Wednesday, May 19, 2004

درباره صد کتاب خواندني 7-

توي اينترنت دنبال مطلبي در مورد بورخس ميگشتم که چشمم به اين مقاله خواندني خانم آذر سلطاني از سايت فروغ افتاد.
عين نوشته ايشان را اينجا مياورم

بورخس:‌نويسنده اي بدون رمان
آذر سلطاني

اگر چه بورخس، نويسنده‌ی آرژانتيني، صدها شعر سرود و داستان نوشت و مقاله منتشر كرد، ولي او رماني ننوشت. بورخس را مي‌توان يكي از نويسنده گان جهان سوم به شمار آورد. او براي ادبيات كشورش هم‌چون يك بزرگ علوي براي ماست. بورخس چون هومر نيمي از عمر طويل خود را كور و نابينا بود. او در جواني زير تأثير ادبيات انگليسي واقع گرديد، چون مادربزرگ‌اش تبعه‌ی انگليس بود. از نظر سياسي بورخس ضدفاشيسم و مخالف حكومت پرون در كشورش بود. او ضدمبارزه‌ی مسلحانه در آمريكاي لاتين به رهبري چه گوارا نيز بود. شايد به اين دليل سوسياليست‌ها او را نويسنده‌اي راست‌گرا مي‌دانستند. منتقدان مي‌گويند، گرچه بورخس ناسيوناليست نبود، ولي به دموكراسي هم باور نداشت. بورخس خود مدعي بود كه در جواني مدتي آنارشيست و پاسيفيست بود و در تمجيد از انقلاب اكتبر در شوروي شعر سروده و در مجلات آن زمان منتشر كرده است.
دوست‌داران بورخس با اظهار تأسف مي‌گويند كه او از جمله نويسنده‌گان مهم جهاني‌ست كه هم‌چون جويس و پروست جايزه‌ی نوبل ادبيات را دريافت نكرد. خانم ماريا قدامه، بيوه‌ی او، به مناسبت صدمين سال تولدش در مصاحبه‌اي گفت: "در حال حاضر، چهارده محقق قصد نوشتن بيوگرافي بورخس را دارند، هشت نفر از آن‌ها با ما تماس گرفته‌اند، ولي فقط يكي از آن پروژه‌ها را مي‌توان جدي و جالب به حساب آورد." اين هم از جمله نقش‌هاي مهم بيوه‌ها در ادبيات است.
در تاريخ رسانه‌هاي جمعي هيچ نويسنده‌اي به قدر بورخس مورد مصاحبه قرار نگرفت. به نظر صاحب‌نظران، بورخس تبحر خاصي در دست‌كاري و دست انداختن مصاحبه‌گران داشت. او به سبب يك بيماري ارثي خانواده‌گي، حدود نيمي از عمر خود را در كوري و نابينايي به‌سر برد، به اين دليل تا شصت ساله‌گي نزد مادرش زيست. درباره‌ی بورخس گفته مي‌شود كه گرچه تمام عمر عاشق بود، ولي هيچ گاه شعر و داستاني عاشقانه ننوشت. در سال 1970 در يك همه‌پرسي آزمايشي براي دريافت جايزه‌ی نوبل،او بيش از سولژنيتسين برنده‌ی جايزه نوبل رأي آورد.
بورخس درسال 1899 در آرژانتين به دنيا آمد و در سال 1986 درسوئيس درگذشت. او از خانواده‌اي مرفه و تحصيل‌كرده بود. پدرش استاد روان‌شناسي دانش‌گاه و وكيل دادگاه بود. به دليل انگليسي بودن مادربزرگ، بورخس زبان انگليسي را مناسب‌ترين زبان براي سرودن شعر مي‌دانست. اواز پانزده ساله‌گي در اروپا به تحصيل پرداخته بود. در سال 1955 بعد از اين كه گروهي از نظاميان عليه ديكتاتوري پرون كودتا كردند، او مدتي رئيس كتاب‌خانه‌ی ملي پاي‌تخت كشورش بود. بورخس يكي از مهم‌ترين نويسنده‌گان