Saturday, January 31, 2004

فراموشی من در نوشتن لينک خبر صد کتابی که بايد قبل از مرگ بخوانيد گويا باعث ناراحتی پولاد عزيز شد.
نوشته ای که در اين مورد نوشته اند کاملا درست است.
من اين خبر را از سايت گويا برداشته بودم اما اين مسئله باعث شد با وبلاگ خوب ايشان آشنا شوم.
اين لينک خبر در گويا
اين لينک خبر در وبلاگ پولاد

Thursday, January 29, 2004

چي نوا آچه به نويسنده نيجريه‌اي را بسياري بهترين نويسنده قاره سياه ميدانند. کتاب همه چيز فرو مي پاشد اولين رمان اين نويسنده است که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. کتاب از همان سال نخست انتشار تحسين بسياري را برانگيخت و تاکنون به پانزده زبان ترجمه شده است
موضوع داستان درباره قبيله ايبو و فروپاشي جامعه سنتي آفريقا در تقابل با هجوم فرهنگ غربي است که به صورت مبلغان مذهبي خود را نشان داده است. نويسنده در ارائه دقيق همه سنتها و ميراثهاي قبيله اعم از سرودها و مراسم آيين و ضرب المثلها و نگرشهاي مذهبي و ديگر تشريفات زندگي بسيار موفق بوده است.( از مقدمه کتاب)
اين نويسنده بسيار کم کار است و از ديگر آثار وي ميتوان ديگر آرامشي نيست - خدنگ خدا - مردي از ميان مردم- دختران در جنگ را نام برد.
اوکنکو شخصيت اصلي رمان ساکن قبيله ايبو است که به دنبال قتلي ناچار به فرار ميشود و بعد زماني که بعد از سالها به قبيله‌اش برميگردد متوجه ميشود که با ورود مرد سفيد پوست آيين و سنت قبيله‌اش به تاراج رفته است.
قرار بود ماجراي اوکنکو رمان بزرگي باشد که دربرگيرنده تصوير سه نسل از خانواده اوکنکو باشد.
ارزش اين کتاب به ارائه تصوير دقيق از فروپاشي جامعه سنتي و بدوي آفريقا است.
داستان ديگر آرامشي نيست ادامه همين داستان و سرگذشت نوه اوکنکو به نام اوبي است که براي ادامه تحصيلات به انگلستان ميرود.
کتاب همه چيز فرو ميپاشد دو بار به فارسي ترجمه شده است.
بار اول به قلم فرهاد منشور انتشارات آستان قدس رضوي 1368
بار دوم به ترجمه خانم گلريز صفويان انتشارات سروش 1377
خانم گلريز صفويان کتاب دوم اين مجموعه را به اسم ديگر آرامشي نيست را هم ترجمه کرده است.
چند جمله اول رمان را با هر دو ترجمه بخوانيد:


اوکنکو در سرتاسر نه دهکده اطراف و حتي دورتر از آنجا مردي بسيار مشهور و خوشنام بود. خوشنامي او به سبب موفقيتهايي بود که خودش به دست آورده بود او وقتي هيجده ساله بود توانست با غلبه بر آمالينز گربه شهرت و افتخار زيادي براي دهکده‌اش کسب کند . آمالينز کشتي گير بزرگي بود که تا هفت سال کسي نتوانسته بود در سرتاسر آن ناحيه از قبيله اومو اوفيا گرفته تا قبيله امباي نو پشتش را به خاک برساند مردم به او لقب گربه داده بودند چون پشتش هيچ وقت به خاک نرسيده بود. اوکنکو همين مرد را در مبارزه‌اي که ريش سفيدان دهکده آنرا سهمگين ترين مبارزه خوانده بودند شکست داد. از زماني که باني دهکده شان به مدت هفت شبانه روز با يک روح وحشي زورآزمايي کرده بود کسي چنين مبارزه‌اي را به ياد نداشت.
ترجمه فرهاد منشوري




اوکونکوو در سراسر نه دهکده اطراف و در وراي آن مشهور شده بود. شهرت او به دليل موفقيتهايي بزرگش بود. در هيجده سالگي با شکست دادن آمالينز گربه افتخار به دهکده‌اش آورد. آمالينز کشتي گير بزرگي بود که در طي هفت سال از اوموفيا تا ام بينو کسي نتوانسته بود او را شکست دهد. به او گربه ميگفتند زيرا پشتش هرگز به زمين نرسيده بود. و اين مردي بود که اوکونکوو او را شکست داد در مسابقه‌اي که پيران دهکده همگي معتقد بودند بيرحمانه ترين مسابقه‌اي بود که از هنگام در گيري هفت شبانه روزه پايه گذار شهرشان با روحي وحشي برگزار شده بود.
ترجمه گلريز صفويان

