Wednesday, December 31, 2003

گفتگو با دکتر عکاشه، بی بی سی

دکتر عکاشه: متأسفانه ما عادت داريم هر وقت واقعه ای اتفاق افتاد، به شدت داغ و حساس می شويم و به فکر نجات جان خود می افتيم، اما وقتی مدت زمانی از آن گذشت باز آن را فراموش می کنيم. من بيش از بيست سال است که فرياد می زنم تهران در معرض خطر زلزله است. از چند سال پيش که پايگاه های زلزله نگاری دقيق در جنوب غرب تهران نصب شدند، ما پی برديم که خطر لرزه خيزی در تهران خيلی بالاست. ما با شبکه زلزله نگاری دقيقی که در تهران داريم، می توانيم هر روز زمين لرزه های متناوب را در مناطق گوناگون تهران ثبت کنيم. اگر يک زلزله شش ريشتری در تهران اتفاق بيفتد، که احتمال آن زياد است، به عقيده من پايتخت برای يکی دو سال تعطيل می شود، و اگر زلزله قوی تر باشد، برای هميشه! من بارها به سران کشور گفته ام که بهتر است تا غافلگير نشده ايم، پايتخت را جا به جا کنيم و از تهران به جای ديگری منتقل کنيم. آيا بايد حتما منتظر يک فاجعه بزرگ انسانی باشيم؟ بهتر نيست که از حالا فکر چاره باشيم. ايا بايد پس از تلف شدن دو تا سه ميليون نفر به فکر چاره بيفتيم؟ اگر زلزله بزرگی در تهران اتفاق بيفتد، عده بيشماری قربانی خواهد گرفت و زندگان هم آرزوی مردن خواهند کرد. به عقيده من زلزله يک امر طبيعی است که می توان خطر آن را کاهش داد. زلزله برای کشتار ما نيست، اين ما هستيم که با برنامه ريزی غلط، با ساختمان سازی نادرست، باعث مرگ و مير خود می شويم. دولت به عنوان نماينده و حامی مردم بايد زلزله شناسی را جدی بگيرد و در جهت کاهش خطرات آن گام های جدی بردارد.

Sunday, December 28, 2003

حساب شيرين عبادي براي کمک به زلزله زدگان: 8080، بانک صادرات، ميدان اسدآبادي، تهران

Saturday, December 27, 2003

انقلاب ما با حرف شروع. حرف و نه نوشته ای که برای فريب دادن هم به کار ميايد همانطور که برای روشنگری.
گفته ميشد از ستم شاه؛ دزدی؛ ويرانی و فقری که شاه در طول حکومتش برای اين ملت به ارمغان آورده بود. وعده داده ميشد برای بهشتی اسلامی در کره زمين.
بيست و پنج سال از انقلاب اسلامی گذشته است. متوسط عمر ساختمان در ايران سی سال است يعنی با يک حساب سرانگشتی بيش از هشتاد در صد ساختمانهايی که در اثر زلزله بم فرو ريخت، ساخته بعد از انقلاب بود. حتی اگر عنصر فقر را در عقب انداختن بازسازی ساختمانها اعمال کنيم باز هم مقصر اصلی مشخص است.
برای مردم چه کرديم. چه کردند. ساخت آمار دروغ در قالب حرف آسان است. سالهاست که اينکار را ميکنند تا آنجا که حتی آمار کشتگان را کمتر از واقعيت اعلام ميکنند. از چه وحشت دارند.
سنت حرف زدن ما عوض نشده است. زلزله طبس نشانه قهر خدا بود به خاطر اينکه مردم در حکومت جور ساکت نشسته بودند و هم اکنون تبديل شده است به آزمون الهی!
زلزله هفت ريشتری در ژاپن تنها دو زخمی به جا گذاشت.
معماران ساختمان ساز اين مملکت عده ای عمله و بقال و کارگر است که از دانش روز ساختمان سازی همانقدر ميدانند که من. مهندسان ساختمان ساز ما کجا هستند؟ چه کسی به اينان اجازه ساخت ساختمان را ميدهند؟
انقلاب ما با حرف شروع شد. زلزله بم با چهل هزار کشته و مجروح آمد و شرمساری برای دولتی ماند که دست گداييش به سراسر عالم دراز است و حتی آنقدر عرضه ندارد که آمار دقيق تلفات را بدهد.
چهل هزار کشته و زخمی مربوط به شهری است که فقط دويست هزار نفر جمعيت دارد. اين مقدار کشته و زخمی يعنی از هر پنج نفر يک نفر.
حرف زدن راحت است درست مثل همين نوشته، درست مثل مقاله ای که نوشته بودم و البته قرار نيست اثری داشته باشد.
زلزله تهران بالاخره خواهد آمد حالا گيريم با تاخير ده پانزده ساله. زلزله تهران باعث فاجعه ای خواهد شد که در تاريخ بشريت بی سابقه خواهد شد.
تمام امکانات اين سرزمين ثروتمند برای يک شهر دويست هزار نفر کافی نيست؟ آقايان اينقدر نميفهمند که در کمک رسانی به مجروحان ثانيه حکم ساعت را دارد. منتظر دستگاه زنده ياب و يا سگهای تربيت شده برای نجات زنده بگوران هستند.
پرورش سگ با عقايد اسلامی آقايان جور در نميايد.
مردم احساساتی شده اند صف مردمی برای پرداخت کمکهای نقدی در بانکها تشکيل شده است. در حال حاضر کمکهای جنسی اهميت بسيار زيادی دارد. پتو، کنسرو، چادر و آب بطری.
برای کمکهای نقدی کمی صبر کنيد. به زودی اشخاص خوش نامی که اعتماد مردمی برای رساندن کمک به افراد واقعا نيازمند را در پشت خود دارند اعلام آمادگی ميکنند.

Wednesday, December 24, 2003

کتابدار عزيز،

من مدير سايت بانی تک هستم، با توجه به اين که شما لطف فرموديد و در وبلاگتان به قسمت کتابخانه بانی تک لينک داده ايد و پيرو آن بحث هايی در اين مورد به وجود آمده است من تصميم گرفتم چند نکته را ذکر کنم ، اول کاملا قبول دارم که "انتخاب کتاب ها در قسمت تازه های کتاب نشان دهندهء اين است که کسی که اين انتخاب را انجام می دهد کاملا از حوزهء کتاب به دور است" برای اين که اين کار در حال حاضر کاملا به صورت مکانيکی و بدون هيچ گونه اعمال نظر با استفاده از "کتاب هفته" توسط يکی از کارمندان صورت می گيرد و من اميدوارم با يافتن کسی که اهل اين کار باشد اين بخش را از اين حال بيرون بياورم.هر چند در عدم ذکر اين نکته که اين عناوين چگونه انتخاب می شوند قصور از ما بوده است.در حال حاضر سايت ما تلاش دارد در مورد هر موضوع يک پوشش حداقلی بدهد تا زمانی که بتوانيم آن بخش را صورت کامل پوشش بدهيم. و نکتهء مهم اين است که هر بخش کاملا از بخش های ديگر مجزاست مثلا همان طور که می دانيد مديريت بخش کتابخانه با "رويا" است.

اما نکتهء اصلی که می خواستم بگويم در مورد توهم توطئه ای است که در ما خانه کرده است، نمی دانم شايد از آن جا که بسيار کم اتفاق می افتد که کسی کاری را که سودی همگانی دارد بدون چشمداشت مالی يا ... انجام دهد يا با توجه با سوابق تاريخی يا ... اين گونه برداشت ها اتفاق می افتد (هر چند اعتراف می کنم با توجه به همان کمبود روحيه همکاری که شما نيز به آن اشاره کرده بوديد انتظار کمک فراوان نداشتم اما اصلا انتظار زير سوال رفتن کل حرکت را هم نداشتم) به هر حال متاسفانه يا خوشبختانه با روزنامه کيهان همکاری نداريم گروهی دانشجو هستيم که تصميم گرفتيم اين کار را انجام بدهيم ، اميدواريم ديگران نيز ما را ياری کنند ....

باز هم ممنون از کمک شما
اعظم حيدری
مدير سايت بانی تک

Sunday, December 21, 2003

يه سری به اين سايت بزنين.
رويای عزيز کارهای اين سايت را انجام ميدهد. قرار است يک کتابخانه ديجيتالی به زبان فارسی باشد.
بانی تک شرکتی است که در ايران فعاليت ميکند و از اين لحاظ ممکن است برای انتخاب کتاب دچار نوعی خود سانسوری شود. اهداف اصلی اين شرکت تجاری است.
کار تاسيس کتابخانه ديجيتال کار يک نفره نيست. مطمئنا کار گروهی اثری عظيم خواهد داشت.
اگر مايل هستيد، به هر شکلی که از دستتان بر ميايد ( خصوصا در صورتی که دسترسی به متن کامپيوتری اثری داريد) به رويا برای پر بارتر شدن سايت کمک کنيد. تايپ يک اثر در صورتی که کار بين چند نفر تقسيم شود چندان زمان زيآدی را طلب نميکند. تايپ حتی يک صفحه هم کمک بزرگی است. تصور کنيد متن کتاب بوف کور که هم اکنون در دسترس شماست فقط صد صفحه حجم دارد. همکاری صد نفر که آشنا به تايپ باشد برای تايپ يک صفحه از اين کتاب يعنی صرف مدتی کمتر از چند دقيقه.
اما اگر دسترسی به برنامه ای داريد که متن اسکن شده را به تکست تبديل بکند کمکتان خيلی اصولی خواهد بود. مشابه اين برنامه برای متون انگليسی در بازار موجود است اما گويا برای تهيه برنامه ای که متون فارسی را تبديل کند بايد هزينه زيادی بپردازيم.
دوستان فعال در دنيای وبلاگ مطمئنا به دنيای کتاب و مطالعه وابسته هستند. کمک شما به هر شکل ( حتی در حد معرفی سايت در وبلاگتان و فراخوان برای کمک ديگر دوستان) اثرش را خواهد گذاشت.

Wednesday, December 17, 2003

هی نگوييم ارتش عراق پوشالی بود.
نگوييم به جز دو سه نفر (‌از جمله دو پسر صدام که به طرز ابلهانه ای خود را به کشتن دادن) هيچ يک از افسران ارتش عراق در جنگ با آمريکا کشته نشدند.
نگوييم تقريبا تمام سران اصلی رژيم عراق که آمريکا برای دستگيريشان جايزه تعيين کرده بود با پای خود به دام افتادند و هيچ يک حتی جرات خودکشی نداشتند.
نگوييم صدام که داستانهای زيادی از شجاعت و ترسش نقل ميشده خود يکی از بزدلترين ها بود که خواری نمايان شدن در برابر دادگاه و دوربينهای جهانی را با گردن کج به خودکشی ترجيع داد.
نگوييم به جز يکی از افسران ارتش اين رژيم که گفته ميشود بسياری از بمب گذاريها و ترورها با هماهنگی وی انجام ميگيرد ديگر آدم شجاعی در ارتش عراق وجود نداشت.
تمام اين حرفها را دليلی بر پوشالی بودن اين ارتش ندانیم
ناسلامتی هشت سال با اين ارتش جنگيديم.
دوسالگی

Monday, December 15, 2003

دو هفته بعد از جشن شکرگزاری که جرج بوش شجاعانه! در عراق حاضر شد و برای سربازان بوقلمون سرو کرد، صدام دستگير شد. بهترين زمان برای دستگيری صدام الان بود گفته ماه پيش پاول که به طور ضمنی گفته بود که رد او پيدا شده است را به ياد آوريد. لابد محاکمه صدام چند ماه ديگر مقارن با انتخابات رياست جمهوری بوش خواهد بود و انتخاب بوش برای دوره بعد تضمين شد.
من زياد اهل تئوری توطئه نيستم اما شکست ال گور به آن وضع مشکوک در برابر بوش، حمله ابلهانه يازده سپتامبر، حمله به عراق، پيروزی احتمالی بوش در انتخابات بعدی، مذاکرات صلح اسراييل و نقشه راه ..... هر کس را دايي جان ناپلئون ميکند



*

Wednesday, December 10, 2003

درخواست ايران برای عضويت در اتحاديه اعراب انعکاس زيادی در بين مردم داشت. بخشی از اين انعکاس را در اينترنت شاهد بوديم بعضی را در روزنامه شرق. تنها روزنامه ای که ميخوانم.
واکنش دکتر پيروز مجتهد زاده به شدت عصبی و تند بود و ديروز هم مقاله ای از بابک سياوشی در شرق به اين موضوع پرداخته بود.
البته بهانه وزارت خارجه برای عضويت در اتحاديه عرب به قدری ابلهانه و کودکانه است که اصلا ذکر دلايل رد آن بی مورد است. اما عدم عضويت ما در اتحاديه عرب تنها نگاه داشتن ظاهر کشوری بود که دو دهه است به شدت عربی شده است و دولتش به تمام سنتهای اصيل ايرانی بی اعتنايی ميکند. آقايان حتی نخواستند ظاهر را رعايت کنند. درخواست ذليلانه دولت ايران برای عضويت در اين اتحاديه است که باعث ميشود لحن صحبت وزير امور خارجه کويت اينگونه شود

Saturday, December 06, 2003

ايرج قادری از سی سال پيش تا حالا زياد عوض نشده. برای اثبات ادعا کافيه مصاحبه اخیر ايشان رو در دو شماره روزنامه شرق بخوانيد. ايرج قادری هنوز در مصاحبه هايش اعتماد به نفس عجيبی دارد. فيلم مزخرف ميسازد و با حرارت از آن دفاع ميکند. برای اثبات ادعايش به راحتی مثالهايی از فيلمهای شبه هنری مزخرف فعلی مياورد. اما با تمام اين ويژگی ها در مصاحبه اش نه جا نماز آب ميکشد و نه اثری از رياکاری اسلامی در گفتگويش ديده ميشود. اگر مصاحبه دهه پنجاه ايشان را يکبار ديگر بخوانيد ميبينيد ايشان چه شم بدی در شناخت فيلمهای زمانه خود داشته است تا جايی که فيلم دايی جان ناپلئون را سراسر مزخرف ميخواند.

Saturday, November 29, 2003

آقای صادق زيبا کلام در مقاله ای در مورد ضرورت حذف سوبسيد بنزين نکاتی چند را متذکر شده اند که البته خالی از حقيقت نيست؛ اما ايشان با زيرکی فقط بخشی از حقيقت را عيان کرده اند. نميتوان تصور کرد يک استاد دانشگاه این بخشی را که من الان برایتان بازگو میکنم سهوا بازگو نکرده اند. تنها میتوان ای نمقاله را شرکت ایشان در همان پروژه تحمیق ملت و خوانندگان دانست. پروژه ای که بیست و چهار سال است در ایران به خوبی اجرا شده است و امتحان پس داده است.
نکات اصلی مقاله ایشان:
۱ - سالانه دولت جمهوری اسلامی به خاطر پرداخت سوبسيد مبلغ ۳۰۰۰ ميليارد تومان پرداخت ميکند.
۲- با اين پول ميتوان ۱۵۰ دانشگاه به بزرگی تهران را اداره کرد؛ ميتوان ۳۷۵ هزار اتوبوس را گاز سوز کرد. مقايسه سوبسید با بودجه ۳۷۰۰ ميليارد تومانی وزارت آموزش و پرورش يا بودجه ۲۴۰۰ ميليارد تومانی وزارت بهداشت و درمان قابل تامل است.
۳- ۶۰ الی ۷۰ درصد اين مبلغ به جيب ۲۰ الی ۳۰ درصد اقشار جامعه ميرود.
۴- ايشان اشاره داشته اند که ميتوان بخشی از اين درامد را صرف اقشار کم در آمد کرد يا صرف بهبود خدمات دولتی بيمارستانها و ...
۵- يکی از درآمدهای قابل توجه کشورهای دنیا از طريق مالياتی است که از طريق فروش بنزين به دست مياورند به عبارت ديگر دولت بسياری از کشورها بنزين را به قيمتی بسيار گرانتر از قيمت تمام شده ميفروشند و درآمد حاصل را صرف هزينه های دولت ميکنند.
خب فکر ميکنم رئوس مطالب آقای زيبا کلام پنج موردی بود که برشمردم باقی مطالب کمی احساس افسوس و کمی آب و تاب قضايا است.