قرن بيستم است كه روي ادبيات مدرن كشورهاي اسپانيايي زبان در آمريكاي جنوبي تأثير بزرگي گذاشت. او پايه‌گذار ادبيات مدرن آرژانتين نيز هست. بورخس در سال 1921 بعد از برگشت به وطن، پايه‌گذار سورئاليسم خاص وطن خود گرديد. او يايه‌گذار فوتوريسم اسپانيايي در مادريد نيز بود. صاحب‌نظران بورخس را يكي از آغازگران ادبيات پست‌مدرن و مكتب رئاليسم جادويي آمريكاي لاتين مي‌دانند. در زبان انگليسي سبكي وجود دارد به‌نام بورخسي كه واژه‌ی ادبي كافكايي را براي خواننده تداعي مي‌كند.
بورخس در جواني در مقاله‌اي با عنوان: نويسنده‌گي و جادو، بوتيقاي داستان‌سرايي مدرن را مطرح كرد. او در اين مقاله مي‌نويسد كه ادبيات تصوير واقعيت نيست، بلكه كوششي جهت رضايت و كنج‌كاوي خواننده است. به نظر بورخس، ادبيات هميشه خصوصي و اتوبيوگرافيك است. او مي‌گويد كه مشغوليت به ادبيات به او احساس رضايت و خوش‌بختي مي‌داده. بورخس به تقليد از هزار، شاعر باستان، مي‌نويسد كه شعر نبايد طولاني باشد و به نقل از ادگار آلن پو توصيه مي‌كرد كه يك شعر مدرن نبايد طويل‌تر از پانزده سطر باشد. اوكتاويو پاز در مقاله‌اي درباره‌ی بورخس نوشت كه او سعي كرد در تمام زمينه‌ها آدمي ميانه‌رو و متعادل باشد.
محققان، بورخس را از نظر فلسفي زير تأثير فلسفه‌ی كلاسيك ايده‌آليست انگليس مي‌دانند. بورخس مدعي بود كه آثار جان لاك، هابز، هيوم، بركلي، اسپينوزا، لايب‌نيتس را مطالعه كرده است. او مي‌گفت كه نويسنده هنرمندي‌ست كه در هرج و مرج جهان و محيط اطراف خود، با كمك ايده‌آل‌هايش مي‌خواهد نظمي به جهان انسان و فرد بدهد. نويسنده گر چه اسير تاريخ و شرايط ملي كشور خود است، ولي او با كمك نيرو و اراده‌ی فردي مي‌تواند جهان خاص خود را بسازد.
بورخس مي‌نويسد، قبل از اين كه در سال 1962 در آمريكا با يك فيزيك‌دان ايراني به‌نام فريد هوش‌فر آشنا شود، او با ادبيات، عرفان و فرهنگ ايراني، از جمله با زرتشت، فريدالدين عطار و كتاب هزار و يك شب، آشنا بود. بورخس دوست‌دار فرهنگ شرقي ازجمله ايراني، هندي، عربي و يهودي نيز بود. او مي‌گويد كه معشوقه‌هايش ادبيات، فلسفه و اخلاق هستند.
بورخس، غير از كتاب شعر و داستان كوتاه، چند مجموعه مقالات نيز منتشر كرد. از جمله آثار او «تاريخ ابديت، هزار تو، آلف، كتاب‌خانه‌ی شخصي، پرچم سياه، باغ كوره راه‌ها، تفتيش عقايد» و «تحسين سايه» هستند. او در كشورهاي انگليس، فرانسه و آمريكا، قبل از كشور خود مشهور شد. بورخس در سال 1961 هم‌راه ساموئل بكت، موفق به دريافت جايزه‌ی ادبي ناشران اروپايي گرديد. او از جواني به ترجمه‌ی آثار كافكا، فاكنر، آندره ژيد و ويرجينيا ولف پرداخت. بورخس هنري جيمز، كنراد، آلن پو و كافكا را معلمان ادبي، و بودا، شوپنهاور و عطار را از معلمان فلسفي خود مي‌دانست. چه بسا درك و شهرت بورخس در ايران شايد به همين سبب باشد!