Tuesday, January 27, 2004

لازمه يه توضيح در مورد اين فهرست صد کتاب بدم
اين فهرست معدل نظر افرادی است که همه اشان نويسنده صرف نبودند. برای مثال باب ديلان.
به هر حال انتخاب فهرستی به اين شکل چندان شايد درست نباشد. در اين ليست کتابهای مذهبی و شعر و ادبيات در کنار هم قرار گرفته اند معلوم نيست اگر انتخاب هر نوع کتابی مجاز بوده پس چطور مثلا کتابی از فرويد يا حداقل يک اثر فلسفی در اين ليست نيست.
حتی سلیقه ادبی آقايان در مقايسه با آثار ترجمه شده به فارسی هم چندان خوب نيست. مثلا در اين ليست رمان متوسط کوری اثر ساراماگو هست اما اثری از اثار يوسا ديده نميشود.
به هر حال من قصد دارم آثاری را که در اين ليست هستند و به فارسی ترجمه شده اند به مرور معرفی کنم. بعد هم البته در کمال خودخواهی بدون اظهار نظر از هیچ صاحبنظری صد اثر انتخابي خودم را در حوزه ادبيات اينجا خواهم نوشت.

Friday, January 23, 2004

غم نان هيچ عذری برای فاحشگی هنر نيست.
بونوئل

مهران مديری شايد خود را ارزان نفروخته باشد. شايد اگر در جمع خصوصی با ايشان صحبت کنيم با استدلال قوی مثل بسياری از ما هم محافظه کاران و هم اصلاح طلبان را زير سئوال ببرد اما وقتی از تريبون آن جناح اينگونه فيلم ميسازد..... شايد اگر کمی به او نزديکتر شويم و از ميزان دستمزدش باخبر شويم به او حق دهيم نقش فاحشه ای را بازی کند.
مهران مديری قبل از اينکه هنرمند يا بازيگر خوبی باشد مدير باهوشی است کادری که وی برای سريال پاورچين انتخاب کرده بود (‌با وجود پيمان قاسم خانی که فيلم نامه نويس با استعدادی است)‌ گل کرد و سريال نقطه چين هنوز وامدار شهرت پاورچين است.
جمله بونوئل شايد در مورد مهران مديری چندان صدق نکند. مهران مديری هنرمند نيست يکی از بدترين بازيگران سينما است(‌ کارگردانان ايرانی با همه استعداد فراوانشان! اينرا ميدانند و کمتر ريسک به خدمت گرفتن ايشان را به جان ميخرند) چند افه مخصوص به خود در بازيگری دارد که جز در تلويزيون قابل استفاده نيست و يه جو شانس و به مقدار بيشتری هوش.