۱- آقای زيبا کلام اشاره کرده اند که ۶۰ الی ۷۰ درصد این سوبسید به جیب ۲۰ الی ۳۰ درصد اقشار مرفه جامعه میرود. البته به عمد یا به سهو ایشان بخشی از آمار را حذف کرده اند. ۸۰ درصد درآمد و ثروت جامعه اختصاص به ۲۰ درصد از افراد همین جامعه دارد. این ناهمگونی درآمد اقتصادی البته به قصور دولت در سیاستهای اقتصادی برمیگردد که موضوع بحث ما نیست؛ اما ۲۰ درصد از افراد جامعه که بیشترین در آمد را به خود اختصاص داده اند طبیعی است که بیشترین تعداد خودروهای شخصی را صاحب هستند و ناگزیر بخش زیادی از سوبسید بنزین (تا ۶۰ درصد) به این گروه تعلق میگیرد. به عبارت دیگر ۸۰ درصد جامعه که دارای درآمد کم و متوسط هستند از ۴۰ در صد این سوبسید استفاده میکنند. از طرفی حذف سوبسید بنزین کمترین ضرر را به همین بیست درصد از افراد جامعه میزند. میزان سوبسیدی که این گروه تعلق میگیرد کمتر از یک درصد در آمد ماهانه این افراد است. هشتاد درصد اقشار جامعه از ۴۰ درصد باقیمانده سوبسید استفاده میکنند میزان این سوبسید تا سی در صد در آمد ماهانه این افراد است. مشابه این وضعیت در آمریکای بعد از انتخاب بوش پیش آمد انتقادی که به بوش میشد این بودکه با کاهش میزان مالیات از جیب اقشار کم در آمد تنها چند دلار صرفه جویی میشود در حالی که در جیب افراد پولدار این بخشودگی مالیاتی سر به صدها هزار دلار میزند.
۲- آقای زیبا کلام اشاره کرده اند که در اکثر کشورهای دنیا دولت نه تنها سوبسید پرداخت نمیکند بلکه از طریق فروش بنزین درآمد کسب میکند. آقای زیبا کلام اشاره نکرده اند که به طور مثال در بسیاری از کشورهای اروپایی کاملترین و پیشرفته ترین سیستمهای حمل و نقل عمومی وجود دارد و سرویس دهی این سیستم حمل و نقل عموی به قدری کامل است که دولت با افزایش قیمت بنزین در حقیقت شهروندان را به خاطر استفاده نکردن از این سیستم جریمه میکند.
جمعیت یازده میلیونی تهران به تنهایی از کشور اتریش بیشتر است. مقایسه کنید سیستم اتوبوسرانی عقب مانده ایران را با سیستم اتوبوسرانی و مترو اتریش.
در تهران شش هزار اتوبوس کار میکند از ساعت ۶ صبح الی ۹ شب که معمولا از دو طرف نیم ساعت از ساعت کار را میدزدند. فشار داخل اتوبوسهای داخل تهران معروف است. تمام اتوبوسها بدون استثنا از مبدا با ظرفیت تکمیل حرکت میکنند. سیستم مترو به هزار دلیل به کندی در حال پیشرفت است و سیستم فعلی هم به خاطر تعداد کم قطارهای مترو با فاصله زمانی زیاد و با فشار شدید همراه است. چطور از مردم انتظار داریم از سیستم حمل و نقل عمومی استفاده کنند؟
۳- میانگین مصرف سوخت ماشینهای ایرانی ۱۲ درصد و میانگین سوخت ماشینهای اروپایی ۶ درصد است. انحصار تولید ماشینهای ایرانی تماما در اختیار دو شرکت ایرانی است. اکثر ماشینهای ارزان قیمتی که این شرکتها ارائه میکنند؛ در بقیه کشورهای دنیا جزو ماشینهای قدیمی و از دور خارج هستند که سالها با تکنولوژی روز فاصله دارند. دولت و در راس آن وزارت صنایع درخواست ۶۹ شرکت را برای تاسیس شرکت ماشین سازی بخش خصوصی بدون جواب گذاشته است. ایران خودرو شانزدهمین شرکت خودروسازی در دنیا است و این شرکت حتی نتوانست رقیب کوچکی در جزیره کیش را تاب بیاورد و تولید سیناد با تنها شش هزار خودرو در سال تعطیل شد. مسئول فروش ماشینهای از رده خارج و پر مصرف به مردم کیست؟
۴- قسمت اعظم حمل و نقل مایحتاج کشور از طریق وانتهایی است که مصرف بنزین دارند. افزایش قیمت بنزین تا زمانی که سیستم درستی جهت حمل و نقل مایحتاج جایگیزن نشده است به معنی افزایش قیمت کلیه مایحتاج مردم است.
۵- ولنگ و وازیهای دولت در خرج های ابلهانه البته بیشتر از ان است که قابل ذکر باشد. برای مثال نگاه کنید به مقاله بهنود.
اگر قرار باشد دولت صرفه جویی انجام بدهد چرا ازخودش شروع نکند.

چه باید کرد.

حقیقت این است که اگر همین الان سوبسید بنزین قطع شد و شورشی مشابه شورش شهرک اسلام شهر در سال ۱۳۷۳ در بگیرد . افرادی که در این شورش شرکت میکنند ۲۰ الی ۳۰ درصد افراد مرفه ای نیستند که از ۶۰ درصد این سوبسید استفاده میکنند بلکه همان ۷۰ الی ۸۰ درصدی هستند که از ۴۰ درصد این سوبسید استفاده میکنند. فرایند قطع سوبسید بنزین که بالاخره روزی باید انجام گیرد فرایند سریع و یکباره نیست بلکه اساسا نیاز به پیش شرطهایی دارد.
۱-افزایش تعداد اتوبوسهاس شرکت واحد به میزان ۳ الی ۴ برابر تعداد فعلی.
۲- افزایش ساعت کار اتوبوسهای شرکت واحد به صورت شبانه روزی
۴- تحت پوشش قرار دادن کلیه مناطق تهران در وحله اول و کشور در مرحله دوم (منظور از تهران کرج و حومه و شهریار و تا جاجرود و دماوند و میباشد)
۵- سرعت بخشیدن به ساخت مترو از طریق مشارکت شرکتهای خارجی و افزایش تعداد قطارهای مترو.
۶- جایگزینی سریع ماشینهای فرسوده
۷- قطع تولید پیکان و آردی و پاترول و پژو ۴۰۵ و کلیه خودروهایی با بیش از مصرف صدی هشت .

مفاد این دستور العمل میتواند با کار کارشناسی بسیار طولانی تر شود. سوخت ارزان ۶۵ تومانی به جز ایجاد ترافیک وحشتناک و آلودگی هوا که این دو مورد تا به حال فقط گریبان ملت را گرفته بود و به دولت ربطی نداشت حالا با کمبود سوخت دارد گریبان دولت را میگیرد. رقمی که دولت به عنوان سوبسيد برای بنزين میپردازد حقی است که دولت به گردن ملت دارد و بايد بپردازد. مهم نيست بزرگی اين مبلغ به چه ميزان است و مهم نيست دولت چه کارهايی ميتواند با اين مبلغ بکند. مهم اين است که دولت چه کارهايی ميتوانست در طول این بیست وچهار سال برای کاهش این مبلغ انجام دهد و کوتاهی کرد و حالا قرار نیست با فتوای امثال آقای زيبا کلام مردم تاوان اين کوتاهی را بپردازند. مطمئنا ضرر سوخت ارزان قیمت بسیار بیشتر از آنی است که زیبا کلام در مقاله اش اشاره کرده اند اما مقاله ایشان تنها قصد دارد از جیب ملت خرج کند. مقاله ای همگام با دولت برای توجیه ندانم کاریها.

Monday, November 24, 2003

بهروز در معرفي سايت اميرارسلان كه اختصاص به قصه اميرارسلان نامدار دارد مينويسد

اميرارسلان كه از لحاظ تنوع صحنه ها و گوناگوني حادثات بر همه ي داستانهاي عاميانه برتري دارد ، مشهورترين اين داستانها نيز به شمار مي رود اين داستان در گذشته ها ساخته و پرداخته شده و مدتها باعث سرگرمي كودكان تا سالخوردگان مي شده امروزه رو به فراموشيست و تنها اسامي آن را به عنوان مثال و كنايه مي شنويم ... برپايي اين سايت با تمام كاستي ها تلاشي است براي احيا كردن داستانها و افسانه هاي پارسي

سري به اين سايت بزنيد. طراحي فوق العاده خوب و دسترسي آسان به هر فصل داستان و امكان ذخيره كردن آخرين صفحه اي كه مطالعه كرديد از ويژگيهاي اين سايت است

Sunday, November 23, 2003

بين تمام اي بوك هايي كه تو اينترنت به چشمم خورده و لينك بعضي رو كنار وبلاگم گذاشتم اين يكي يه چيز ديگه است.
پروژه گوتنبرگ قصد داره تمام كتابهاي مشهوري رو كه تاريخ كپي رايتشون سر رسيده، به مرور در اينترنت بذاره. براي كمك به اين سايت فقط اگه دوست داشتين و وقت اضافي داشتين دو صفحه به شما ميدن و ازتون ميخوان كه نمونه خواني بكنيد و غلط گيري بكنيد.
سال ۱۹۷۱ بود كه مايكل هارت به اين نتيجه رسيد كه چه عيبي دارد تمام كتابهاي مشهور و قابل خواندن را كه تاريخ كپي رايتشان سررسيد شده است در دسترس عموم در سراسر جهان قرار دهند. تبديل كتابها به اي بوك توسط داوطلبان در سراسر جهان انجام ميشود.
كاش يه نفر ايراني هم متولي كاري مشابه براي آثار ايراني ميشد. وبلاگ ديونه تا اونجا كه من ميدونم هر از گاهي كتاب يك شاعر ايراني را در وبلاگش قرار ميده كه داون لود كنيد. با توجه به متون غني و فراوان فارسي انجام اين كار فقط كمي همت ميخواهد و روحيه كار جمعي ﴿ كه در ايران نمره اش صفر﴾
در قسمت سرچ ميتوانيد اسم نويسنده مورد علاقه اتون رو تايپ كنيد و نتيجه بگيرين. ميتونين ليست نويسنده ها و كتابها را به طور مجزا داون لود كنيدو بعد كتاب نويسنده مورد علاقه اتون رو داون لود كنيد.
اگه نام مارسل پروست رو به فرانسه تایپ کنید میتونین سه جلد از کتابهای در جستجوی زمان از دست رفته رو به فرانسه دانلود کنید.
يه سري بهش بزنيد و از عظمت كار حيرت كنيد.
حالا ببينم كسي هست باز هم از كمبود متون خوب خواندني بناله.

Wednesday, November 19, 2003

پنجمين سالگرد قتل زنده ياد داريوش و پروانه فروهر است اين روزها.

اميرانتظام در صفحه سي و نه كتاب آن سوي اتهام ﴿ جلد اول﴾ خاطره جالبي از ایشان نقل ميكند

بهار سال ۱۳۵۸

روزي در اتاق شوراي اقتصاد با نخست وزير تنها بودم و هنوز مدتي وقت براي تشكيل شوراي اقتصاد باقي مانده بود كه آقاي داريوش فروهر وارد اتاق شد و سر ميز نشست. صبح آن روز فروهر كه در سمت وزير كار در دولت موقت خدمت ميكرد، بدون مشورت با شوراي اقتصاد و شخص نخست وزير حداقل حقوق كارگران را از ۱۹۶ ريال به ۵۴۸ ريال بالا برده و آن را به عنوان تصميم دولت در راديو و تلويزيون اعلام كرده بود. ايشان اين پايه حقوق را بر خلاف عرف معمول در ايران عطف به ماسبق كرده بود و از روز استخدام هر كارگر آن را اعلام كرده بود.

نخست وزير به اين عمل اعتراض كرد و به قدر عصباني بود كه ميلرزيد، در حالي كه آقاي فروهر خونسرد در مقابل نخست وزير نشسته بود و ايشان را نگاه ميكرد. اين اولين باري بود كه من مهندس بازرگان را تا اين حد عصباني ميديدم.

اين تغيير پايه حقوق از بدو استخدام بالغ بر ميلياردها تومان ميشد كه دولت مجبور به پرداخت آن شد و به اعتقاد بعضي كارشناسان اولين عامل براي ايجاد تورم بود.

Tuesday, November 18, 2003

بحث آقاي اديب در مورد ساخت دمكراتيك اجتماع موجب كج فهمي هايي در من شده است. صحبت ايشان در مورد اقتصاد به كل جاي بحث دارد كه الان به اين موضوع كاري ندارم.

ايشان در بخش ابتدايي بحثشان ميگويند:

﴿ساخت سياسی نمي‌تواند دمكراتيك‌تر از ساخت اجتماعی ‏باشد﴾

ساختار دمكراتيك اجتماعي هيچ تعارضي با ساختار دمكراتيك سياسي ندارد. در حقيقت ميزان آزادي اجتماعي را عوامل پيچيده اي و در صدر آن عرف جامعه مشخص ميكند. به همين جهت است كه از پس بيست و چهار سال فشار رژيم جهت ايجاد يك سري محدوديتها در زمينه هاي مختلف تقريبا به هيچ موفقيتي دست نيافته است. براي مثال رابطه دختر و پسر و فيلم و ويديو و ماهواره و موسيقي و ...

در دوران تحصيل دانشگاه درسي داشتيم به نام توسعه. يكي از اصولي كه هيچ صاحب نظري در درستي آن شك ندارد اين است كه توسعه در سه بعد اقتصادي، سياسي و اجتماعي بايد همزمان باشد . در جامعه اي كه تنها يكي يا دو فاكتور از اين سه رشد يابد دچار ناهنجاري خواهد شد كه سرانجام به سقوط ختم ميشود. از اين ديد به راحتي بسياري از انقلابهاي قرن گذشته قابل توجيه است. انقلاب اسلامي بعد از توسعه شديد اقتصادي و اجتماعي ﴿ ناشي از افزايش قيمت نفت﴾ و در كنار آن فضاي بسته سياسي رخ داد.

به همين جهت حكومتهايي كه از سيستم به شدت بسته در هر سه زمينه بالا بهره ميبرند ظاهرا تا ابد ميتوانند به حكومت خود ادامه دهند. مشخصه تمام اين حكومتها در كنار فضاي بسته سياسي، رشد ناچيز اقتصادي است. براي نمونه كره شمالي، ليبي، سوريه عراق و ....

شايد منظور آقاي اديب از ساخت دمكراتيك اجتماعي همان توسعه اجتماعي باشد. مشكل براي من اين است كه ايشان خودشان عضو هييت علمي دانشگاه در گروه اقتصاد هستند و در بررسي هايي كه از ساختار اجتماعي و سياسي عربستان و عراق ارائه كرده اند كمترين اشاره را به ساختار اقتصادي اين دو كشور و نقش آن در تحولات اخير داشتند.

براي مثال عربستان كه در دهه شصت تنها ۹ ميليون جمعيت داشت و داستانهاي خرجهاي افسانه اي شاهزادگانش هنوز بر سر زبانهاست هم اكنون دچار مشكلات ناشي از رشد جمعيت ﴿ اكنون بالاتر از بيست و چهار ميليون﴾ شده است. بيكاري در حال افزايش در بين جوانان، راحت طلبي سنتي اعراب، ذخيره ناچيز ارزي ﴿ نسبت به دو دهه قبل﴾ در كنار تبليغات اسلام طالباني وهابيون باعث تغييرات عميقي در جامعه عربستان شده است و اين كشور به سرعت به طرف هرج و مرج ميرود.

بررسيهاي اقتصادي اشاره شده در اين مقاله ﴿ در زمينه ايران﴾ هم به نوبت خود جاي بحث دارد كه براي فرصتي بعد.

Wednesday, November 12, 2003

اين مقاله آقاي ادیب كه عنوان استاد دانشگاه اصفهان را هم يدك ميكشد نوشته عجيبي است

نيمه خالي ليوان را ديدن البته زماني كه قصد انتقاد از حكومتي استبدادي را داريم نبايد بد باشد اما ايندفعه ديگه خيلي آش رو شور كرده

Monday, November 10, 2003

اين اعتراض ايران به راي دادگاه لاهه و سياسي خواندن اين راي صرف نظر از توهين مستقيم به چهارده قاضي اي كه بر عليه ايران راي داده اند دقيقا تاييد كننده بي طرفي قوه قضاييه در ايران هم هست.
تاخت زدن دو مستند ساز با يك استاد آمريكايي- ايراني زنداني.

دو به يك؟

تازه هر سه نفر ايراني؟

Sunday, November 09, 2003

اگر به موزيك سنتي علاقه داريد حتما سري به اين راديو بزنيد.

Tuesday, November 04, 2003

آقاي خزاعي فر سالها قبل فصلنامه بسيار خواندني منتشر ميكرد به اسم مترجم.
صاحب امتياز اين فصلنامه آستان قدس بود و الان مدتي است كه منتشر نميشود﴿ حداقل در كتابفروشيهاي تهران پخش نميشود﴾
آقاي خزاعي فر مجله جديدي منتشر كرده اند به اسم ريدرز. اين نشريه هم در مشهد منتشر ميشود.
اين مجله هم انگار قرار است مثل همتاي غربي خود ﴿ ريدرز دايجست﴾ در تمام زمينه ها مطلب داشته باشد. هم مقاله سينمايي﴿ نقد فيلم ده﴾ هم اجتماعي ﴿ فرار مغزها و امنيت زنان﴾ كتاب ﴿ نقد كتابهاي گلي امامي﴾ داستان شعر و ....
مجله ريدر جزو اولين مجله هاي انگليسي زبان است كه در اين كشور منتشر ميشود.

Monday, November 03, 2003

مجله فيلم نگار هر شماره متن كامل يك فيلمنامه را منتشر ميكند. شماره پانزده اين مجله- كتاب كه به تازگي منتشر شده متن كامل فيلمنامه بدنام اثر بن هكت را منتشر كرده است. مترجم اين فيلمنامه خانم گلي امامي مترجم خوب و كم كار است.

خانم گلي امامي در شماره عيد همين مجله هم يك فيلمنامه ديگر را ترجمه كرده بودند

اگر براي تهيه اين مجله در شك هستيد فقط تا آخر ماه وقت داريد كه تصميم بگيريد.

آذر ماه شماره جديد مجله منتشر ميشود و اين يكي جمع آوري ميشود.

Wednesday, October 29, 2003

ظاهرا عدم استقبال تماشاگران محترم از فيلمهاي خارجي كمي براي مسئولان غير منتظره بوده است. اكنون بحث بر سر اين است كه اجازه پخش فيلمهاي آمريكايي را از حالت محدود خارج كنند و مخالفان معتقدند با اين تصميم آخرين رمق سينماي ايران هم گرفته خواهد شد و موافقان معتقدند كه سينماي ايران كه مرد لااقل سالنها را نجات دهيم و ...
مشكل اصلي سينماي ما به بيست سال قبل برميگردد زماني كه ويديو حرام بود و دو شبكه تلويزيون بيشتر نداشتم كه هفته اي يك فيلم نشان ميداد و ماهواره اختراع نشده بود و مردم ياد گرفته بودند كه فيلمهاي با كيفيت بد ويديو را گير بياورند و حريصانه تماشا كنند .
ضربه ها به پیکر سینمای ایران يكي يكي فرود امدند اول ويديو آزاد شد و بعد ماهواره اختراع شد و عليرغم ممنوعيت در بسياري از خانه ها سر در آورد.
اما ظاهرا ضربه آخر را به سينماي ايران دي وي دي ها و وي سي دي ها زده اند. براي مردمي كه ياد گرفته بودند از وراي تصاوير محو و سياه و سفيد و پر تراك ويديو ها فيلم را ببينند و حتي براي آن نقد در مجله ها بنويسند دسترسي به دي وي دي ﴿ هوم تیاتر﴾ و وی سی دی به راحتی جایگزین سالنهای زهوار در رفته سینما با آن کیفیت بد و صدای افتضاح شد.
مشکل اصلی فیلمهای خارجی جدا از کیفیت بد سالنها سانسور است که طعم آنرا تک تک ایرانیان چشیده اند و ناخودآگاه بعد از تماشای هر فیلم خارجی چه در سینما چه در تلویزیون احساس میکنیم که فردی بالای این فیلم بوده که تماشاچیان را احمق و کم اراده تلقی کرده و با قیچی صحنه های باعث انحراف را برداشته و ...
این قضیه را از زاویه دیگر هم میتوان دید. جناح طالبانی حکومت کمترین اهمیتی به تعطیلی سینما و سالنهای ما نمیدهد و به نوعی خوشحال هم میشود. بی اعتنایی مردم منجر به بسته شدن سالنهای بیشتر و بیشتر میشود تا زمانی که از لحاظ تعداد سالنها آنقدر کم بشوند که اصولا ساخت فیلم ایرانی و اکران آن در ایران با صرفه نباشد.
ظاهرا چاره ای نیست جز اینکه به مردم یادآوری کنیم با قهر کردن با انتخابات شوراها چطور شهرداری و روزنامه همشهری را از دست دادیم.
عین همین سرنوشت در انتظار سالنهای سینمای ما هست با این تفاوت که اینبار سالنها از جناحی به جناح دیگر منتقل نخواهد شد.