چند خط اضافي
بورخس را اول بار زنده ياد مير علايي به ايرانيان معرفي کرد. با ترجمه چند داستان و يک مصاحبه چند شعر و يک مقاله درباره بورخس در کتابي به اسم ويرانه هاي مدور. چندي بعد ميرعلايي همين کتاب را با داستانهاي اضافه ديگر به اسم هزارتوهاي بورخس منتشر کرد.
دو تا از بهترين ترجمه هاي آثار اين نويسنده بعد از انقلاب انجام شد اول اولريکا با ترجمه آقاي ميرعباسي که ظاهرا اولين ترجمه از آثار بورخس از متن اسپانيولي است و دوم کتابخانه بابل و 23 داستان ديگر به قلم کاوه سيد حسيني.
اين داستان بسيار بسيار کوتاه از بورخس را بخوانيد و اگر قبلا خوانده بوديد باز هم بخوانيد و لذت ببريد.

مطلب قبلي در اين مورد

Sunday, May 16, 2004

14-نشردانش ايران بالاخره کتاب پرسش و پاسخ کودکان را بعد از دو سال تاخير منتشر کرد. تاخير اينقدر طولاني شد که ديگر دوران سئوال‌هاي کودکانه فرزندم گذشته است. وقتي دليل اين‌همه تاخير را پرسيدم به وزارت ارشاد ارجاع داده شدم. تعجب نکنيد کودکانتان حق ندارند از بارداري و مذهب و جنسيت و ... سئوال زيادي کنند. اگر هم سئوال کردند يک کشيده پاسخش است.
15- گلي امامي کتابي منتشر کرده به اسم پروست چگونه ميتواند زندگي شما را دگرگون کند(How Proust can change your life) اثر آلن دو باتن حتي اگر در جستجوي زمان از دست رفته را نخوانده ايد اين کتاب را از دست ندهيد.
16- مهدي غبرايي دو اثر از دو نويسنده ناشناخته در ايران را هم‌زمان به بازار کتاب فرستاد. اولي کتاب رانده و مانده (fasting, feasting) اثر آنيتا دساي نويسنده هندي که نامزد جايزه بوکر 1999 هم بوده است ناشر اين کتاب موسسه انتشاراتي آهنگي ديگر است. دومي کتابي از روت پريور جابوالا به اسم گرما و غبار (heat and dust) که نشر افق آنرا منتشر کرده است. خانم جابوالا زاده آلمان از پدر و مادري لهستاني است. اين کتاب برنده جايزه بوکر شده است. ناشر نشر افق.
17- تنها رمان قابل اعتناي پليسي که امسال منتشر شد را نشر افق منتشر کرد: قاتل روباه است اثر الري کويين. بخش‌هاي اول اين کتاب مدتي به صورت پاورقي در همشهري دوم منتشر ميشد.
18- نشر افق يک پک از کتاب‌هايش را در هم! با تخفيف بيست درصدي مي‌فروخت و همان کتاب‌ها تک تک با تخفيف ده درصدي. متاسفانه در پک کتابش آخرين اثر ترجمه شده پل آستر به اسم ارواح هم بود. مطالعه دو کتاب قبلي اين نويسنده عذابي براي من بود که از ارواح فراري شدم. البته شما چندان اين نوشته را جدي نگيريد کتاب برج اثر جي جي بالارد برايم همين عذاب را داشت همينطور کليه آثار يک نويسنده نامدار ايتاليايي که لااقل يکي از آثارش شاخص آثار پست مدرنيسم است و آنقدر در ايران طرفدار دارد که من جرات نمي‌کنم اسمش را بياورم. فکر مي‌کنم من با آثار پست مدرن مشکل دارم.
19- در کمال پوست کلفتي کتاب امپراتوري خورشيد آخرين کتاب جي جي بالارد را که آقاي بهرامي ترجمه کرده‌اند، خريدم. ناشر چشمه. ايشان هم جزو نويسندگان پست مدرن در ايران معرفي شده‌اند. هنوز لذت بعضي از داستانهاي کوتاه اين آقا در کتاب منطقه مصيبت زده شهر زير دندانم است.
20- نشر کاروان با همکاري انديشه سازان دو جلد کتاب فسقلي( يک کم کوچک‌تر از جيبي) منتشر کرده است. مجموعه داستان آلماني و اروپايي به اسم نقطه سر خط ترجمه آقاي عبداللهي و کتاب دوم گزيده داستانهاي انگليسي به اسم سوپ بهشتي. ترجمه خانم بهاره جمشيدي.