Thursday, January 22, 2004

اين ليست شامل صد کتابی هست که توصيه شده قبل از مردن بخوانيد.
من عين ليست رو اينجا کپی کردم بسياری از اسامی غلط نوشته شده که در حد امکان درستش کردم
مواردی را که به صورت ايتاليک ميبينيد هنوز به فارسی ترجمه نشده اند(‌تا آنجا که من ميدانم)
چينو آچه به (1930- ) فروپاشي : نيجريه
هانس کريستيان آندرسن (1805- 1875 ) داستان ها و قصه ها : دانمارک
جين اوستين (1775- 1817 ) غرور و تعصب : انگليس
آنوره بالزاک (1799- 1850 ) بابا گوريو : فرانسه
ساموئل بکت (1906- 1989 ) سه گانه ي مولي ، مالون مي ميرد ، بي نام : ايرلند
بوکاچيو ( 1313- 1375 ) د کامرون : ايتاليا
خورخه لوئيس بورخس ( 1899- 1986) مجموعه ي آثار : آرژانتين
اميلي برونته ( 1818- 1848) بلندي هاي بادگير : انگليس
آلبر کامو (1913- 1960) بيگانه : فرانسه
پل سزان (1920-1970 ) اشعار : فرانسه/ روماني
فرديناند سلين ( 1894- 1961 ) سفر به انتهاي شب : فرانسه
ميگوئل سروانتس ( 1547- 1616 ) دون کيشوت : اسپانيا
جفري چائوسر (1340- 1400) حکايت هاي کانتربوري : انگليس
جوزف کنراد (1857-1924 ) نوسترومو : انگليس/ اوکراين
دانته ( 1265- 1321 ) کمدي الهي – ايتاليا
چارلز ديکنز ( 1812 1870 ) آرزوهای بزرگ : انگليس
دنيس ديدرو (1713- 1784 ) ژاک قضا قدري و اربابش : فرانسه
آلفرد دوبلين (1878- 1957 ) محله آلکساندر برلين : آلمان
فيودور داستايوسکي ( 1821- 1881) جنايت و مکافات – ابله – تسخيرشدگان – برادران کارامازوف : روسيه
جورج اليوت (1819- 1880 ) ميانه ماه مارش : انگليس
رالف اليسون ( 1914- 1994) مرد نامرئي : آمريکا
اورپيدو ( 480- 406 ق.م) مده آ : يونان
ويليام فالکنر (1897- 1962 ) آبشالوم ، آبشالوم – خشم و هياهو : آمريکا
گوستاو فلوبر (1821- 1880 ) مادام بواري – داستان مردجوان : فرانسه
فدريکو گارسيا لورکا ( 1898- 1936 ) قصيده هاي کولي ها : اسپانيا
گابريل گارسيا مارکز (1928 - ) صد سال تنهايي – عشق سالهاي وبا : کلمبيا
گيل گمش ( 1800 ق.م )
يوهان ولفگانگ گوته ( 1749- 1832 ) فاوست : آلمان
نيکلاي گوگول ( 1809- 1852 ) نفوس مرده : روسيه
گونتر گراس (1927 - ) طبل حلبي : آلمان
گويمارس روزا ( 1880- 1967 ) شيطان در راه : برزيل
کنوت هامسون ( 1859- 1952 ) گرسنگي : نروژ
ارنست همينگوي (1899- 1961 ) پيرمرد و دريا : آمريکا
هومر (700 ق. م ) ايلياد و اوديسه : يونان
هنريک ايبسن (1828- 1906 ) خانه عروسک : نروژ
کتاب ايوب ( 400 ق. م ) فلسطين /اسرائيل
جيمزجويس (1882- 1941 ) اوليس : ايرلند
فرانتس کافکا (1883- 1924 ) مجموعه ي داستانها- مسخ – قصر : جمهوري چک
کاليداس ( 400- ) بازشناسي ساکونتالا : هند
ياسوناري کاواباتا (1899- 1972 ) صدايي از کوهستان : ژاپن
نيکوس کازنتزاکيس (1883- 1957 ) زورباي يوناني : يونان
ديويد. ه. لارنس (1885- 1930 ) پسران و عشاق : انگليس
هالدور لاکسنس (1902- 1998 ) مردم مستقل : ايسلند
گياکومو لئوپاردي (1798- 1837 ) مجموعه ي اشعار : ايتاليا
دوريس لسينگ (1919- ) دفترچه طلايي : انگليس
آستريد ليندبرگ (1907- 2002 ) پي پي جوراب بلند : سوئد
لو خوان (1881- 1936 ) دفتر خاطرات مرد ديوانه و ديگر روايت ها : چين
ماهابهاراتا ( 500 ق . م ) : هند
نجيب محفوظ (1911- ) بچه هاي محله ما : مصر
توماس مان (1875- 1955 ) خانواده بودنبروک – کوه جادويي : آلمان
هرمان ملويل (1819- 1891 ) موبي ديک : آمريکا
ميشل مونتاين (1533- 1592 ) مقالات : فرانسه
السا مورنته (1918- 1985 ) تاريخ : ايتاليا
توني موريسون (1931- ) عشق : آمريکا
شيکيبو موراساکي (978- 1014 ) حکايتي از گنجي : ژاپن
روبرت موسيل (1880- 1942 ) مرد بدون خاصيت : اطريش
ولاديميرنابوکف (1899- 1977 ) لوليتا : روسيه / آمريکا
حکايات نيوله س (1300- ) : ايسلند
جورج اورول(1903- 1950) 1948 : انگليس
اويد (43 ق. م تا 17 ب.م ) دگرديسي ها : ايتاليا
فرناندو پسوآ (1888- 1935 ) کتاب نا آرامي ها : پرتقال
ادگار آلن پو (1809- 1849 ) مجموعه ي داستانها – آمريکا
مارسل پروست (1871- 1922 ) در جستجوي زمان هاي از دست رفته : فرانسه
رابله (1495- 1553 ) پانتاگروئل و گارگانتوا : فرانسه
خوان رولفو(1918-1986 ) پدروپارامو : مکزيک
مولوي ( 1207- 1273 ) مثنوي ( قرآن پارسي ) : ايران
سلمان رشدي (1947- ) بچه هاي نيمه شب : هند/ انگليس
سعدي (1200-1292 ) گلستان : ايران
طيب صالح (1922- ) کشش به سوي شمال : سودان
خوزه ساراماگو(1922- ) کوري : پرتقال
ويليام شکسپير (1564- 1616 ) هاملت – ليرشاه – اتللو : انگليس
سوفکلس (496- 406 ق. م ) اديپ شهريار : يونان
استاندال (1713- 1768 ) سرخ و سياه : فرانسه
لارنس استرن (1713- 1768 ) تريسترام شندري : ايرلند
ايتالو اسوو ( 1861- 1928 ) اعترافات زنوس : ايتاليا
جوناتان سويفت (1667- 1745) سفرنامه گاليور : ايرلند
لئو تولستوي (1828- 1910 ) جنگ و صلح – آناکارنينا- مرگ ايوان ايليچ و حکايات ديگر : روسيه
آنتوان چخوف (1860- 1904) داستانها : روسيه
هزار و يکشب (700- 1500 ) هند / ايران / عراق / مصر
مارک تواين (1835- 1910 ) هاکلبري فين : آمريکا
والميکي (300 ق. م ) رامايانا : هند
پابلوس ويرژيل (70- 19 ق. م ) انئيد : ايتاليا
والت ويتمن (1819- 1941) علف ها : آمريکا
ويرجينيا وولف (1882- 1941 ) خانم دالووي – به سوي فانوس دريايي : انگلستان
مارگريت يورسنار (1903- 1987 ) خاطرات آدرين : فرانسه