Monday, October 27, 2003

فكر ميكنم يكي از دم دست ترين نوشته ها در باب سازگاري! اسلام و دمكراسي همان نوشته شماره ۱۹ مجله كيان بود كه من قبلا خلاصه اي از اون رو تو وبلاگم گذاشتم.

بد نيست بدونين كه دكتر سروش يك يا دو شماره قبل﴿ الان مجله ها دم دستم نيست﴾ مقاله اي در باب دمكراسي نوشتن. آقاي دكتر تمام معلوماتي را كه از سفسطه ﴿ به معني عام﴾ داشتند به كار بردند و اسلام را به دمكراسي چسباندند. مقاله ايشان به قدری ضعيف و سست استدلال بود كه باعث نگارش مقاله خواندني آقاي پايدار شد!

بحث اسلام و دمكراسي البته به شكل ديگري تا چند شماره در اين مجله ادامه پيدا كرد. اما براي من مسئله اي كه لاينحل باقي مانده اين است كه چطور صداقت آقاي خاتمي بسياري كشته تا به حال به جا گذاشته اما كسي از صداقت مصباح زماني كه شجاعانه دمكراسي را دشمن اسلام معرفي ميكند نمرده؟

خانم عبادي هم البته تيتر مقاله دكتر سروش را در يكي از سخنراني هايشان تكرار كردند. كه باعث بحث و جدل فراواني شده است. اين ياد آوري را هم من به مناسبت همين جدلها اينجا نوشتم.

Thursday, October 16, 2003

كاشي يكي از مشاوران آقاي خاتمي در گوشش به ايشان متذكر ميشدند كه

بديهي است كه جايزه صلح نوبل جايزه سياسي است چون اصولا مقوله جنگ و صلح مقوله سياسي است

Wednesday, October 15, 2003

بازيهاي بد و فوق العاده بد تام كروز در فيلمهاي چشمان باز بسته و ماموريت غير ممكن يك و دو و اين اواخر گزارش اقليت من را به حيرت انداخته است.
پارتي بازي مطمئنا در آن كشور تا اين حد جا ندارد. اگر بازیگری مايه نداشته باشد ناچار است مثل پسر بروس لي به فيلمهاي ب كلاس بسنده كند.
جذاب بودن به تنهايي نبايد دليلي بر اين امر باشد كه حتي اسپليبرگ هم شيفته وي شود.
در همين ايران خودمان افراد زيادي را داشتيم كه بي مايه به سينما رفتند و بعد از مدتي كار را ياد گرفتند. براي نمونه نگاه كنيد به بازيهاي همايون ارشادي، زيبا بروفه، بهرام رادان، نيكي كريمي﴿ هر چند كه اين خانم حتي بعد از سيزده سال سابقه بازيگري ضعفهاي غير قابل اغماض دارد﴾ و ....
تام كروز استعداد بازيگري ندارد. اگر داشت بعد از بيش از يك دهه بازيگري، ضعفهاي نخستين بازيها را تكرار نميكرد. فقط هر بار كه يكي از فيلمهاي اين بازيگر را ميبينم حيرتم را افزايش ميدهد. هنر او چيست؟


Tuesday, October 14, 2003

براي شرکت در مراسم استقبال از شيرين عبادي يک اشتباه کردم. ميزان استقبال مردم را بسيار کمتر از آن ميپنداشتيم که امشب ديدم.
چون در شهرک اکباتان اقامت دارم ساعت نه براي شرکت در مراسم حرکت کردم. خيلي زود متوجه شدم که اشتباه کردم با ماشين آمدم. جاده مخصوص از محل خروجي اکباتان تقريبا بسته است. ماشين را کناري پارک ميکنم قدم ميزنم. حداقل دو کیلومتر تا جاده ورودی فرودگاه فاصله است. مسير طولاني تر از آن است که بتوان پياده رفت اما حرکت ماشينها عملا متوقف است. از مسير آزادي هم وضع به همين شکل است. تقريبا از میدان آزادي خيابان بسته است. بسيار ماشينها را در کنار جاده دوبله پارک کرده اند و پياده قدم ميزنند. حتی ابتدای خیابان اکباتان هم به طور غیر عادی ماشین پارک شده است. جمعيت زن و مرد جوان و پير صحبت کنان دو نفره و سه نفره در حال حرکت به سمت فرودگاه هستند.
کسي از ترافيک عصبي نيست به ندرت صداي بوقي به گوش ميرسد. پلیسهای راهنمایی و رانندگی و نیروی انتظامی در هر نقطه به چشم میخورند. با مردم کاری ندارند. حتی قادر نیستند که برای ترافیک کاری انجام دهند. غرب تهران امشب حال و هوايي ديگر دارد.
اشتباه کردم که به تنهايي آمدم. برای طی این مسیر طولانی به همصحبت نیاز هست. در مسير فرودگاه ديگر ماشينها کل جاده را بسته اند و درست وسط جاده پارک کرده اند و رفته اند. ميزان جمعيت به قدري است که اميدم را براي ديدن خانم عبادي از دست ميدهم. اما لبريز از شوق به خاطر اين استقبال غير منتظره مردمي هستم.
ساعت يازده برميگردم. حتي نميدانم که ساعت فرود هواپيما چه زماني بوده است اما از يک چيز مطمئنم حتي صداي يک هلي کوپتر که نشان دهنده انتقال مسئولين به فرودگاه باشد به گوشم نخورد. تلويزيون که کوچکترين اشاره اي به اين استقبال تا اين لحظه نکرده است.
مردمي که ماشينشان را در وسط جاده پارک کرده اند حداقل تا ساعت سه نيمه شب درگير اين استقبال خواهند بود. فردا يک روز کاري است. اما مردم خدمتگذاران صديقشان را ميشناسند و برايشان احترام قائلند. مردمی که خواه ناخواه احترام هر بیننده ای را برمی انگیزند.
متاسفانه همانطور که سجادي عزيز هم اشاره کرد فاصله بين مردم و مسئولين بسيار زياد است و اين فاصله روز به روز عميفتر و بيشتر ميشود.
اين سخنراني از كارل پوپر همين الان به چشمم خورد.

بخشي از مصاحبه با كارل پوپر بعد از جنگ اول خليج كه در مجله آدينه سال ۱۳۷۲ منتشر شده بود

"در جهاني كه در آن ديكتاتورهايي مانند صدام حسين وجود دارند ما نبايد از به راه انداختن جنگ براي صلح هراس داشته باشيم. اين كار در شرايط كنوني اجتناب ناپذير است غم انگيز است اما اگر بخواهيم جهان را نجات دهيم چاره اي جز آن نداريم"

" جنگ به راه بياندازيم تا از گسترش بيشتر سلاح هاي كشتار همگاني جلوگيري كنيم؟"

" در شرايط كنوني هيچ كاري مهم تراز جلوگيري از گسترش اين بمبهاي جنون آميز نيست. بمبهايي كه هم اكنون در بازار سياه خريد و فروش ميشود. دولتهاي جهان متمدن كه هنوز دچار جنون نشده اند بايد با هم در اين زمينه همكاري كنند. چون تنها يك بمب ساخاروف قدرتي چند هزار برابر بمب هيروشيما دارد."



كتاب وبلاگستان شهر شيشه اي بلاخره منتشر شد.

كتابي كه به همت وحيد قاسمي و با همكاري چند تن از دوستان وبلاگ نويس بالاخره كليه مراحل انتشار را طي كرد.

اين كتاب در هشت مركز به فروش ميرسد.

ميتوانيد در سايت كتاب هم مطالب سانسور شده را مطالعه كنيد.

تبريك و خسته نباشيد به اين دوستان




Saturday, October 11, 2003

دو اظهار نظر در مورد جايزه صلح نوبل

اسدالله بادامچيان: اختيار انتخاب فرد مصلح اين جايزه در اختيار جايزه دهندگان است. همان طور كه ميدانيد جايزه صلح نوبل پس از سازش كمپ ديويد و خيانت به فلسطين به سادات داده شد، بسيار كم اتفاق ميافتد كه اين جايزه به خادمان به وطن خود داده شود. طبيعي است كه جايزه صلح نوبل به يكي از كساني كه نام خود را اصلاح طلب گذاشت و مورد حمايت پاول و بلر و بوش و سران استكبار جهاني است قرار گيرد

محسن يحيوي عضوي شوراي مركزي جامعه اسلامي مهندسين: اهداي جايزه صلح نوبل به شيرين عبادي كه در سخنان و مقالاتش بر حذف و ناديده گرفتن بسياري از ارزشهاي اسلامي و قراني تكيه داشت يك نوع مخالفت و دهن كجي با نظام جمهوری اسلامي محسوب ميشود.



خانم عبادي تهيه كننده طرح ممنوعيت شكنجه كودكان بود كه در مجلس تصويب و در شوراي نگهبان به شكلي اخته شد كه انگار تصويب نشده است.

Wednesday, October 08, 2003

سال ۷۶ نشر مركز كتاب قطوري منتشر كرد به اسم همه چيز و هيچ چيز. مجموع داستان كوتاه كه در سه بخش مروري داشت به داستان كوتاه. مترجم حسن افشار.
اين كتاب به تازگي به اسم يك درخت يك صخره يك ابر تجديد چاپ شده است.
آخرين اثر مرادي كرماني به اسم نه تر نه خشك به تازگي وارد بازار كتاب شد.
كتاب شهريار مندني پور هم به اسم آبي ماوراي بحار منتشر شد. اين كتاب مجموع يازده داستان با محور يازدهم سپتامبر است.

Tuesday, October 07, 2003

جشن مهرگان بر دوستداران فرهنگ ايراني مبارك باد

Monday, October 06, 2003

دومين شماره فصلنامه سمرقند منتشر شد.

۲۶۲ صفحه مطلب خواندني در مورد پروست. مقالاتي به قلم سحابي، شاهرخ مسكوب، مقدادي، گلي امامي و ...

يك بخش فصلنامه اختصاص دارد به بررسي و نقد آثار وي و بخش دوم مخصوص معرفي كتابهاي ديگر پروست ﴿ به جز زمان از دست رفته﴾ است.

خاطراتي از مارسل پروست كه بسيار خواندني است و در بخش آخر معرفي دو كتاب در مورد پروست.

آزادي سازگارا و زيد آبادي

Saturday, October 04, 2003

در مورد تاسيس انجمن وبلاگداران كه حسين درخشان در وبلاگش به آن اشاره كرده بود و جنجالي كه بعد از آن راه افتاد خواستم يه نظر كوتاه اينجا بدهم:

۱-لحن صحبت آقاي ملكي و پيغامي كه براي حسين درخشان گذاشته اند نشان ميدهد كه ايشان به ادبيات فحاشي كيهان و رسالت و جمهوري اسلامي به خوبي آشنا هستند. ﴿ قصد تهمت زدن ندارم﴾

۲- فكر ميكنم تاسيس يا عدم تاسيس اين انجمن تا زماني كه آزاديهاي وبلاگ نويسان را محدود نكند فرقي به حال وبلاگ داران نميكند. كساني كه با اسم مستعار وبلاگ دارند هرگز عضو اين انجمن نخواهند شد و افرادي كه عضو اين انجمن خواهند شد حتما احساس ميكنند كه حقي از ايشان در شرف ضايع شدن است و براي احقاق اين حق دست به دامن انجمن شده اند.﴿ اشاره به گفتگوي آقاي ملكي با ايسنا﴾

۳- ترس حسين درخشان در مورد قبضه كردن اختيارات اين انجمن توسط گروه انحصار طلب و مصيبتهاي بعدي براي باز پسگيري آن چندان بي مورد به نظر نميرسد. براي نمونه نگاه كنيد به مسائل مشابه در مجلس و قوه قضاييه و رياست جمهوري و ...

۴- كاش يكي از هوادران اين انجمن براي من مشخص ميكرد شرط تابعيت جمهوري اسلامي در اساسنامه براي چه گذاشت شده است؟ يعني افرادي كه خارج از ايران هستند نميتوانند به بقيه اهداف شما ﴿ تقويت زبان فارسي و شناساندن فرهنگ ايراني و معرفي محققان و ...﴾ كمك كنند؟ يا از الان فكر گوشت دم توپ را كرده ايد؟

Tuesday, September 30, 2003

باني فيلم اسم روزنامه اي است كه مختص سينما در ايران منتشر ميشود. و اولين شماره آن هفتم مهر ماه روي پيشخوان روزنامه فروشيها ظاهر شد.

اين روزنامه در دوازده صفحه و تمام رنگي منتشر ميشود و قرار است علاوه بر امور سينمايي بقيه امور هنري را هم پوشش دهد.

صفحات اصلي روزنامه شامل سينماي ايران، سينماي جهان، تلويزيون، تئاتر، ادبيات ﴿ در چهار چوب سينما﴾ و موسيقي﴿ باز هم در چهار چوب سينما﴾ است.

كار روزنامه باني فيلم خواهد گرفت. چون سينما مقوله اي است كه اين روزنامه قطعا از حيث آگهي كمبودي نخواهد داشت و قرار هم نيست كسي زور بزند نقد با ارزشي در اين روزنامه چاپ كند. انتشار چند خبر از فيلم آينده فلان بازيگر و فلان كارگردان كافي است.

با اين روند توقيف مطبوعات منتظر باشيد كه به زودي شاهد انتشار روزنامه هاي رقيب در همين حوزه باشيم. آنهم سينمايي كه به قول بسيار از متصديان امور در حال كشيدن نفسهاي آخر است.

Sunday, September 28, 2003

اگر در ايران هستيد ...
فردا ﴿ دوشنبه﴾ اولين قسمت سريال هزاران چشم اثر كيانوش عياري از شبكه سه سيما پخش ميشود.
سينماي كيانوش عياري را دوست دارم و مدتها بود ﴿ از بعد از فيلم بودن يا نبودن﴾ خبري از ایشان نبود حتي نفهميديم سفره ايراني چي شد.
حتي اگر آن تلخي انتهاي فيلم آبادانيها در آن باشد. هنر كيانوش عياري اين است كه حتي هنگام نمايش معدود صحنه هاي شاد فيلمهايش موضوعي تلخ براي يادآوري دارد. يكبار ديگر انتهاي فيلم آنسوي آتش را در ذهنتان مرور كنيد.
دوشنبه ساعت هشت فراموش نشود.

جالب اينجاست كه آقايون از قول حسين ميگويند اگر دين نداريد آزاده باشيد

اونوقت ياس نو، نه يكبار نه دوبار بيش از ده بار حاضر شده جوابيه دادستاني تهران را عليرغم ميل باطني در كمال آزادگي! چاپ كند.

تحمل اينهمه ذلت و خواري براي چي؟ چاپ روزنامه اي كه چندان نقشي هم در معادلات سياسي مملكت ندارد؟

Thursday, September 25, 2003

ظاهرا غربي ها در فحش دادن به كساني كه دوستشان نميدارند بسيار عاقلانه تر از ما رفتار ميكنند. مايكل مور در فيلم بولينگ براي كلمباين با زيركي تصويري از چارلتون هيوستون ارائه ميدهد و وي را فردي ابله خود خواه و احمق نشان ميدهد. براي ارائه اين تصوير هيچ نيازي به فحاشي نيست. تصاوير مستند كافي است.

جيمز موريه در كتاب حاجي بابا بيش از صد سال قبل همين روش را براي ارائه تصويري بسيار بد از ايران به كار ميبرد. وي در كتابش فحاشي نميكند اما جالب اينجاست كه در سراسر كتاب حاجي بابا شما حتي براي نمونه يك شخصيت مثبت و عاقل و كاردان ايراني نميبيند.

در دو بخش از كتاب جيمز موريه عنان اختيار از كف ميدهد و از زبان شخصيتهاي داستانش به طور مستقيم فحاشي ميكند.

يكبار از زبان ميرزا احمق در باب تفاوت بين فرنگيان و ايرانيان مینويسد
" رويمهرفته قاعده كلي در اين باب چنين است كه رفتار و كردار فرنگيها طابق النعل با رفتار و كردار ما مخالف و ضد و نقيض است، من بعضي از آنرا برايت ميگويم و تو خودت مابقي را بر آن حمل و قياس كن. فرنگيها بجاي اينكه موي سر را بتراشندو ريش را ول كنند ريش را ميتراشند و موي سر را ميگذارند چنانكه در چانه مو ندارند ولي سرشان چنان از مو انبوه است كه بزنان ميمانند و گويي نذر كرده اند كه به آن دست نزنند. فرنگيها روي چوب و تخته مينشينند در حالي كه ما روي زمين مينشينيم. فرنگيها با كارد و چنگال غذا ميخورند، در حالي كه ما با دست و پنجه ميخوريم، آنها هميشه متحركند ما هميشه ساكنيم. آنها لباس تنگ ميپوشند و مالباس گشاد ميپوشيم. آنها نماز نميكنند و ما روي پنج نوبت نماز ميكنيم. در نزد آنان اختيار با زن است در نزد ما اختيار با مرد است. زنهاي آنها يك بري روي اسب مينشينند زنهاي ما راست مينشينند. آنها ايستاده قضاي حاجت ميكنند ما نشسته. آنها شراب را حلال ميدانند و كم ميخورند ما حرام ميدانيم و زياد ميخوريم....
بار دوم از زبان گروهي از كردها كه از ظلم عثماني قصد فرار به ايران را دارند.
اي ياران بايرانيان دل مبنديد كه وفا ندارند. سلاح جنگ و آلت صلحشان دروغ است و خيانت. به هيچ و پوچ آدم را بدام مياندازند، هر قدر به عمارت ايشان بكوشي بخرابي تو ميكوشند. دروغ ناخوشي ملي و عيب فطري ايشان است و قسمهايي كه مدام ميخورند شاهد بزرگ بر صدق اين حرف،

Sunday, September 21, 2003

از درمان گذشته ترجمه غلطي از كتاب a burnt out case اثر گراهام گرين است كه در نمايشگاه امسال عرضه شده بود و گويا پخش عمومي اين كتاب به تازگي انجام گرفته است.