21- نشر موج هم چند داستان کوتاه از جوزف کنراد منتشر کرده به اسم امي فاستر( A my Foster and other stories). نويسنده اي که به خاطر زبان فاخرش کمتر مترجمي به سراغ آثارش ميرود. کتاب تير خلاص (The Coup de Grace)مجموع داستانهاي کوتاه امبروز بيروس نويسنده چيره دست آمريکايي را هم نشر نادر منتشر کرده است. از اين نويسنده چند داستان در مجموع داستان‌هايي که منتشر شده بود به طور پراکنده خوانده بوديم. جالب از همه مسئول محترم نشر نادر بود که به من گفت ترجمه اين کتاب ترجمه‌اي بسيار معمولي است و ممکن است زياد رضايت شما را جلب نکند. صداقتش برايم حيرت‌آور بود.
22- آقاي دوايي هم‌زمان دو نويسنده چکي را به فارسي زبانان معرفي کرد. کتاب تنهايي پر هياهو(Prilis hlucna samta) اثر بهوميل هرابال که خوشبختانه از زبان اصلي به فارسي برگردانده شده است. (‌آقاي دوايي سالهاست در چک اقامت دارند) ميلان کوندرا در مورد اين نويسنده گفته بود که ... به يقين بزرگترين نويسنده‌اي است که امروز در سرزمين چک داريم. نشر کتاب روشن وابسته به نشر آبي ناشر اين کتاب است. طرح جلد اين کتاب يکي از زشترين طرح‌هاي جلدي است که در ايران منتشر شده است. يک اثر تيره و درهم و نامفهوم که رنگ تيره رنگ غالب آن است. مطمئن باشيد دليل اصلي شکست اين کتاب در بازار همان طرح زشت روي جلد آن است.
23- جنس گيلاس(Sexing the Cherry) اسم اثري است از جانت وينترسن ترجمه تينا حميدي. ناشر قطره. در معرفي اين کتاب ميخوانيم :‌ تغيير فرم نوشتار يکي از راه‌هايي است که وينترسن به کار مي‌گيرد تا خواننده را متوجه کنش خواندن خود نمايد و سرعت و ريتم مناسب خوانش را دريابد. قرائت آثار او به تمرکز احتياج دارد، گفتمان و يک عمل کاملا فعالانه است. بايد که به کتاب گوش دهيم و ريتم درست را دريابيم و در زمان، که در حال خلق شدن است حرکت کنيم....
24- نشر چشمه جلد چهارم کتاب صد سال داستان نويسي در ايران را منتشر کرد. اين کتاب به بررسي آثار ادبي کشورمان تا سال 1374پرداخته است. نشر چشمه مجموعه چهار جلدي صد سال داستان نويسي را در دو جلد منتشر کرده است و جلد چهارم را براي کساني که قبلا سه جلد قبلي مجموعه را خريده اند در هفتصد نسخه منتشر کرده است. اگر سه جلد قبلي اين اثر را تهيه کرده ايد براي تهيه جلد چهارم عجله کنيد.
25- نشر پيکان ناشر کتابهاي بازاري و پرفروش به تازگي با همکاري آقاي هرمز رياحي سعي در ارائه آثار متفاوت دارند. کتاب سي و دو هزار سال تاريخ هنر يکي از ثمره‌هاي اين همکاري است. با قيمت سي و هشت هزار تومان. کتاب مجموعه افسانه هاي برادران گريم در دو جلد هم محصول ديگر اين همکاري. اين انتشاراتي چاپ دوم ترجمه بسيار بد کتاب خانه شن و مه را با قلم آقاي قراچه داغي منتشر کرده‌اند. اگر قصد مطالعه اين کتاب را داريد به سراغ ترجمه آقاي مهدي غبرايي، نشر علم با نام خانه روي آب برويد.
26- امسال بر خلاف سالهاي گذشته از برنامه هاي تفريحي براي کودکان در جشنواره خبري نبود. نه نمايش و نه نقاشي و گريم و .... جشنواره امسال براي خردسالان هيچ جاذبه‌اي نداشت.
27- نشر نيلا که وبلاگ فعال و خوبي در طول جشنواره داشت چند کتاب جديد منتشر کرد که فيلمنامه بعضي‌ها داغشو دوست دارند گل سر سبدشان است. سال گذشته فيلمنامه آپارتمان را همين انتشاراتي منتشر کرده بود.
26- متاسفانه از يازده روز دوران جشنواره من فقط سه روزش را در ايران بودم. اين نوشته هم حاصل گردش سه روزه من در نمايشگاه است.

Saturday, May 15, 2004

گز ارش نمايشگاه کتاب
1- نمايشگاه کتاب ساعت يازده شروع ميشد و ساعت يازده شب به اتمام ميرسيد. فکر ميکنم تماشاي غرفه ها بعد از ساعت نه شب هم لطفي داشته باشد. متاسفانه مرخصي من تا قبل از ساعت نه شب بود.
2- امسال دستفروشان در نمايشگاه بيداد ميکردند. اين قشر زحمتکش نه تنها پياده رو طولاني درب شمالي نمايشگاه را از دو سو به طور کامل اشغال کرده بودند بلکه به راحتي به داخل نمايشگاه هم رخنه کردند. اقلامي که در داخل نمايشگاه به فروش ميرسيد : خودکار- اسباب بازي دلفين شناگر- و سيگار. شهردار مردمي يعني اين.
3- ناشر کتابهاي تن تن کار جالبي کرده بود. هر شش جلد کتابهاي اين شخصيت را در يک جلد منتشر کرد. به قيمتي غير قابل رقابت. کل کارهاي تن تن را ميتوانستيد در چهار جلد بخريد سي هزار تومن.
4- نشر هرمس دو جلد کتاب چاپ کرد که نفسم را بند آورد. کتاب سه تفنگدار و کنت مونت کريستو هر دو به ترجمه آقاي محمد طاهر ميرزا اسکندري. اگه بابا بزرگ کتابخواني داشته باشيد احتمالا ميتوانيد چاپ قديمي و سنگي اين کتابها را در کتابخانه اشان پيدا کنيد. آقاي ميرزا اسکندري ظاهرا از نوادر قاجار است و اين دو کتاب جزو اولين ترجمه هاي ادبي ايران محسوب ميشوند. ترجمه کتاب با زبان قاجاري انجام گرفته است و حسن کار در اينکه براي تجديد چاپ ويرايش هم نشده است. اين کتابي است که در دوران نوجواني بسيار از مطالعه اش لذت بردم. اگر حوصله داريد غفلت نکنيد.
5- نشر هرمس قرار است بالاخره کتاب مسيح هرگز به اينجا نرسيد اثر کارلو لوي را منتشر کند. مشکل اصلي اين کتاب البته در وزارت ارشاد است. خانم محترم مسئول غرفه به من گفتند که کتاب زير چاپ است. پارسال هم عين همين جمله را از يک نفر ديگر در همين غرفه شنيده بودم.
6- محمد بکايي اولين کتاب درست و حسابيش را منتشر کرد. باقي کتابهايي که تا به حال منتشر کرده بود همچين درست و درمان نبودند. ناشر نيلوفر. حتما در مورد کتابش بعد خواهم نوشت.
7- نشر خانه ادبيات کودک کتابهاي به اسم غولک ميفروخت که هم قد بچه ها بود( قطع يک متري) و روز آخر استقبال عجيبي از اين کتاب شده بود. وقتي من رسيدم فقط يکي از مجموعه کتابهاي تام و جري باقي مانده بود. يکي از کارتونهاي تام و جري تبديل به دوازده نقاشي شد و روي کتابهاي متري چاپ شد. کيفيت قصه گويي و نقاشي افتضاح.