عنوان كتاب اشاره به بيماراني دارد كه دوره درمان يك بيماري سخت را طي كرده اند و ديگر اثري از بيماري در بدنشان ديده نميشود. ظاهرا بهترين ترجمه براي اين عنوان همان موضوع خاتمه يافته ﴿ ترجمه نعل به نعل كلمه﴾ است.

آثار گراهام گرين در ايران موضوع جالبي براي زور آزمايي مترجمان تازه كار بوده است. يكي از رمانهاي اين فرد به اسم سفرهايم با عمه ترجمه شده است. ﴿ ترجمه بعدي با عنوان سفرهايم با خاله جان منتشر شد﴾

ترجمه هاي بسيار بدي از كتابهاي ناخدا و دشمن، جان كلام، مامور ما در هاوانا قبلا از اين نويسنده منتشر شده بود.

سال گذشته دو اثر ضعيف اين نويسنده به اسم صخره بريتون و مامور معتمد با ترجمه اي قابل قبول منتشر شده بود.

از درمان گذشته را آقاي يداله آقا عباسي ترجمه كرده اند.

Thursday, September 18, 2003

تمام آثار تاركوفسكي توسط نشر ني و در يك جلد كتاب به اسم پنج فيلمنامه منتشر شد.

در آثار تاركوفسكي كلام دربند قدرت تصوير است و اصولا ديالوگ اهميت چنداني ندارد. خصوصا فيلم آينه كه در جشنواره فيلم فجر به زبان روسي كه حتي يك كلمه هم برايم مفهوم نبود آنرا تماشا كردم و بسيار لذت بردم و هنوز هم نسخه اي كه از اين فيلم در منزل دارم به همين زبان است.

با اين وجود هادي چپردار مژگان محمد و مجيد اسلامي اين پنج فيلمنامه را به فارسي ترجمه كرده اند. ناشر نشر ني و در مجموعه كتابهاي صد سال صد فيلمنامه منتشر شده است..

Saturday, September 13, 2003

تهران در طول پنج ماه گذشته ﴿ از ابتداي سال جاري تا كنون﴾ به طور متوسط هر سه روز یک روز در حالت خطرناك قرار داشت. حالت خطرناك سالي يك روز نبايد بيشتر گردد.
ياد آوري اين نكته هم شايد ضروري است كه تهران در شش ماه اول سال كمتر با پديده وارونگي دما دست به گريبان است و شش ماه دوم اين پديده كه باعث آلودگي شديد هوا خواهد شد، تشديد ميگردد.
غرب تهران زمينهايي بايري قرار داشت كه قبل از انقلاب به اسم خارج از محدوده شناخته ميشد و ساخت و ساز در اين زمينها ممنوع بود. اين زمينها بعد از انقلاب با سند سازي به مردم واگذار گرديد و تبديل شد به محله هاي جنت آباد و پونك و شهران و پيامبر و .... دليل اصلي عدم اجازه ساخت در اين زمينها اين بود كه محل ورود هواي تازه به تهران از اين زمينها بود و ساخت و ساز و بلند مرتبه سازي باعث جلوگيري از ورود هوا به تهران ميشد.
راه ورود هوا را خودمان بستيم.
دهه هفتاد و هشتادميلادي شركت جنرال موتورز در مزايده كنترل سيستم اتوبوسراني شهرهاي بزرگ آمريكا با قيمتي كه قابل رقابت براي بقيه شركت كننده ها نبود برنده شد و سيستم اتوبوسراني را در اين شهرها تقريبا تعطيل كرد و كار به جايي كشيد كه معروف است كه زندگي در اين شهرها بدون اتومبيل امكان ندارد.
الگوي شركت جنرال موتورز ظاهرا در دستور كار شركتهاي خودرو سازي ايراني كه بر خلاف ظاهرشان قدرتي عظيم در سیاستهای اجرایی كشور دارند تکرار شد. تا حدي كه نزديك يك دهه هر گونه طرح گسترش متروي تهران با اعمال نفوذ اين شركتها بايگاني شد.
شرايط شركت واحد كه البته قابل ذكر نيست. ساعت كار از شش صبح الي نه شب با تعداد اندک اتوبوسي كه به هر شكل امكان ندارد كسي تصور حمل و نقل راحت با اين اتوبوسها را به سر راه دهد.
براي مقايسه و درک اسفبار بودن وضع سيستم حمل و نقل عمومی نگاهي بياندازيد به سيستم حمل و نقل عمومي هر یک از شهرهای اروپا با جمعیتی کمتر از يک مليون نفر.
با اين شرايط زماني كه اخبار گوي سيماي جمهوري اسلامي ايران با لحن سرزنش بار ميفرمايد كه ايرانيان دوازده برابر بيشتر از مردم چين و سه برابر بيشتر از استاندارد جهاني بنزين مصرف ميكنند، اميدش را به مخاطبان نادان از دست نداده است.
مصرف ماشينهاي ايران به طور متوسط دو برابر مصرف جهاني بنزين است. توليد اين خودروها توسط دولت انجام ميگيرد و بخش خصوصي تقريبا در اين ميان هيچكاره است.
پنج سال است كه دولت زمزمه از رده خارج كردن خود روهاي فرسوده را مطرح كرده است و هنوز از ارائه يك طرح جامع ناتوان است.
به تمام اينها اضافه کنيد باغهایی که در شمال شهر تهران تا دو دهه قبل کمکی هر چند اندک به تصفيه آلودگی هوای آلوده این شهر میکردند و هم اکنون تبديل شده اند به برجهای مسکونی عظیم.
با تمام این اوصاف خواندن تیتر روزنامه شرق روز سه شنبه
مسولان کمیته کاهش آلودگی به بن بست رسیده اند
تهران را ترک کنيد
.

چندان اغراق شده نيست

Wednesday, September 10, 2003

من هم تا قبل از خواندن اين متن از كتاب حاجي باباي اصفهاني فكر ميكردم كپي رايت ايده خانه هاي عفاف متعلق به جمهوري اسلامي ايران است:

ملا باشي كه در هر كاري خر حسابي است در حساب كار خود خيلي روباه است. چونكه خير و نفع خود را در آن ديد، يعني چند خانه كوچك در اطراف شهر خريد و همه را صيغه خانه ساخت. در انجا جمعي از زنان يائسه و غير يائسه نشانيد تا هر مردي كه بخواهد تمتع از ايشان بتواند و ملا باشي هم از طرفين حق تمتعي دريافت دارد. اين مرد از همين راه داراي گنج شايگان شده است و هجوم عام بدرجه ايست كه ده دوازده آخوندهاي معمم از صبح تا شام مشغول صيغه خواندن هستند وباز سر جمعي بي كلاه ميماند و هر چند راه اين شريعه را دست اجتهاد من گشاد و اين فكر بكر از مخيله من زاد اما ملاباشي هيچ بهره اي به من نميدهد و حتي اين فكر بكر و اقدام بديع باسم او به قلم رفته است و از اينرو من نيز رغما لانفه تصميم گرفته ام كه زمام حل و عقد اين كارخانه ابداع را شخصا به دست بگيرم و خدمتي خاص بعام مومنين و مسلمين بنمايم....

بخشي از گفتار پنجاه و سوم كتاب حاجي باباي اصفهاني ترجمه ميرزا حبيب اصفهاني

Tuesday, September 09, 2003

" انقلاب زماني كه شرايط مردم در بدترين وضعيت ممكن است اتفاق نميافتد بلكه هنگامي اتفاف ميافتد كه اصلاحات، توقعاتي را ايجاد كند كه مردم بر ضد سيستم احمق قبلي، به راه بيافتند "

منتسكيو ﴿نقل به معني﴾

كمي تفكر در انقلاب هاي نيمه دوم قرن گذشته اعتبار يا بي اعتباري اين جمله را نشان ميدهد





Saturday, September 06, 2003

قرار است نشر نيلوفر كتاب كاملي در باره بهرام صادقي منتشر كند. اين كتاب كه نزديك به هزار صفحه حجم دارد شامل كليه يادداشتها، نامه ها و داستانهاي منتشر نشده نويسنده به اضافه يك زندگينامه صد و پنجاه صفحه اي به قلم محمدرضا اصلاني است.
نشر قصه سال گذشته كتاب ديگري در باب معرفي بهرام صادقي به قلم محمد رضا اصلاني منتشر كرده بود. از محمد رضا اصلاني به جز اين كتابها، نقدهايي كه روي آثار نويسندگان معاصر ايراني نوشته بود در مجلات ادبي كشور خوانده بوديم.
بهرام صادقي اولين نويسنده ايراني است كه تمام يادداشتها و نامه ها و قصه هايي كه به هر دليل نويسنده مايل به انتشارشان نبوده است، بعد از مرگش منتشر ميشود. بهتر ميدانيد كه صادق چوبك و هدايت قبل از مرگشان كليه يادداشتهايشان را از بين بردند.
اين مجموعه كه احتمالا در دو جلد چاپ خواهد شد حتي قصه هاي نيمه تمام نويسنده را هم در بردارد.

Tuesday, September 02, 2003

از طرف سايت كتابان كه دو هفته قبل تو اين وبلاگ معرفي كرده بودم نامه اي به دستم رسيد.

بسياري از مشكلات اين سايت حل شده است. از جمله سرعت بالا آمدن صفحات و ذكر نام ناشر.

اما خبر جالب براي دوستان مقيم خارج از كشور اين كه حدود يك ماه ديگر فروش كتاب به خارج از كشور آغاز خواهد شد. قيمت كتاب + هزينه پست.

قيمت تمام شده يك جلد كتاب به اين شكل بسيار ارزانتر از سايتهاي مشابه خواهد شد.

سايت كتابان توسط بخش خصوصي اداره ميشود و عليرغم اينكه هنوز اين سايت ايراداتي دارد اما ظاهرا گردانندگان آن گوش بسيار شنوايي براي انتقادات شما دارند.

معرفی کتاب يک شاخه شب بو
مسابقه داستانهای کوتاه بهرام صادقی از بسياري جهات در نوع خود يگانه است.

اين داستانها نبايد قبلا در كتابي منتشر شده باشند و هيچ محدوديتي درنوع داستان اعمال نخواهد شد.

۳- آثار ارسالي هيچ گونه محدوديت موضوعي، محتوايي و فرمي ندارند و به هيچ وجه از اين نظر مميزي نخواهند شد....

بنر مسابقه تا روز اعلام نتيجه در سمت چپ همين وبلاگ خواهد بود.

Monday, September 01, 2003

به زودي از دي اچ لارنس كتابي با ترجمه كاوه مير عباسي منتشر خواهد شد. دي اچ لارنس نويسنده اي بود كه در زمان حياتش مشكلات زيادي براي خودش و اطرافيانش درست كرد. وي به سختي با هنجارهاي جامعه درگير بود و در اين درگيري سلاحي جز قلم نداشت. كتاب فاسق خانم چترلي از زمان انتشار تا كنون در ليستي كه از سوي كليسا هر ساله منتشر ميشود جزو كتابهاي ممنوعه قرار دارد. به قول بامداد عزيز اين كتاب پانصد سال ديگر هم در ايران مجوز چاپ نخواهد گرفت. با داستاني شبيه به رمان آناكارنينا اما با توصيف بي پرواي صحنه هاي جنسي.

اگر مايل به مطالعه اين کتاب هستيد ميتوانيد از اين سايت آنرا ذخيره نماييد.
از دي اچ لارنس چند داستان كوتاه به فارسي منتشر شده است. روباه اولين رمان اين نويسنده است که توسط نشر باغ نو به زبان فارسی منتشر ميشود.

Monday, August 25, 2003

يكي از بدترين آگهي هايي كه با كمك ستاره اي در نقش دلقك در روزنامه هاي ايران منتشر شده است تبليغ روغن موتور كاسترول و ديويد بكهام است. فوتباليست لندهور يك قوطي روغن موتور در دست گرفته است و رو به تماشاچي به تمسخر لبخند ميزند.

احتمالا مشابه اين آگهي در سراسر دنيا پخش شده است. در متن آگهي نوشته شده است كه مديران شركت اميدوارند فروش شركت صد در صد افزايش يابد. در متن اين آگهي چيزي كه در نظر گرفته نشده است نقش مصرف كننده به عنوان يك فرد با اراده است.

عجالتا علي رغم توصيه هاي مكانيك براي استفاده مستمر از يك نوع روغن موتور، روغن مصرفي را عوض كرديم، باشد كه رسم استفاده از دلقك_ستاره ور افتد.

روزنامه شرق منتشر شد.

قرار است اين روزنامه تنها روزنامه تحليلي كشور باشد. البته اولين روزنامه تحليلي كشور كه همزمان با دوم خرداد منتشر ميشد فردا نام داشت. فردا روزنامه اي متعلق به جناح راست بود و در كمترين صفحه ممكن منتشر ميشد ﴿ هشت صفحه﴾. روزنامه فردا تا آنجا كه من ميدانم اولين روزنامه ايراني هم هست كه روشكست شد. ﴿ دومي، روزنامه صبح خانواده بود و سومي، روزنامه پيام آزادي كه كه اين آخري قبل از اينكه اعلام ورشكستگي كند توقيف شد﴾



Saturday, August 23, 2003

خب الان تو وبلاگ حسن محمودی خوندم که به علت نقص فنی اين روزنامه امروز منتشر نمی شود.
از فردا
آدرس سايت اينترنتی روزنامه
نيما در وبلاگش خبر داده بود كه روزنامه شرق از صبح پنجشنبه ﴿ شماره صفر﴾ منتشر ميشود. تا آنجا كه من ميدانم روز پنجشنبه اين روزنامه منتشر نشد حتي امروز هم تا اين لحظه﴿ ساعت دو بعد از ظهر﴾ اين روزنامه حداقل در اکباتان پخش نشده است

مجوز پخش سراسري روزنامه همشهري از امروز مجددا صادر شد.

Wednesday, August 20, 2003

ماکس وبر برای اولین بار عنوان کرد که نهضتهای مذهبی نو پا عمدتا با رهبري كاريزماتيك سر ميگيرند، و چنانچه گروه مذهبي داراي رهبر كاريزماتيك، نهادينه نشوند به دليل اينكه پديده كاريزماتيك ذاتا فرار است اندكي پس از درگذشت بنيانگذار، گروه از ميان خواهد رفت. حتي اگر يك گروه نهادينه شوند، فرايند نهادينه شدن خود مملو از معضلاتي است كه معمولا موجب پديدار شدن تغييراتي در نهضت ديني ميشود.

والس به اين فرايند به چشم يك بحران مينگرد ايشان تاكيد ميكنند كه تمامي اديان سازمان يافته كنوني بازماندگان جهان بيني هستند كه به واسطه بحرانهاي فرهنگي و فشارهايي كه در گذشته بر فرد وارد شده، از نو تدوين شده اند.

نگاهي به طرح والس در باره نهضتهاي احياگرانه اي كه داراي رهبر كاريزماتيكند بياندازيد

۱- دوره ثبات

۲- دوره اي كه فشار افزايش يافته است.

۳- دوره تزلزل فرهنگي به نحوي كه نظامهاي پيشين فرو ميريزند.

۴- دوره تجديد حيات

۵- دوره ثبات جديد.

برگرفته از مقاله پيدايش و بقاي نهضتهاي ديني نوشته كيت رابرتس مجله كيان شماره ۴۶

Sunday, August 17, 2003

سايت كتابان نسبت به سايتهاي مشابه اي كه به امر مقدس فروش اينترنتي كتاب اختصاص دارند چند ويژگي دارد:

عنوان كتابها كه نسبتا به روز است.

در سمت راست سايت تاريخ روزي را كه به ديدن سايت رفته ايد نمايش داده ميشود كه چندان ضرورتي ندارد به جايش بايد تاريخ آخرين به روز شدگي را بياورند.

تمام كتابها با تصوير روي جلد كتاب همراه است اما از اسم ناشر خبري نيست.

به دليل اينكه كليه كتابها به همراه تصوير هستند و در هر صفحه نزديك به صد عنوان كتاب قرار داده شده است، بالا آمدن صفحه ها بسيار طولاني است.

قيمت فروش كتاب به قيمت پشت جلد و تحويل در تهران واصفهان يك روزه است.

در هيچ قسمت از سايت اشاره اي به فروش براي خارج از ايران نشده است. دور از ذهن است که اين کتابهای با قيمت پشت جلد برای استراليا يا کانادا ارسال شود.



Wednesday, August 13, 2003

حدود شش ماه از انتشار مجله ارتباط در حوزه ICT ميگذرد.

مجله ارتباط اولين مجله اي است كه در اين خصوص به طور هفتگي منتشر ميشود. تاريخ انتشار مجله روزهاي دوشنبه است و در قطع مترويي﴿ روزنامه همشهري﴾ منتشر ميشود. تعداد مجلات مربوط به كامپيوتر در ايران بيش از انگشتان دو دست است و مطالب با اهميت بسياري از اين مجلات ترجمه هايي بسيار بد از مقاله هاي خارجي است. به جز صفحات آگهي كه قسمت زيادي از اين مجلات را تشكيل ميدهد نوشته هاي خبري اهم مقالات اين ماهنامه ها ست.

مجله ارتباط ظاهرا قصد دارد به طور تخصصي در حوزه خبر رساني فعال باشد. از اين لحاظ يكي از به روزترين مجلات كامپيوتري ﴿ در ايران﴾ است. ميتوانيد در بين مقالات اين مجله مقالات تئوري و آموزشي هم بيابيد.

اين مجله با دوازده صفحه آغاز به كار كرد و به زودي تعداد صفحات به ۱۶- ۲۴ و هم اكنون به ۳۲ صفحه افزايش يافت. صد البته اين افزايش صفحات به دليل افزايش ميزان آگهي است.

دو شماره اخير اين مجله ضميمه اي به نام ديجيتال عصر ارتباط دارد كه در حوزه دوربين ديجيتالي است و عكسهايي زيبايي را با كيفيت بد چاپ ميكند.

بخش ثابت اين مجله شامل خبرهاي موبايل- معرفي بازيهاي روز كامپيوتري- قيمت قطعات كامپيوتر كه بسيار دقيق و به روز است و گزارش خارجي است.

اگر قصد اشتراك اين مجله را داشتيد ميتوانيد با ۶۵۰۰ تومان علاوه بر يكسال اشتراك، از ۶۵ ساعت اينترنت مجاني ﴿ البرز﴾ هديه اشتراك اين مجله در تهران هم استفاده كنيد.

آدرس اينترنتي در حال ساخت مجله

Sunday, August 10, 2003

چهار ترجمه از جلد پنجم کتاب هری پاتر همزمان به بازار آمده است که نشر روزگار متن کامل را منتشر کرده است. اين کتاب توسط دو مترجم ترجمه شده است و ظاهرا ناشر( روزگار) حتی زحمت استخدام يک ويراستار را به خود نداده است. اگر کتاب را سرسری بررسی کنيد متوجه ميشويد که سبک نگارش نيمه اول کتاب به کل با نيمه دوم متفاوت است. اگر اهل خواندن اين جور کتابها هستيد کمی صبر کنيد پرتو اشراق بدور از اين جنجالها مشغول ترجمه اين کتاب است
چهارمين اثر خانم مارگارت ات وود به نام سرگذشت نديمه قرار است به همين زودی منتشر شود، در شرايطی که سخت گيری وزارت ارشاد برای چاپ کتاب به بدترين شرايط در 6 سال اخير رسيده است و با شناختی که از ناشر اين کتاب داريم که زياد زير بار حرف زور نميرود مگر اينکه زور خيلی پرزور باشد، انتشار اين کتاب در شرايط فعلی کمی عجيب است.
ات وود جايزه بوکر را برای کتاب آدمکش کور گرفت درحالی که به عقيده من کتاب گريس ديگر بسيار قويتر از ديگر آثار اين نويسنده بود. به نظر شما کيفيت ترجمه در کيفيت کلی کتاب هم اثر گذار است؟ يا شايد شهرتی که آثار منتشره اين نويسنده برايش آورده زمينه را برای بردن بی دردسر جايزه بوکر آماده کرده است.

حكم دادگاه در مورد متهمان نگارش دو جلد كتاب به همراه احكام ناشران كتاب ها منتشر شد. روزنامه ياس نو با تيتر محكوميت بي سابقه در صفحه اول روزنامه اين خبر را منتشر كرد.



Saturday, August 09, 2003

*
آقای ما چخوف فرمودند که لينکها رو فارسی کنيم تنبلی را کنار گذاشتيم

Tuesday, August 05, 2003

کنوت هامسون در سال ۱۸۵۹ در نروژ متولد شد و در سال ۱۹۵۲ درگذشت. خانواده ای فقیر داشت و نتوانست مانند دیگر کودکان تحصیل کند. از هفده سالگی کار کردن را شروع کرد و مدتی هم در آمریکا اقامت کرد و در این کشور هم کارهای بسیاری برای امرار معاش انجام داد.

سال ۱۸۸۹ اولین کتابش به اسم زندگی روشنفکری آمریکای مدرن منتشر شد. اولین رمان این نویسنده به اسم گرسنگی سال ۱۸۹۰ منتشر شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. پل آستر تحت تاثير اين كتاب رمان شهر شيشه اي را نوشت. برخي از ديگر آثار اين نويسنده : رازها -پان- زير ستارگان پاييزي- ولگردي آهسته مينوازد- قلب وحشي- واپسين شادي- بيداري مزرعه- زنها در كنار چاه-ملكه تامارا- بنوني -زندگي رزمنده- ميوه هاي زميني- سرزمين قصه ها- زنده باد زندگي - رويايي ها-اگوست- گاو وحشي-

اين نويسنده تحت تاثير نيچه از طرفداران آلمان نازي شد و تحسينگر نژاد ژرمن شد. اين تحسين در سه كتاب اين نويسنده ﴿ تريلوژي﴾ آشكار شد. بعد از جنگ دوم جهاني دادگاهي وي را به پرداخت جريمه سنگين محكوم كرد.

كنوت هامسون در سال ۱۹۲۰ جايزه ادبي نوبل را ربود.

هامسون ستايشگران بسياري داشت و ادعا ميشود هنوز هم باشگاه طرفداران وي در سراسر دنيا فعال است. هنري ميلر در مقاله اي كه در ابتداي كتاب رازها نوشته در مورد اين اثر وي اينگونه مينويسد:

... با آن كه بار هفتم يا هشتمي است كه در اين رمان غوطه ور ميشوم مانند هميشه احساس ميكنم كه آنرا كشف ميكنم. اين اثر بزرگترين كتابي كه تاكنون نوشته شده باشد نيست اما از ميان تمام آثاري كه خوانده ام كم فاصله تر از همه بر من اثر ميگذارد. اگر نويسنده اي باشد كه من مصممانه - اما بي آن كه توفيقي نصيبم شده باشد- خواسته باشم از او تقليد كنم، اين نويسنده همان كنوت هامسون است....

قاسم صنعوي ۵ اثر از اثار اين نويسنده را به فارسي برگرداند. اين آثار در فاصله سالهاي ۶۴ تا ۶۷ توسط نشر نيما در مشهد منتشر شدند. كتاب پان را انتشارات دنيا سال ۱۳۵۷ منتشر كرده بود.

آثار ترجمه اين نويسنده- تا آنجا كه من ميدانم- شامل

رازها- ويكتوريا- زير ستاره پاييزي- پان-گرسنگی و بنوني هستند.







Sunday, August 03, 2003

آنان كه از ميان عامه تنها به ياري بخت به پادشاهي ميرسند، كوشش چنداني نمي كنند، اما براي ماندن در آن جايگاه ميبايد سخت بكوشند. آنان اين راه را چنان ميپيمايند كه گويي پرواز ميكنند. اما چون به اوج رسند دشواريها آغاز ميشود. چنين است وضع كساني كه با پول به قدرت دست ميابند، يا در سايه كسي ديگر. چنان كه فرمانداران برگماشته داريوش در يونان، در شهرهاي ايونيا و هلسپونتوس، چنين بودند، زيرا ميبايست براي نگاهداشت امنيت و عظمت پادشاهي داريوش بر اين شهرها فرمان رانند. همين گونه بود وضع كساني كه { در امپراتوري روم} با رشوه دادن به سپاهيان از شهروندي به امپراتوري ميرسيدند. چنين كساني تكيه بر نيك خواهي و بخت آناني ميزنند كه ايشان را بر كشيده اند، كه اين هر دو تكيه گاهي است ناپايدار و لرزان. آنان نميدانند چگونه بايد فرماندهي كرد، زيرا فرماندهي از كساني كه هيچ گاه در كار دولت نبوده اند ساخته نيست، مگر آن كه از هوشمندي و كارداني بسيار برخوردار باشند، و نميتوانند فرماندهي كنند زيرا ايشان را سپاهياني سرسپرده و وفادار نيست.

شهريار ﴿ ماكياولي﴾

ترجمه داريوش آشوري

Wednesday, July 30, 2003


سالها قبل نشر نو كتابي چاپ كرده بود به اسم مرگ در جنگل . مجموع بيست وشش داستان كوتاه از نويسندگان معاصر. يكي از بهترين مجموع داستان كوتاه هايي كه تا به حال چاپ شده. با ترجمه صفدر تقي زاده و زنده ياد صفريان. نشر نو به خاطر اختلاف نظر صاحبانش بسته شد و امتياز چاپ كتابهايش به دو انتشاراتي رسيد كه هر دو اكنون مشغول چاپ كارهاي بازاري هستند.

نشر آسونه دو تا از كتابهاي اين انتشاراتي را تجديد چاپ كرده است. اول كتاب مرگ در جنگل و دومي كتاب ۹۹ رمان برجسته در دنياي انگليسي زبان اثر آنتوني برجس.

حالا كه حرف از تجديد چاپ شد، بايد بگم كتاب جنگ آخرالزمان اثر يوسا توسط نشر آگه تجديد چاپ شد. ناشر طراحي روي جلد را عوض كرده و از جلد سخت براي اين يكي چاپش استفاده كرده است اما جنس كاغذ كتاب از كاغذهاي نامرغوب ايراني است و صحافي كتاب نسبت به حجم كتاب بسيار بد.

جلد اول از آخرين كتاب هري پاتر امروز منتشر شد. گويا قرار است اين كتاب در سه جلد منتشر شود و مشتاقان نوجواني كه دوست دارند اين كتاب قطور را يكجا بخوانند شايد مجبور باشند انتظاري يك ماهه را براي هر جلد كتاب تحمل كنند.

اين كه ميگويند نشر اين كتاب در ايران سريع تر از آلمان ﴿ كه گويا قرار است ماه سپتامبر ترجمه آلماني آن منتشر شود ﴾ بوده شايد يك كم بي انصافي باشد. انتشار بخشي از كتاب تنها نشان دهنده زيركي ناشراست كه قصد دارد بقيه رقيبان را از دور خارج كند اجازه بدهيد ببينيم كل كتاب در چه مدت ترجمه و چاپ ميشود.

بهرام بيضايي اولين جلد مجموع آثارش را منتشر كرد. نشر روشنگران حدود يك دهه قبل قول انجام اين كار را داده بود اما به جاي انتشار مجموع آثار بيضايي اقدام به چاپ تك جلدي اين آثار كرده بود. بعد از يك دهه بد قولي جلد اول اين آثار شامل اثار دهه چهل نويسنده منتشر شده است.

برخي از اين آثار قبلا توسط همين انتشاراتي منتشر شده بود. سه نمايش عروسكها- غروب در دياري غريب- و قصه هاي ماه پنهان از آثارناياب نويسنده بودند. اين كتاب به قيمت ۶۰۰۰ تومان منتشر شد.

Sunday, July 27, 2003

از گيلبرت كيت چسترتن توسط نشر طرح نو به قلم كاوه مير عباسي كتابي منتشر شده است به اسم صليب آبي. اين كتاب در سري كتابهاي سياه طرح نو منتشر شده است.

بورخس، گيلبرت كيت چسترتن را استاد بزرگ خود و داستان نويسي جهان ميدانست. آثار وي در زمينه هاي متعدد - مقاله نويسي- نقد ادبي- شعر - رساله- رمان و داستان كوتاه است. شاهكار وي را رماني به اسم مردي كه پنجشنبه بود دانسته اند.

وي ۵۱ داستان با قهرماني به اسم پدر براون نوشته است. پدر براون يكي از عجيب ترين شخصيتهاي ادبيات پليسي است. مردي چاق و عينكي و با عصا و كلاه سياه و به شدت گيج. تكنيك وي در حل معماهاي پليسي به كل با ديگر كاراگاهان شناخته شده متفاوت است وي حتي قادر نيست بين اثر انگشت دست و پا فرق بگذارد. چسترتن بسياري از قواعد داستانهاي پليسي را به ميل خود زير پا ميگذارد. چون زماني روزنامه نگار بود و با هر گونه رخدادي سروكار داشت كتابهايش سرشار از حوادث حيرت انگيز است.

در موخره كتاب صليب سرخ از قلم پير بوالو و توماس نارسژاك که برای نوشتن اين معرفی نامه ازآن بسيار استفاده کرده ام در مورد اين نويسنده نوشته شده است:

محور داستان معمايي است كه بايد حل شود و هر چه بي منطق تر و نامحتمل تر باشد بيشتر مايه لذت و حيرت ميگردد. بر اين اساس بايد گفت كه چسترتون لجام از تخيل خيره كننده اش برداشته و آزادش گذاشته است تا از همه جنبه هاي شگفت جهان بهره ببرد....
به همين جهت است كه پليسي نويسان اصول گرا و منطقي دل پرخوني از چسترتون دارند، زيرا وي همه قواعدي را كه آنان با مرارت بسيار وضع كرده بودند بي آنكه خم به ابرو بياورد در نهايت بي اعتنايي زير پا ميگذاشت.

به جز كتاب صليب آبي، سال ۱۳۷۷ مجموع شش داستان ديگر از اين نويسنده در كتاب نوادر المشاغل جمع آوري و توسط نشر فكر روز منتشر شده بود.

Wednesday, July 23, 2003

اين سايت هوس كرده e bayايران بشه اما ظاهرا صاحبان سايت خيلي براي پولدار شدن عجله دارند. هزينه درج آگهي در اين سايت با هيچ منطقي نميخواند. تا آنجا كه من ميدانم هزينه درج آگهي در ebayمجاني است صاحبان سايت انگار فراموش كرده اند كه اينترنت در ايران وسيله اي تفنني است كه براي خيلي استفاده از اين تكنولوژي براي انجام كارهاي روزانه به جك شبيه است.

اما كارتي كه اين شركت براي تبليغات تهيه كرده است در نوع خودش در ايران تازگي دارد

قسمت اعظم وسط كارت به جاي اينكه تبليغات سايت رو كرده باشه عكس يه آدم كچل و عصبي رو انداخته و نوشته

گاهي ماندن در ترافيك فشار عصبي توليد ميكند

شايد پاره كردن كارتي كه در دست داريد بتواند اندكي از اين استرس را بكاهد

همين الان امتحان كنيد..... از هيچي بهتره

Sunday, July 20, 2003

مينماليسم مقوله اي به كل مجزا از داستانهاي بسيار كوتاهي است كه در چند خط قرار است قصه بگويد. يك مجموع از اين داستانهاي بسيار كوتاه به ترجمه آقاي امرايي دو سال قبل در ايران ترجمه و منتشر شده بود. اطلاق مقوله داستان به اين نوشته ها فقط شايد با تنبلي مترجمان براي يافتن يك كلمه مناسب به جاي داستان قابل توجيه است.

داستان تعريفي دارد و وقتي عناصر داستاني در يك داستان حاضر نباشند اين كلمه بي معني ميشود. بسيار از نو آوران سبكهاي داستاني ممكن است يك يا دو عنصر داستاني را كمرنگتر كرده باشند اما مطمئنا و به همان نسبت ديگر عناصر داستاني پر رنگتر شده است. براي نمونه به كارهاي مارگارت دوراس نگاه كنيد﴿ هر چند به عقيده من بهترين كار اين خانم باران تابستان از تمام عناصر داستاني بهره برده است﴾

حكايتهايي كه به نام داستان كوتاه به مردم ارائه ميشود در بهترين حالت ممكن است يك جك يا حكايت كوتاه باشد. روزنامه همشهري مدتهاست در انتهايي ترين صفحه اين روزنامه نمونه هايي از اين داستانها چاپ ميكند كه من در بين اين نوشته ها نمونه قابل توجه اي سراغ ندارم.

منطق كساني كه از اين حكايتها دفاع ميكنند اين است كه در عصر اتم مردم وقت كمتري براي مطالعه آثار عظيم دارند و داستانها بايد به حد ممكن خلاصه باشد. اين حرف البته از دانش كم آقايان در مقوله ادبيات ناشي ميشود چرا كه به گفته ناباكوف تمام ادبيات تشكيل شده است از جزييات. كليات در ادبيات اصولا ارزش ندارد.

يكي از افرادي كه به هر دليل استاد اين نوع داستانها لقب گرفته است نويسنده گواتمالايي آقاي اكوستو مونته روسو است كه به تازگي مرده و بسياري معتقدند كوتاهترين داستان بشريت را ايشان نوشته است:

هنگامي كه بيدار شد دايناسور هنوز آنجا بود.

قرار نيست به اين سادگي ما فريب تبليغاتي براي يك اثر شبه ادبي را بخوريم.

آقاي ماريا بارگاس يوسا كه در معرفي نويسنده كم مايه آمريكاي جنوبي بسيار مايه ميگذارد، درکتاب نامه هايي به نويسنده جوان در باب اين قصه ميگويد:

ميبيني چه قصه بديع و كاملي است. به راستي مانند ندارد. رنگ آميزي توهم، ايجاز در عين حال وسعت انديشه را. تو تصورش را بكن با همين يك عبارت كوتاه اين قصه نويس ادبيات آمريكاي لاتين بر تمامي عبارت پردازي ها و اطاله كلام خط بطلان ميكشد.

حالا به اين جملات - قصه توجه كنيد:

هر اينچ از بدن زن درد ميكرد حتي موهايش.

لذتي كه ميبرد آنقدر زياد بود كه حتي به خودش حسودي شد.

دختر گفت: اگر بهشت و جهنم را به من ميدادند بهشت را اجاره ميدادم با پولش جهنم را آباد ميكردم.

وقتي بيدار شد تمام بدنش درد ميكرد.

تمام تعريفهايي كه آقاي يوسا از داستان كوتاه آقاي روسو كرده است به نوعي در اين شبه داستانها هم صادق است.

در حالي كه نوشته هاي بالا تنها يك جمله از رمانهايي هستند كه شامل چند هزار جمله است.

يقينا بعضي از نوشته هاي بوبن، شل سيلور استاين، و يا همين آقاي روسو جايي فراخور در ادبيات ﴿ به معني عام﴾ دارند اما اين نوشته ها هر چه كه هستند داستان نيستند.





Wednesday, July 16, 2003

در بسياري از مجموعه داستانهاي كوتاهي كه در چند سال اخير منتشر ميشد، ميتوانستيد داستاني از فرانك اوكانر ﴿ با فلانري اوكانر اشتباه نشود﴾ بيابيد. يك مجموع داستان هم دو سال قبل از اين نويسنده اگر اشتباه نكنم توسط نشر دشتسان منتشر شده بود.

نشر اشاره زمستان گذشته مجموع مقالات اين نويسنده در حوزه نقد ادبي را منتشر كرد. صداي تنها به ترجمه خانم شهلا فيلسوفي.

اوكانر به رمان اعتقادي ندارد و معتقد است اين شكل ادبيات ملال آور است و به موجز بودن و فشردگي داستان كوتاه اعتقاد دارد.

كتاب صداي تنها شامل يازده مقاله خواندني از اين نويسنده در بررسي ساختارشناسي داستانهاي كوتاه يازده نويسنده است. بسياري از اين نويسنده ها در جهان به عنوان استادان داستان كوتاه شناخته ميشوند.





Sunday, July 13, 2003

ضميمه همشهري يا همون همشهري دوم از امروز با كادر جديد شروع به كار كرد.