8- چينش غرفه ها امسال شاهکاري بود از کارداني و درايت! غرفه ناشران عمومي از سالن پنج شروع ميشد و تا سالن نه ادامه پيدا ميکرد و بعد وقتي وارد سالن ده ميشدي با ناشران کتابهاي دانشگاهي برخورد ميکرديد. در عوض اگر کمي ميگشتيد ميتوانستيد ادامه غرفه ها را در سالن بيست و پنج و چند جاي ديگر بيابيد. ماکان عزيز حق دارد که اين غرفه ها را تبعيد گاه مينامد. خيلي فکر کردم استدلال اين روش چينش غرفه ها را بفهمم درنيافتم. و عادت دارم هر چيزي را که نميفهمم شاهکار بنامم!
9- امسال براي اولين بار مکانهايي تعبيه شده بود که به نام غرفه امانات نامگذاري شده بود. ميتوانستيد براي ادامه گردش کمي بارتان را سبکتر کنيد.
10- امسال هر از گاهي چشمتان به يک سايه بان و چند صندلي و يک تابلو به اسم استراحتگاه هم ميخورد.
11- غرفه ميلاد غلغله بود. جمعيت در راهروهاي باريک سالن ويژه فروش سي دي موج ميزد.
12- غرفه مطبوعات خلوت و دنج. بهترين مکان براي استراحت فکري. تنها جلوي بعضي روزنامه ها مثل روزنامه شرق شلوغ بود. البته شلوغي مجلات زرد که جاي خود دارد.
13- انتشارات امير کبير سه جلد از دايره المعارف ايرانيکا را چاپ کرده است. نگاهي به اين سه جلد کتاب انداختم. دو جلد آن بسيار ضعيف و رنجور و لاغر بودند. تمام هراس من از اين است که از تيغ سانسور اينگونه شده باشند. تا دريافت خبر موثق از خريد آن منصرف شدم. اما اسامي مترجمين قابل اعتنا بود. نشر اميرکبير البته ظاهرا جزو ناشراني است که به قدري سيستم سانسورش قوي است که حتي نيازي ندارند کتابشان را به وزارت ارشاد ارائه کنند.
...

Tuesday, May 11, 2004

اگر با ماشين شخصی قصد رفتن به نمايشگاه را داريد حواستان باشد که از پارکينگ نمايشگاه استفاده کنيد و نه از پارکينگ شهرداری که در خيابان سئول قرار داد.
به دو دليل ساده
اول استفاده از پارکينگ شهرداری يعنی طی مسافت زيادی با پای پياده و در شرايطی که کتاب زيادی خريد کرده باشيد زياد راحت نيست.
دوم اينکه پارکينگ شهرداری هزينه ای معادل دو برابر هزينه پارکينگ نمايشگاه از شما طلب ميکند.
سالهای گذشته حتی اگر دست اندر کار توليد کتاب هم بوديد ورود به نمایشگاه با ماشین شخصی کار راحتی نبود. ظاهرا دعوای بين شهرداری و مسئولان نمايشگاه اينبار به نفع مردم شده است.
سايت نمايشگاه کتاب
جستجوی آن عملا کار نميکند و عدم وجود جستجو برای چنين سايتی کارایی آنرا در حد یک دکور کرده است.
انشاله سال آينده