شكل و شمايل دوره دوم ضميمه هم مثل شماره هاي قبل است يك مقاله اصلي كه صفحه اول را تشكيل ميدهد با يك عكس مرتبط. كمي جابجايي در ترتيب صفحات ديده ميشود. و در مورد كيفيت مطالب....

به اين تيتر كوچك صفحه اول ضميمه توجه كنيد:

شمخاني: آمريكا بداند عصباني شود و از عصبانيت بميرد.

باديدن اين تيتر چند نكته ناخوداگاه به ذهن آدم ميايد

اول اينكه يكي كه جرات دارد به ايشان بگويد مرد حسابي سخن تازه بگو اين حرف كه بيست سال پيش كهنه شد.

دوم اينكه كساني كه دانستن را پيش زمينه مردن ميداند بايد هم جلوي روند دانسته شدن! مردم را بگيرند.

سوم اينكه كاش يكي از اينها به ما ميگفت يك كشور چطور ميميرد؟





Saturday, July 12, 2003

اين گفته آقاي خاتمي: در صورتي كه مردم ايران بخواهند استعفا ميدهم ظاهرا هيچ راه ديگري باقي نميگذارد به جز اينكه يك رفراندم برقرار شود كه آيا ايشون استعفا بدهند يا نه.

Wednesday, July 09, 2003

ماهنامه دريچه نشريه جديدي ويژه فرهنگ هنر و ادبيات چاپ كرده است به اسم كتاب سه هفته.

گفته ميشد كه قرار است اين كتاب تقليدي از كتاب هفته موسسه كيهان باشد اما نشريه اي كه هم اكنون روي ميز روزنامه فروشيهاست قرابت كمي با كتاب هفته دارد.

كتاب در قطع كتابهاي جيبي منتشر شده است با برگهاي كاهي و طراحي روي جلدي كه طراحيهاي كتاب هفته را به ياد مياورد. سردبير مجموعه هوشيار انصاري فر است و بر خلاف كتاب هفته كه بيش از نيمي از مطالب هر شماره آن داستان ﴿ عموما ترجمه﴾ بود در اين كتاب از داستان خبري نيست. مقالاتي كه در اين كتاب ريخته شده است بدون ترتيب موضوعي است اولين مقاله كتاب مختص معرفي خانم صديقه دولت آبادي است كه پي گفتاري است درباب سه جلد كتاب صديقه دولت آبادي نامه ها نوشته ها يادها. چهار شعر از شاعر جوان عباس حبيبي به همراه مقاله اي در معرفي او گفتگو با علي مير سپاسي در بابت عقلانيت و مدرنيته مقاله اي در باب موسيقي مقاله اي براي كاوه گلستان به همراه چند عكس ديدني از اين عكاس هنرمند و ....

فرامز قراباغی در اولين مقاله کتاب نوشته اند:

هيچ گونه تعين و قطعيتی در آگاهی آدمی راه نخواهد يافت، آنگاه که دريافته شود که تعين و قطعيت" خود نوسانهای موج واره هايي اند که خرده پاره های هستی پيرامون را می نماياننند. همين جاست که هنر" همکنار دانش و گونه ای تعريف ناپذير از آگاهی يا معرفت به کار قرار آدمی می آيند....
روزنامه خراسان روزنامه چندان مطرحي نيست. اما يكي از جالبترين تيترها را به مناسبت درگذشت خواهران دو قلوي به هم چسبيده زده بود:

لاله از لادن جدا نشد!
مردي در قرون نخستين اسلام از اندولس به بغداد ميرود و پس از آن به قيروان. در قيروان با مرد ديگري برخورد ميكند. مرد قيرواني از او ميپرسد در بغداد چه ديدي؟ مرد مسافر ميگويد چيزي عجيب. در يكي از مساجد بغداد اعلام كرده بودند كه در آنجا مناظره اي ميان دهريان، گبران، يهوديان، نصرانيان و مسلمان برگزار خواهد شد. من نيز از سر كنجكاوي در آن شركت كردم. جمعيت بسيار گرد آمده بودند. اول مردي دهري برخاست و در انكار خدا و پيامبر و دين هر چه دليل و برهان در چنته داشت اقامه كرد. پس از او مردي گبري در اثبات عقايد خود و رد دلايل دهري داد سخن داد و به همين گونه يهودي و نصراني و مسلمان. همه با دقت به حرف هم گوش دادند، نزاعي در نگرفت و خشونتي به وقوع نپيوست. بحث و مباحثه پايان يافت و جمعيت به آرامي پراكنده شدند.

دكتر ضيا موحد بخشي از مقاله فراتر از تسامح

موقعيت ذكر شده در اين حكايت را مقايسه كنيد با عاقبت دكتر آقا جري در واكنش به يك سخنراني در زمان ما يا نامه تهديد آميزي كه ديروز خلبان كور متنش را در وبلاگشان منتشر كردند.

Monday, July 07, 2003

ظاهرا فيلم سه زن باعث شد يكي از نويسندگان مطرح غرب دوباره اسمش به سر زبانها بيافتد. هر چند اين فيلم از روي رماني از مايكل كانيگهام اقتباس شده است. دو مجله در ايران به تازگي بخش اعظم مطالبشون رو به اين بانوي نويسنده اختصاص دادند اول مجله سمرقند كه تقريبا تمام ۲۶۰ صفحه مطبوعه اش اختصاص به مقالاتي در مورد ايشان دارد و دوم مجله هفت كه ديروز منتشر شد و بخش اصلي آن مختص وولف است.

متاسفانه ويرجينيا وولف اول بار در ايران توسط مترجم بدي معرفي شد ترجمه آزاد خيزابها و به دنبال آن خانم دالووي به قلم پرويز داريوش باعث شد كه بسياري از خوانندگان از فضاي سنگين رمان هيچ نفهمند و هيچ مترجم صاحب نامي هوس نكند به سراغ ترجمه مجدد اين دو اثر برود.

به سوي فانوس دريايي توسط دو مترجم تقريبا همزمان به فارسي برگردانده شده و بعد كتاب سالها به ترجمه فرهاد بدري زاده و با تيراژ تنها ۱۰۰۰ جلد منتشر شد كتاب ارلاندو هم توسط نشر اميركبير چند سال قبل ترجمه و منتشر شده است.

انتشار كتابهاي وولف حتي در زمان حيات نويسنده و با وجود استقبال خوب منتقدان با فروش بسيار كمي روبرو ميشد. سرنوشت آن در كشور كتاب نخوان ما كه جاي خود دارد. نثر وولف بسيار سنگين و شاعرانه است و بسياري ترجمه آثار وي را غير ممكن ميدانند اگر دوست داشتيد با نمونه نثر وي آشنا شويد به اينجا يك سري بزنيد

اين هم نمونه اي از ترجمه كتاب خانم دالووي اثر پرويز داريوش.


چون پس از مدتی زندگی در وست مينستر – اکنون چند سال شده بود؟ بيست سال بيشتر بود- انسان حتی در ميانه عبور و مرور وسائط نقليه، يا شب هنگام که از خواب بيدار شود- کلاريسا يقين داشت- گونه يي خاموشی به خصوص، يا نوعی سنگينی احساس می کرد، يک جور درنگ غير قابل وصف، گونه يی معلق ماندن ( اما اين ممکن بود قلبش باشد ، که می گفتند، از آنفلوآنزا صدمه ديده است) تا لحظه ای که صدای زنگ بيگ بن بلند شود آها بانگ زنگ برخواست. نخست آوای خبر کن، با موسيقی آميخته، سپس حکم ساعت ، بی بازگشت. دائره های سنگين در هوا حل شد.


Friday, July 04, 2003

امير نظري در وبلاگ خوبش ادبيات فارسي نوشته

شکمِ ايده آل
شكم بُد لطيف و درفشان بلور
وليكن به نرمي چو خزّ و سمور
شيرين در داستان « خسرو و شيرين» مظهر زيبايي است. اندام او بي‌نقص است. نگارگران از قديم مي‌كوشيده‌اند شيرين را به صورت زيباترين زني كه در تصور داشته‌اند بكشند. از روي تصويرهايي كه از شيرين باقي مانده مي‌توان حدس زد كه در گذشته زيبايي ايده‌آل چه بوده.
تصويري هست اثر « رضا عباسي»(؟980-1044 ق) كه شيرين را در حال شستشنِ اندامِ خود در چشمه نشان مي دهد. شيرين نيمه برهنه است. جالب است كه در اين تصوير شيرين شكم دارد. همچنين در نقاشي رنگ و روغني اثر« آقا زمان»( 1163- 1209 ق)، كه « مجلس خسرو و شيرين» نام دارد، شيرين شكم دارد.
به نظر مي‌رسد در دوره هايي زنِ ايده آل قدري شكم داشته.



:ماريا بارگاس يوسا در كتاب موج آفريني مينويسد

در يك از داستانهاي هزار و يك شب آمده است كه محبوبترين زن حرم هارون الرشيد زن جوان بسيار فربهي بود كه از فرط چاقي مجبور بود هميشه بخوابد چون اگر مي ايستاد تعادل خود را از دست ميداد﴿ يا شايد بتوان گفت از خودش سر ريز ميكرد﴾ همسان پنداشتن زيبايي و باريك اندامي نوعي پيشداوري غربي و مدرن و شايد انگلو ساكسون و قطعا پروتستاني است. در فرهنگهاي بدوي در جوامع روستايي دنياي كاتوليك لاغري موجب نفرت و ترس ميشود، چون گرسنگي و بيماري را به ذهن مياورد. حتي امروز در روستاهاي اسپانيا وقتي كلمه خوشگل را در مورد كسي به كار ميبرند، مرادشان چاق است.

اين نوشته البته هيچ ارتباطي به نوشته سجادي عزيز در مورد زنان چاقي كه هر روز ميبند ندارد!

Tuesday, July 01, 2003

دو سال پيش، زماني كه از طرز عملكرد آقاي خاتمي انتقاد ميشد، بسياري از طرفداران اصلاحات دستاوردهاي دوران خاتمي را برميشمردند. اجازه دهيد مروري بر اين دستاوردها داشته باشيم.

در زمينه فرهنگي احياي سينماي رو به مرگ كشور، كه با تكرار ساخت فيلمهاي شبه سياسي با ته مايه ماجراهاي عشقي كنجكاوي و عطش مردم نسبت به اين نوع سينما فروكش كرد و هم اكنون دوباره زمزمه ورشكستگي اين سينما بلند شده است.

در زمينه كتاب، ابتدا با آزادي حيرت آوري كه به ناشران دادند، كتابهاي خوبي چاپ شد كه اين روند در چند ماه اخير به شدت كاهش پيدا كرده است﴿ اما هنوز تا دوران سياه مير سليم فاصله بسيار داريم﴾ يك انتشاراتي توقيف شده است و دومين مدير انتشاراتي ﴿ طرح نو﴾ امروز به دادگاه احضار شده است. چند نويسنده هم در انتظار حكم دادگاه بابت انتشار كتابشان هستند.

در زمينه مطبوعات در كنار تنها يك روزنامه منتقد دولت قبل از سال ۷۶ ﴿ سلام﴾ هم اكنون هفت هشت روزنامه طرفدار اصلاحات منتشر ميشود كه به شدت اخته شده و ترسيده هستند و زمزمه تعطيلي ياس نو هم امروز بلند شد.

در زمينه مجلات به جاي مجله هاي پيام امروز و ايران امروز و كيان و جامعه سالم و آدينه، مجلات سخيفي چاپ ميشود كه پر رنگترين تيترشان خبر دستگيري فلان خواننده در كاناداست و خبر عروسي بهمان بازيگر با يك فوتباليست.

ظاهرا دستاوردهاي فرهنگي اصلاحات رفته رفته از دستمان خارج شد.

Monday, June 30, 2003

اين كار آقاي شكرالهي كه فصل گمشده كتاب شوخي رو توي وبلاگش گذاشته يكي ديگه از قابليتهاي در نظر نگرفته وبلاگ را نشان ميدهد.

بگذريم كه ناچارم ميكنه اين كتاب رو كه چند سال قبل خونده بودم مجدد بخونم. منو ياد صحنه آخر فيلم سينما پاراديزو مياندازه صحنه هاي بوسه هايي كه توسط كليسا سانسور شده بود.

Sunday, June 29, 2003

مجله گلستانه در آخرين شماره اش بخش پرونده را اختصاص داده است به داستانهاي پليسي. پرونده اي بسيار ضعيف و بي حال. از پنج مقاله مندرج در اين بخش سه مقاله اختصاص دارد به نويسنده اي ناشناس در ايران به اسم مايكل كالني دو مقاله ديگر هم يك تعريف بسيار سرسري از نويسندگان پليسي در بستر واقع گرايي است. انگار اين مجله هم رفته رفته در دام تكرار گرفتار شده است.

مجله گلستانه در آخرين شماره اش بخش پرونده را اختصاص داده است به داستانهاي پليسي. پرونده اي بسيار ضعيف و بي حال. از پنج مقاله مندرج در اين بخش سه مقاله اختصاص دارد به نويسنده اي ناشناس در ايران به اسم مايكل كالني دو مقاله ديگر هم يك تعريف بسيار سرسري از نويسندگان پليسي در بستر واقع گرايي است. انگار اين مجله هم رفته رفته در دام تكرار گرفتار شده است.

رمان پليسي در ايران همواره مورد كم لطفي منتقدان و نويسندگان بوده است. اگر سري كتابهاي طرح نو در اين حوزه را در نظر نگيريم تقريبا هيچ ناشر معتبري به سراغ اين ژانر نرفته است. ﴿ سري سرخ و سياه كتابهاي نيلوفر با انتشار كتابي شروع شد كه اصولا پليسي نيست و ظاهرا جوانمرگ هم شده است﴾ به هر حال حوزه تشكيل پرونده اي در مورد اين ژانر ادبي بسيار فراتر از دو سه نويسنده ناشناخته ﴿ در ايران﴾ است كه مجله گلستانه به اين شكل از سر خود وا كرده است.












*

Saturday, June 28, 2003

دوست عزيزی زحمت کشيدند و يک نقشه کامل از گسلهای تهران برای من ارسال کردند اگر دوست داريد نقشه را ببينيد، اينجا را کليک کنيد.
نه سال پيش سيف اله صمديان امتياز مجله اي را در ايران به دست آورد به نام تصوير. سياست اين مجله گفتگوي با تصوير است و به همين جهت نوشته در اين مجله جاي چنداني ندارد. اما انتخاب عكسهاي صمديان براي چاپ در مجله اش الحق عالي و ديدني است و ويژه نامه اي كه سال ۷۳ با موضوع عكاسي جهان منتشر كرد كاري است ماندني.

اين مجله به زودي از ماهنامه به فصلنامه و بعد سالنامه و هم اكنون تبديل به گاهنامه شده است. فكر ميكنم شماره ۳۶ اين مجله به مناسبت پيروزي دوم خاتمي سال ۸۰ منتشر شده بود!

به تازگي شماره آخر اين مجله كه شامل شماره هاي ۳۷-۴۰ است منتشر شده است. مجله قطور ۲۶۰ صفحه اي با قيمت ۲۵۰۰ تومن.

اولين مقالات! اين شماره مختص جنگي كه قرار بود اتفاق بيافتد است. با دو ديدگاه عكسان ايراني و خارجي. كه طبق معمول قسمت عكاسان ايراني پربارتر است!

بخش سينمايي مجله مثل هميشه اختصاص به گزارش از جشنواره كن دارد و ترجمه چند مقاله خواندني از مجلات فرانسوي در مورد فيلم ده، بماني و كارگردانان ايراني مخملباف ها و قبادي

بخش مخصوص كاوه گلستان و انتخابات شوراي شهر.

مجله تصوير مجله خواندني نيست مجله اي ديدني است. حتي اگر قصد تهيه آنرا نداريد در اولين كيوسك مجله فروشيها سركي به عكسهايش بكشيد. پشيمان نخواهيد شد.





Wednesday, June 18, 2003

اين وبلاگ برای يک هفته به روز نمی شود.


انسان روزي از بوزينگي دست كشيد كه اولين كتاب منتشر شد. بوزينگان هرگز اين تحقير را فراموش نكرده اند: كافي است كتابي به دست بوزينه اي بدهيد فوري آنرا كثيف خراب و پاره پاره خواهد كرد.
زامياتين

بسياري معتقدند كه كتاب ما اثر زامياتين اثري شگرف بر دو كتاب ۱۹۸۴ و دنياي قشنگ نو اثر الدوكس هاكسلي گذاشته است.

اين دو اثر مقام در خور در ادبيات جهان پيدا كرده اند اما كتاب ما حداقل در ايران مهجور ماند.

زاميانتين دنيايي را ترسيم ميكند كه مردم با شماره شناخته ميشوند و در شهري شيشه اي زندگي ميكنند. پيشگويي هاي زامياتين در اين كتاب شگفت آور است با توجه به اينكه زمان نگارش اين كتاب اوايل دهه بيست قرن گذشته است قدرت اين پيشگوييها خود را نشان ميدهند.

مدتها قبل از اينكه حكومت شوروي حلقه توتاليتري خود را محكم كند وي از زبان شخصيتهاي داستاني مرام خود را نقل كرده بود.

" انقلاب نهايي وجود ندارد انقلابها نهايتي ندارند."

و يا

" نميخواهم كسي به من بگويد كه چه چيز را دوست داشته باشم من ميخواهم خودم بگويم كه چه چيز را دوست دارم "

زامياتين از قدرت خانمان برانداز طنز به خوبي آگاه بود

در جايي از داستان قهرمان داستان با غرور ميگويد:

" ما بر شعر مهار زده ايم، شعر ديگر نغمه بيهوده و وقيحانه بلبل نيست، اكنون شعر در خدمت شهروندان است و فايده ميرساند"

كتاب ما هرگز در روسيه كمونيست چاپ نشد و زماني كه روسهاي مهاجر به طور غير قانوني اين كتاب را منتشر كردند خشم مقامات را برانگيخت. همكاران وي در كانون نويسندگان، زماني كه خوش رقصي نزد استالين خريدار داشت، وي را استيضاح كردند اما با شفاعت گوركي در كمال حيرت استالين با خروج وي از كشور موافقت كرد.

وي در سال ۱۹۳۷ در فرانسه در فقر و تنهايي مرد.

كتاب ما به همت نشر ديگر و با ترجمه آقاي دولتشاهي سال ۱۳۷۹ منتشر شد.

Monday, June 16, 2003

بلاخره بايد هر چيزي آغازي داشته باشه.

من حافظه ام درست كار نميكنه اما تا اونجا كه ميدونم اين اولين بار است كه يك انتشاراتي توفيق شد. انتشارات صراط كه مخصوص نشر آثار دكتر سروش بود.

زمزمه توقيف چند انتشاراتي مدتها بود كه بر سر زبانها بود، تصور نميكنم اين اولين توقيف، آخرين آن هم باشد.

Thursday, June 12, 2003

دومين شماره مجله هفت به صاحب امتيازي طالبي نژاد منتشر شد. اين شماره اختصاص دارد به مجموع گفتگو ها و نقدهايي در مورد همنوايي شبانه اركستر چوبها. شماره آينده قرار است كه در مورد دو دنيا اثر گلي ترقي مجموع مقاله نگاشته شود.

مجيد اسلامي وعده داده است كه به معرف نويسنده هاي كمتر شناخته شده در ايران هم بپردازد.

در شرايطي كه وعده معرفي نويسندگان ناشناخته يا كمتر شناخته شده داده ميشود براي هزارمين بار داستان تپه هايي به شكل فيلهاي سفيد اثر همينگوي در اين شماره مجله ترجمه و چاپ شده است آن هم زماني كه احمد گلشيري اين داستان را با نقدي عالي در يكي از چهار جلد كتابهاي داستان و نقد داستان منتشر كرده بود ﴿ كاري به بقيه ترجمه هاي ريز و درشت از اين داستان ندارم﴾

مجله قرار است فرهنگي هنري باشد اما انگار گرايش به سينما قرار نيست دست از سر اين مجله بردارد، حتي اگر نقد رمان بنويسند. به همين جهت است كه يكي از منتقدان پور احمد است ﴿ كارگردان سينما﴾ و ديگر مجيد اسلامي است كه معرف حضور هست.

وعده هاي داده شده در مقدمه اين مجله در معرفي نويسندگان كمتر شناخته شده مرا ياد نشريه گلستانه مياندازد با اين تفاوت كه گلستانه از مترجماني استفاده ميكند كه انگليسي را در حد كودكان تيز هوش بلدند. هر چند بخش ترجمه اين مجله بسيار كمتر از گلستانه است﴾

مشكل ادامه نشر اين مجله ﴿ از لحاظ يافتن مخاطب﴾ و تيراژ حديث قديمي است. اما اگر كفگير به ته ديگ نخورد مجله هفت مجله اي بسيار خواندني است.

خب اين مشکل هم درست شد.
اگه بلاگر سراغ شما هم آمده همان کاری را بکنيد که حسين درخشان گفته يعنی برويد تو SETTING بعد FORMATING بعد هم يونيکد را فعال کنيد
فقط فراموش نکنيد که بايد صفحات را پابليش هم بکنيد.

Monday, June 09, 2003

من ايرانيم

اما مثل اكثر ايرانيان از ته دل آرزو ميكنم سه صنعت چاي، سينما، و خودرو در ايران ورشكست شوند.

الحمد الله دو صنعت چاي و سينما نفس آخر را ميكشند. دولت روزي كه دخل و خرجش با هم جور در نيايد ناچار ميشود از حمايت از اين دو صنعت به صورت رانت و کمک بي حساب دست بردارد صنعت خودرو اما موضوع صحبت ديگري است.

هر سه اين صنايع! دو ويژگي مشترك دارند

۱- به بهانه حمايت از توليد داخلي با ممنوعيت واردات اجناس مشابه خارجي ايرانيان را از دسترسي آزاد و حق انتخاب محروم كرده اند.

۲- بيش از دو دهه فعاليت اين صنايع نشان داد كه با اين شكل مديريت توانايي برابري با اجناس مشابه خارجي را ندارند.

در اين جور مواقع پاك كردن صورت مسئله راحت ترين راه حل است. انگار بايد براي ابد واردات اين اجناس ممنوع شود كه بازاري براي اين اجناس باشد. ﴿ باز بايد به جان قاچاقچيان عزيز دعا كرد كه از دو قلم از اين اجناس ما را محروم نگذاشتند﴾

در مورد چاي از همه وضع جالبتر است متولي اين صنعت بهمن گذشته از دولت خواست كه وام سي ميليارد توماني را به وام گيرندگان اين صنعت ببخشد، پنج ميليارد وام جديد بدهد و براي ممنوعيت واردات آن قوانين سختگيرتري اعمال كند. تمام اين برنامه ها براي اين است كه اصلي ترين نوشيدني مردم ايران جنس نامرغوب ايراني باشد.

سينماي ما به تعداد كمتر از انگشتان يك دست در سال فيلم مطرح ميسازد. ﴿ امسال كه به انگشتان يك دست تقليل پيدا كرد﴾

اكثر اين فيلمهاي انگشت شمار مطرح با حمايت بخشهاي مختلف ساخته ميشود و معمولا در ايران فروش چنداني ندارند و به اصطلاح فيلم جشنواره اي هستند﴿ چند مورد هم مثل فيلم ده يا دايره امكان پخش در ايران را ندارند﴾ به همين جهت است كه اكثر امكانات دولتي براي ساخت فيلمهايي به كار ميرود كه نه تنها داستان فيلم بلكه عنوان آنرا هم از مشابه هاي خارجي ميدزدند ﴿ نمونه ديوانه از قفس پريد﴾

به همين جهت است كه افخمي كه جزو معدود كارگردانهاي خوش ساخت ايران است بهمن سال گذشته مخالفتش را با ورود فيلمهاي ايراني اعلام كرد به ذكر اين دليل كه باقيمانده رمق فيلمهاي ايراني را خواهد گرفت اما دو روز پيش در يك گفتگوي ديگر به اين نتيجه رسيد كه بايد واردات فيلم آزاد شود چرا كه سينماي ايران از بين رفت لااقل سالنها را نجات دهيم.
در شماره ارديبهشت مجله صنعت حمل و نقل گزارش ويژه اي چاپ شده در مورد مديريت بحران زلزله.

اين گزارش شامل چهار مقاله در مورد زلزله تهران است

به جز راهنماي عملي زنده ماندن در زلزله ، گفتگويي با دكتر قيطانچي در مورد وضع گسلهاي تهران و پيش بيني زلزله دارد و بسيار خواندني است. مشخصات گسلهاي تهران در انتهاي همين مقاله آورده شده كه گسلهاي تهران را به سه نوع فعال نيمه فعال و خاموش تقسيم كرده است.

متاسفانه در اين گزارش جاي يك نقشه از گسلهاي تهران ﴿ به جز هماني كه من از كتاب تهران در انتظار زلزله اسكن كردم و اينجا گذاشتم﴾ بسيار خالي است.

مقاله اي به اسم وقتي تهران تكان بخورد هم آخرين مقاله اين شماره مجله است. آخرين جمله اين مقاله بسيار تكان دهنده است. اين نكته كه پايگاه برون مرزي شهري در تهران براي ۲۵۰ هزار نفر امكان امداد رساني دارد.

اين به اين معني است كه اگر زلزله تهران در ايامي رخ دهد كه اكثر مردم تهران خارج از شهر باشند و هنگام بروز زمين لرزه كمترين ميزان انرژي آزاد گردد باز هم امداد رساني براي ۲۵۰ هزار نفر يعني يك مشت آب در اقيانوس.





Tuesday, June 03, 2003

اين آقايوني كه از وزارت ارشاد اطلاعيه دادند كه بعد از اين رسانه هاي جمعي و صدا و سيما حق ندارند محصولات خارجي را تبليغ كنند، هيچ فكر كردند تكليف محصولاتي مثل قطعات كامپيوتر كه الحمداله به جز كيس هيچ قطعه ديگري از آن در ايران ساخته نميشود و يا موبايل كه مدتي است صا ايران هم توليدات خود را قطع كرده، چه ميشود؟ به اين ليست اضافه كنيد: دي وي دي پلير راديو ضبط دو كاسته و تلويزيون پلاسما و انواع دوربين و ساعت و ويديو و .......
سالگرد مرگ زنده ياد گلشيری است اين روزها

مجله يک هفتم در ويژه نامه مخصوص گلشيری که ارديبهشت امسال مقارن جشنواره مطبوعات منتشر شد مطالب خواندنی در بزرگداشت اين قله نويسندگی ايران منتشر کرده بود که از بسياری از جنگهايی که به ياد گلشيری منتشر شده بود پر بارتر از آب در آمد
اولين نوشته اين شماره مجله شعری است که احمد شاملو به گلشيری هديه کرده بود

قناری گفت: کره ی ما

کره قفسها با ميله های زرين و چينه دان

چينی.

ماهی سرخ سفره هفت سين اش به محيطی

تعبير کرد.

که هر بهار

متبلور می شود.

کرکس گفت:- سياره ی من

سياره ی بی هم تائی که در آن

مرگ

مائده می آفريند.

کوسه گفت:- زمين

سفره ی برکت خيز اقيانوس ها.

انسان سخنی نگفت

تنها او بود که جامه به تن داشت.

و آستينش از اشک تر بود.

Sunday, May 25, 2003

چند نكته در مورد گفتگوي تمدنها:

۱- گوهر دين داراي خصلتي اسطوره اي است. و جهان مدرن بدون اسطوره زدايي معني ندارد.

۲- براي رسيدن به مدرنيسم راهي جز اسطوره زدايي نداريم و جامعه سنتي به شدت در مقابل احياي اسطوره هاي خود مقامت ميكند.

۳- راهي براي دور زدن اسطوره زدايي و رسيدن به جامعه مدرن نداريم. ريشه اين مسئله به تعارض بين عقل و اسطوره برميگردد. همانطور كه بدون رياضي شدن طبيعت توسط گاليله علوم طبيعي به وجود نميامد بدون داروين و انقلاب زيستي قواعد تطور حيات معني نداشت و همچنين فرويد و مسائل روانشانسي ياد آور اين نكته است كه هيچ كسي با هيچ مذهبي و سنتي نميتواند از گزند تاريخي اين حوادث در امان بماند.

۴- ايدولوژيك كردن دين زمينه را براي بروز خشونت مساعد ميكند چرا كه دين از ماهيت معنوي خود خارج ميشود در اين قالب جديد محتوا ظاهرا ديني است اما قالبهاي دنيوي دارند كه هيچ سنخيتي با وجه تمثيلي دين ندارد.﴿*﴾

۵- با توجه به تمام شرايط گفته شده در بالا اصولا به نظر ميرسد كه طرفين دعوا در ايران درك درستي از شرايط موجود ندارند. درك جناح راست از مدرنيسم استفاده از تكنولوژي با محدوديتهايي كه خود ميپسند است ﴿ به جز مصباح و مهدي نصيري من كسي را نميشناسم كه به كل منكر مدرنيسم باشند اين دو نفر هم از مزاياي مدرنيسم براي خودشان استفاده ميكنند اما مايل به استفاده عموم مردم نيستند﴾ جناح چپ خود وابسته به همين گوهر سنتي است. اين جناح هم در جاي خود به شدت حافظ گوهر دين با خصلت اسطوره اي خودش است.

يك پاي گفتگوي تمدنها تمدن اسلامي است، در شرايطي كه مدرنيسم جز محو اسطوره هاي راهي نميشناسد و تمدن اسلامي در كل و حكومت ايران به طور نمونه ظاهرا در هر شرايطي به اين گوهر ديني پايبند هستند، كاش جزييات گفتگوي تمدنها را هم مشخص ميكردند؟

تلخ است اما ظاهرا تئوريسين جنگ تمدنها با شناخت و مطالعه بيشتري از فرهنگ ملل تئوري خود را ارائه كرده بود.

*در نگارش قسمت اول اين نوشته بسيار از گفتگوی با آقای شايگان منتشره در مجله کيان شماره 45 استفاده کردم.





اگر شما هم مثل من عادت داريد كه براي نوشتن از اديتور لامپ استفاده كنيد و در حال حاضر امكان دسترسي به انرا نداريد ميتوانيد از اين يكي اديتور استفاده كنيد. امكاناتش از اديتور لامپ بيشتر است و استفاده از آن هم خيلي راحت است ضمن اينكه ابزارهاي زيادي هم بالاي صفحه قرار داده است.

Friday, May 23, 2003

اولين رمان حميد ياوری به اسم شهر بازی در دوران نمايشگاه به دستم رسيد.
ياوری از قصه نويسهايي است که زمانی داستانهای کوتاهش در مجله دنيای سخن و کارنامه و دوران چاپ ميشد. قصه نويس خوش فرمی که سوژه های قشنگی برای داستانهايش داشت.
شهر بازی فضای رئال ندارد. و جسارت نويسنده در بازی با فرم تحسين برانگيز است. اگر چه به قول غلامی عزيز اگر مرز بين قصه و بازجويي در اين کتاب نامشخص ميماند جوری که تمام داستان برای خواننده بين واقعيت و توهم معلق بماند کار زيباتر می شد.

يکی به من بگه اين آقای لامپ چرا اديتورش رو برداشته؟
اگه برنداشته و آدرسش رو عوض کرده لطفا به من هم بگين
از عجايب ايران يکی هم اينکه نگهدار و تماشای فيلم توسط منتقد در منزل جرم است و منتفد نا محترم بايد بعد از سی روز حبس کشيدن خودش را برای دادگاه رفتن هم آمده کند
اما وارد شدن به اين مملکت با پاسپورت جعلی آنهم در گروه پانصد نفره، تازه عضو گروه تروريستی القاعده هم باشند و ظاهرا يا باطنا ايران هم اين گروه رو محکوم بکند جرم نيست!

Friday, May 16, 2003

براي بار دوم کتاب تيرهاي سقف را بالا بگذاريد؛ نجاران اثر سالينجر را خواندم. بار اول به اسم بالا بلندتر از هر بلند بالايي به قلم خانم تعاون مطالعه کرده بودم.
دو ترجمه اختلافاتي با هم داشتند.
مثلا اين دو جمله را با هم مقايسه کنيد
ته مايه نزاکت آميز صدايش يک آن به صرافت انداختم که شايد بخواهد به من يک خودنويس و آلبوم کوچک چرمي جايزه بدهد.

آهنگ احترام آميز صدايش لحظه اي مرا به اين فکر انداخت که الان است که يک خودنويس و يک آلبوم امضاي جلد چرمي کوچک در آورد و ازم امضا بخواهد.

يا اين مورد

موعظه وار گفتم که خداوند بي شک بچه گربه ها را دوست دارد اما به احتمال قوي؛ نه بچه گربه هايي که پنجه هايش را توي کفشهاي بافتني تکني کالر کرده باشند.

(با لحني موعظه گرانه؟) گفتم خدا بي برو برگرد بچه گربه ها را دوست دارد اما به احتمال قوي نه آن بچه گربه هاي تکني کالر چکمه پوش را.

ظاهرا اين اشتباهات هنگام ترجمه اجتناب ناپذير است فقط بايد اميدوار باشيم ترجمه با اشتباهات کمتر گير ما بيايد. خانم تعاون علاوه بر اينکه عنوان اصلي کتاب را به ميل خود عوض کرده بود( اين کار يعني اينکه به نويسنده کتاب بگوييم شما عقلتان نميرسيد عنوان قشنگي براي کتابتان بگذاريم من عقلم رسيد اينکار را کردم.) بخش دوم کتاب را ترجمه نکرده بود. بخش دوم کتاب که سيمور / پيشگفتار نام دارد به عبارتي به قول گرنوارد بررسي شخصيت بسيار پيچيده سيمور توسط بردارش بادي است سيمور در تمام داستانهاي اين خانواده به عنوان قديس و شاعري بزرگ ظاهر شده است که تضادهاي دروني وي تنها با قلم داستاني قابل بررسي است. خودکشي او به هيچ وجه محلي از اعراب ندارد قديسها ممکن است شهيد شوند اما خودکشي نميکنند.
ترجمه اين نوشته کار شاقي بود که بايد خوشحال باشيم نيک فرجام اينکار را به عهده گرفت و ظاهرا از پس کار خوب بر آمده است.
اين داستان که با دو عبارت از کافکا و کير که گور آغاز می شود از همان ابتدا يکی از عجيبترين رابطه های بين خواننده و نويسنده را آغاز ميکند. راوی داستان، بادی، نويسنده ای است که چند کتاب در رابطه با مرگ برادرش سيمور نوشته است. در اين نوشته نويسنده ضمن صحبت با خواننده و با جملات معترضه بسيار يک داستان درونگرايانه نوشته. درست بعد از پايان اين کتاب به نويسنده حق می دهيد که اينگونه کناره گيری کرده است و کتاب جديدی منتشر نکرده است.
اولين جمله اين کتاب بسيار خواندنی است.
اگر هنوز خواننده ای آماتور در دنيا هست – يا دست کم کسی که فقط بخواند و بگذرد – با قدردانی و محبتی وصف ناپذير از او می خواهم اين کتاب را هديه ای بداند در چهار قسمت برای خودش و همسر و فرزندان من.

Monday, May 12, 2003

اگر در دو روز باقيمانده قصد رفتن به نمايشگاه کتاب را داريد...
محمد آصف سلطان زاده که دو سال قبل جايزه بهترين کتاب اول را از بنياد گلشيري ربود کتاب ديگري به اسم نوروز فقط در کابل با صفاست توسط نشر مرکز منتشر کرده است.
همين انتشارتي ترجمه پنجاه داستان کوتاه از دينو بوتزاتي را به چاپ دوم رساند(چاپ اول اين کتاب توسط اين انتشاراتي نبود)
اگر از کنار انتشارات آگه رد شديد فراموش نکنيد کتاب ديکتاتورها بيمارند را تهيه کنيد. کتاب بسيار خواندني در تحليل رفتار سه ديکتاتور معروف و اثبات اين نکته علمي که اينان بيمارند. انتهاي کتاب حتي ممکن است دلتان به حال بيماري هيتلر بسوزند.
اگر از کنار انتشارت نيلوفر رد شديد نگاهی به کتاب تاريخ اثر الزا مورانته نويسنده ايتاليايي بياندازيد. معرفي اين نويسنده ناشناخته در ايران توسط آقاي منوچهر افسري موهبتي است.
اگر از کنار انتشارات ققنوس رد شديد کتاب تيرهاي سقف را بالا بگذاريد؛ نجاران/ سيمور اثر جي دي سالينجر را فراموش نکنيد خصوصا اگر باقي کارهاي اين نابغه آمريکايي را خوانده ايد.
اگر از کارهاي قبلي البا د سس پدس (‌ دفترچه ممنوع- او- دير يا زود)‌ خوشتان آمده به هيچ وجه به سراغ کتاب عروسک فرنگي نرويد. تمام وجه اين نويسنده را نزد شما خراب خواهد کرد.
با کمال تاسف کتاب آدمکش کور اثر برجسته ات وود هم توسط شهين آسايش ترجمه شد. مشکل ترجمه خانم آسايش ويراستاري نيست ايشان در مفهوم جملات مشکل دارند. ترجمه اين کتاب و انتشار آن توسط ققنوس يعني اينکه به اين زوديها هيچ مترجم صاحب نامي به سراغ اين کتاب نخواهد رفت. برويد متن اصلي را گير بياوريد ( اگر ميل داريد از اين نويسنده يک ترجمه خوب بخوانيد به سراغ کتاب گريس ديگر نشر نيلوفر برويد).
از تريلوژي مشهور هنري ميلر به نام تصليب گلگون، نکسوس به قلم سهيل سمي منتشر شد.
همين انتشاراتي کتاب خواندني تاريخ و ادبيات ايران قبل از اسلام اثر دکتر ترابي را هم منتشر کرده است.
اگر از کنار انتشارت مرورايد رد شديد کتاب شاه گوش ميکند مجموع داستان کوتاه اثر ايتالو کالوينو منتشر شده است.
از همين نويسنده ويکنت شقه شده توسط انتشارت چشمه هم تجديد چاپ شد (‌ توسط مترجم جديدو با نام جديد)
وصيت نامه ققنوس اسم اثري نوشته رضا علامه زاده است که قرار بود موضوع فيلمي باشد در مورد شاملو که امکان ساخت آن فراهم نشدو حالا کتاب کم حجمش توسط نشر کاروان به چاپ رسيده است.
در طول دوران جنگ که به همت تلويزيون ايران با بسياري از آثار جنگي دنيا آشنا شديم اثري متفاوت با بقيه کارهاي مرسوم آن دوران ديديم به اسم عروج
داستان اصلي اين فيلم به همين نام توسط نشر دنياي نو منتشر شده است. نويسنده اين کتاب واسيل بيکوف است و مترجم آن فرهمند راد.
اگر از کنار انتشارات هرمس رد شديد کتاب افسون افسانها که تحقيقي بسيار خواندني در مورد افسانه هاي معروف و شناخته شده به قلم برونو بتلهايم است را فراموش نکنيد
اگر به سراغ انتشارات فرزان روز ميرويد کتاب سير نا بخردي از تروا تا ويتنام را حتما تهيه کنيد حق اين کتاب که به خاطر پخش بد سالهاست روی دست ناشرش مانده درايران درست ادا نشد. دردآور اينکه فرزان روز اين کتاب را با چهل درصد تخفيف ميفروشد.
از همين نويسنده کتاب برج فرازان به قلم آقای فولادوند سال گذشته منتشر شده بود.
مطالعه آثار اين محقق آمريکايی مفهوم ديگری از تاريخ را برای انسان روشن ميکند



همشهري دوم خواندني ترين بخش همشهري از روز سه شنبه توليد! نخواهد شد.به جز اين مورد تمام ضميمه های روزنامه همشهری شامل همشهری تهران دوچرخه و همشهری جوان هم تعطيل خواهند شد..

Saturday, May 10, 2003

اگر فرزند خردسال داريد......
مجله هاي زيادي براي کودکان در ايران منتشر ميشود. اکثر اين مجلات براي کودکان بين هفت الي .... ساله ميباشد. در حقيقت براي کودکان دوره ابتدايي يا نوجوان.
يک مجله به اسم دوست منتشر ميشود که در دو رده سني منتشر ميشود. خردسالان و کودکان.
مجله دوست خردسالان مخصوص کودکان بين سه الي هفت سال ميباشد و صد البته مطالعه آن با همراهي والدين امکان پذير است.
مطالب اين مجله تمام شامل همان مطالبي است که با کيفيت غالبا پايين در کتابهايي بازار منتشر ميشود. داستان؛ نقاشي؛ جدول رياضي بسيار ابتدايي؛ شعر؛ بازي؛ کارتون؛ کاردستي و .....
کيفيت چاپ و مطالب اين مجله عالي و از مطالب ايدولوژيک در آن خبري نيست!
در صفحه دوم اين مجله نوشته شده است:« اين مجموعه ويژه خردسالان طراحي شده است . علاوه بر جنبه هاي آموزشي؛ تفريحي و سرگرمي ؛ افزايش مهارت عملي خردسالان از اهداف اصلي آن است.
اگر مايل به تهيه اين مجله بودين توجه داشته باشيد که عليرغم اينکه تاريخ انتشار اين مجله روزهاي پنجشنبه درج شده است اما عملا روزهاي سه شنبه منتشر ميشود و دقت کنيد که در همان ساعات اول صبح غالب روزنامه فروشيها نسخه هاي اين مجله را تمام ميکنند.

Wednesday, May 07, 2003

«آنچه را که بر خود نميپسندي بر ديگران نيز مپسند»
۵۷۰ سال قبل از ميلاد مسيح مردي در چين به دنيا آمد که بعدها بسياري وي را پايه گذار تمدن ۲۵۰۰ ساله چين شناختند.
کنفسيوس ظاهرا از ان دسته افرادي بود که در تغيير مسير جامعه نقش جهاني بازي ميکنند. وي به طور کلي زياد اهل نوشتن نبود و کليه نقل قولهايي که از وي به جاي مانده بعدها توسط اطرافيانش نگاشته شده است.
شايد در يک فرصت ديگر براي معرفي اين انديشمند چيني نوشته طولاني تري نوشتم. جمله اي را که در اول اين نوشته آوردم يکي از نقل قولهاي معروف ايشان است.

Monday, May 05, 2003

آقاي خاتمي در جلسه افتتاح جشنواره مطبوعات جمله اي گفتند که ظاهرا مثل بسياري از جملات ديگر که بدون مقدمه و موخره با سفسطه قاطي شده است براي خاموش کردن دهان مردم به کار ميرود.
درست مثل همان داستان معروف بمب گذار و شکنجه براي توجيه شکنجه.
اظهار ايشان در باب اينکه هيچ کجاي جهان مردم آزاد نيستند هر چه دلشان ميخواهد بگويند قرار است توجيه گر محدوديت آزادي باشد، آن هم از زبان فردي که در ابتدا همه را به اشتباه انداخته بود.
البته از آقاي خاتمي نبايد زياد دلگير بود
اين شعر مولانا را حتما شنيده ايد که
اي برادر تو همه انديشه اي
مابقي خود استخوان و ريشه اي
شايد برايتان جالب باشد که منظور مولانا از اين انديشه دقيقا چيزي است که خودش ميانديشيد؛ ايشان هم به هيچ وجه تاب انديشه مخالف را نداشتند. اين شعر را از ايشان بخوانيد:
لاجرم کفار را خون شد مباح
همچو وحشي پيش نشاب و رماح ( وحشي= حيوان وحشي و ‌ نشاب و رماح يعني تير و سنان)
آقاي طباطبايي که بسياری به مشی ملايم ايشان اعتقاد دارند، در تفسير الميزان ميفرمايند که ما نميتوانيم در مقابل کساني که فکر باطل دارند بي تفاوت بنشينيم.
آقاي سمناني از عرفاي قرن هشتم مينويسد با درويشي همسفر بودم در ميانه راه فهميدم عقايد اين درويش منحرف است از فرصتي استفاده کردم و چاقو کشيدم تا او را بکشم آن درويش متوجه شد و به دست وپاي من افتاد و توبه کرد و من هم از قتلش در گذشتم... ( تمام مثالها از مجله کيان شماره ۴۵)
البته براي کساني که در بستر فرهنگي اينچنيني بزرگ شده اند انتظار همچين سخنراني هايي هم بايد داشت.
من فکر ميکنم حتي اين اظهار نظر هم در ايران خطرناک است که:
هر کس آزاد است هر چه ميخواهد بگويد!

Wednesday, April 30, 2003

آخر فيلم مرلين زماني که هنگام دوئل دو جادوگر فيلم ميرسد مرلين که قدرتش در جادوگري از جادوگر بد فيلم کمتر بود تنها راه شکست وي را در فراموشي وي ديد. به همين جهت به کليه شاهدان نبرد اين دو گفت که پشت به اين جادوگر کنيد و او را فراموش کنيد و تمام جمعيت بي توجه به نعره هاي جادوگر از قصر خارج شدند(‌ اين از اون لحظه هاي داستاني ناب بود که به مدد ضعف تروکاژ فيلم اصلا به چشم نيامد)
حالا زندگي اين آقاي سعيد الصحاف بد جوري من رو ياد صحنه آخر اين فيلم انداخت. گذشته از جنبه هاي خنده دار فعاليت اين وزير محترم عراقي در طول جنگ؛ انگار هنوز هم قصد خنداندن مردم را دارد. روزنامه ها نوشتند که به نيروهاي آمريکايي التماس ميکند که بياييد مرا دستگير کنيد و آنان اعتنايي به خواسته وي نميکنند.
حتي اسمش را در ليست ۵۲ نفره افراد قابل پيگرد از نزديکان صدام هم قرار ندادند.

Saturday, April 26, 2003

تو همه اين بازداشتهايي که در اين چند ساله انجام شده آزادي دو نفرشون خيلي برام طولاني به نظر اومد: کامبيز کاهه و سينا مطلبي.
اين هر دو؛ کمترين علاقه اي به سياست نداشتند ( يا اگر داشتند در نوشته هايشان که مدرک جرم هستند بروز نميدادند)
آزادي کاهه بيش از چهل روز طول کشيد اميدواريم مورد سينا مطلبي اينقدر طولاني نشود.

Tuesday, April 22, 2003

تا حالا که کيهان از جانب مردم ايران پيغام ميداد و قاطع اعلام ميکردم که مردم فلان چيز را نميخواهند يا فلان چيز را ميخواهند، هيچ راهي براي اثبات خلاف آن نبود. کيهان در ايران است و احتمالا مردم پاشنه در تلفن روزنامه را در مياوردند، تا سردبير محترم رضايت ميداد از جانب ملت قاطعانه اظهار نظر کند.
اما تيتر ديروز کيهان خيلي جالب بود. سواي درست يا نادرست بودن محتواي آن، من دائم تو فکرم که کيهانيان از نظر ملت عراق چطور باخبر شدند؟ از عراق زنگ زدند؟

Sunday, April 20, 2003

ظاهرا موضوع انتشار روزنامه آريا هم مثل روزنامه بهار منتفي شد. دادگستري با يک ترفند شبه قانوني جلوي اين روزنامه را قبل از انتشار گرفت.
قرار بود شمس الواعظين به اين روزنامه برود و مشي اين روزنامه بيشتر اجتماعي؛ فرهنگي باشد و در سياست فقط تا حد خبر رساني فعاليت کند ( يه چيزي شبيه روزنامه همشهري؟) با اين حساب اين شايعه که قرار بود کادر همشهري دوم به اين روزنامه منتقل شوند منتفي شد.
قوه قضاييه انگار قصد دارد نشان دهد که هيچ يک از روزنامه هايي که به طور فله اي توقيف شدند قرار نيست مجددا چاپ شود.
اين نوشته از روزنامه همشهري امروز برداشته شده اصل مطلب مربوط به روزنامه جمهوري اسلامي پنج شنبه است. مطلب هم اصلا طنز نيست.
« آقاي بوش تقاص پس خواهي داد»
« آقاي بوش خجالت بکش! چه نصيب جيب پر از دلار و صندوقها و بانکهاي پر از شمش تو ميشود. ميخواهي جهان را خانه خود کني؟ نکند خداي نکرده بي خبر از شما مانديم و زير يک سقف نيم متري با ديوارهاي يک متر و ده سانتي که احساس تنگي نفس و کمي جا ميکني به سر ميبري؟ شايد آشپزخانه ات اپن نيست. شايد سرويس.... جاي خالي نداري بگو تا از مهد خودت برايت معمار و مهندس بفرستند؛ اينکه ديگر غصه ندارد. ولي واي به حالت..... هر غلطي که ميخواي ميکني؛ فکر کردي بازخواست نميشوي.... به همين ايام عزيز قسم. به همين نذرها تا ما امام داريم تا وقتي ايران؛ ايران و ايراني يک ايراني است؛ تا وقتي نام متبرک چهار ده معصوم نقشه ترنج دل هاي ماست؛ نه تنها تو که هيچ ابر قدرتي هيچ غلطي نميتواند بکند»

با وجود دهها روزنامه بسته و صدها روزنامه نگار بيکار بايد خيلي در جناح راست قحط الرجال باشد که قلم به دست همچين نويسنده اي داده اند

Monday, April 14, 2003

اگر قصد مطالعه کتاب سور بز را داريد شايد اين اطلاعات بد نباشد.
کشور دومينيکن در سال۱۸۴۴ از کشور هاييتي مستقل شد جمعيت اين کشور هشت ميليون و دويست هزار نفر (‌آمار سال ۲۰۰۰) است صادرات اصلي اين کشور نيکل شکر قهوه کاکائو و طلا است.
گفته می شود مقبره ای که احتمالا حاوی باقيمانده جسد کريستف کلمب دريانورد است در اين کشور قرار دارد.
تروخيو ديکتاتور سابق دومينيکن سال ۱۹۳۰ با کودتا در اين کشور به قدرت رسيد و طی سی و يک سال حکومت؛ ديکتاتوری وحشتناکی را در اين کشور پديد آورد.
اين کتاب روايت آخرين روزهای زندگی اين ديکتاتور است. يوسا در مصاحبه ای که در روزنامه همشهری چاپ شد اقرار کرد که اين کتاب را تاريخ نمی داند چون ناچار به حذف بخشی از حقايق شده است.
خواکين بالاگر رييس جمهور اسمی تروخيو بعد از مرگ وی با زيرکی توانست زمام امور را به دست بگيرد و رفته رفته خانواده ديکتاتور سابق را راضی به ترک کشور کند. وی که در هنگام تشيع جنازه ديکتاتور سخنرانی دو پهلو حاوی انتقاداتی ضعيف از ديکتاتور در کنار تعاريفی چون مرد خود ساخته و بزرگ و سازنده کشور کرده بود ظرف کمتر از پنج ماه توانست از قاتلين ديکتاتور تجليل به عمل آورد.
وی تير ماه سال گذشته در سن ۹۵ سالگی درگذشت .
بالاگر در سال ۱۹۶۱-۶۲ بدون انتخابات بر سر قدرت باقيماند در سال ۱۹۶۲ انتخابات را به رقيبش باخت اما توانست چهار سال بعد در انتخابات پيروز شود. در مجموع بيست و دو سال به عنوان رييس جمهور اين کشور حکومت کرد. اما در سال ۱۹۹۶ به خاطر تقلب در انتخابات مجبور به کناره گيری شد.
گفته می شود که در تمام مدت حکومت وی به طور مستقيم و غير مستقيم از حمايت آمريکا برخوردار بود.
بالاگر سال ۲۰۰۰ در حالی که شنوايی و بينايی خود را از دست داده بود باز به مبارزات انتخاباتی ميانديشيد.

Friday, April 11, 2003

Archive
آقاي ابطحي در سخنراني که ديروز اکثر روزنامه هاي اصلاح طلب به آن اشاره کردند دو نکته را ياد آور شدند
اول اينکه آمريکا به ايران حمله نظامي نميکند بلکه از راههاي اقتصادي وارد ميشود
دوم اينکه براي استحکام حکومت اسلامي لازم است که پايه هاي حکومت با افزايش دمکراسي محکم شود
سال ۱۳۷۲ دکتر سروش در مقاله اي که در مجله کيان چاپ شد به اسلام و دمکراسي پرداختند و در شماره نوزده همين مجله آقاي حميد پايدار در مقاله اي به اسم پارادوکس اسلام و دمکراسي اين مقاله را نقد کردند.
مطالعه مقاله آقای پايدار شايد در اين روزها بد نباشد.
من قصد ندارم کل مقاله آقاي پايدار را اينجا نقل کنم تنها به فرازهايي از آن اشاره ميکنم
1- به دليل روشن نبودن حقيقت و پخش آن در کل بشريت انسان آزاد است که هر ديني که خواست بگزيند( اين آزادي با قانون ارتداد در دين اسلام تعارض دارد)
2- به همين دليل ذکر شده در بالا مطبوعات و کتابها آزاد نيستند که هر افکاري را گسترش دهند.
3- برخورد دين اسلام با اقليت مذهبي از قبيل نجاست- ديه - و پرداخت ماليات هر يک به تنهايي با اصول دمکراسي در تعارض است
4- بي طرفي حکومت در قبال اديان مختلف که با لفظ جمهوري اسلامي که طبيعتا از دين اسلام جانبداري ميکند با اصول دمکراسي نميخواند
5- برخورد اسلام با مسئله زنان در شهادت- ديه- حق ارث- و تعدد زوجات هر يک ناقص اصول دمکراسي است.
6- انتخاب رهبر در حکومت اسلامي نه از طريق مردم که از طريق خدا انجام خواهد شد
7-- اگر در مسئله خاصي اکثر مردم جامعه نظر به خصوصي داشته باشند و رهبر به تنهايي نظري مخالف مردم داشته باشد نظر رهبر بر اکثريت مردم ارجح است.
8- -....
نويسنده در انتهاي مقاله نوشته اي از آقاي مصباح را مياورد
اگر ما معتقديم که بايد قوانين خدا بر مردم حاکم باشد جايي براي دمکراسي وجود نخواهد داشت دمکراسي يعني هر چه مردم ميخواهند اگر اسلام يعني آنچه خدا ميخواهد پس دمکراسي معني مفهوم ندارد.... متاسفانه بعضي از افراد خودي دمکراسي را به مثل يک ارزش مطلق به حساب مياورند و سعي ميکنند حکومت اسلامي را هم يک حکومت دمکراسي قلمداد کنند و اين افکار در درون جوانان ما رسوخ ميکند و ديگر نميتوان آنرا بيرون آورد و با وجود اينها جايي براي دين باقي نميماند.
دمکراسي و آزادي ارزشهاي اسلامي نيست.