Saturday, January 17, 2004

روزنامه همشهری همچون غنيمتی که دست دشمن افتاده است در کوتاهترين مدت ممکنه به گند کشيده شد. رفتار مالکان فعلی اين روزنامه با آن دقيقا جنگهای قديمی را به ياد مياورد که فرماندهان فاتح قسم ميخوردند پس از فتح شهر احدی را زنده باقی نگذارند.
آقای عطار عليرغم وعده هايی که در ابتدای ورود به همشهری داد بيشتر نويسنده های مطرح و به اصطلاح ارزشمند روزنامه را از آن اخراج کرد بعد نوبت به ضميمه های پر بار اين روزنامه رسيد. ضميمه اقتصادی همشهری که کمترين سمت گيريهای سياسی را در مقاله هايش داشت و بيشتر به معنی واقعی کلمه اقتصادی بود تعطيل شد. بعد نوبت به ضميمه کامپيوتر ( روزهای سه شنبه رسيد) بعد ضميمه دوشنبه ها از بيست و چهار صفحه به شانزده صفحه کاهش يافت و مطالبی در اين شانزده صفحه منتشر ميشود که خواننده از بی رحمی سردبير در اتلاف کاغذ حيران ميشود بعد نوبت به چهار صفحه ميانی همشهری رسيد که ويژه انديشه و هنر بود. دو مقوله ای که صاحبان فعلی همشهری از آن وحشت دارند. بعد به جای همه اين ويرانگيريها ضميمه جلفی درست کردند به اسم ايرانشهر و اين ويرانی همچنان ادامه دارد.
روزنامه همشهری به جز روزنامه ويژه جمعه غير قابل تحمل شده بود. اين روزنامه هم از دو هفته قبل با تعطيلی عملی همشهری جوان و ادغام آن در روزنامه تبديل به ملغمه ای شد خاص همان آقايان.
هم اکنون در اين روزنامه از مقاله تحليلی و علمی خبری نيست ترجمه خبرهاي تلکس خبرگذاريها نوعی سنت روزنامه نگاری را در ايران پايه گذاشته است که با فرهنگ روزنامه خوانی همين مملکت همخوانی دارد.

Monday, January 12, 2004

. اين تکه را از روزنامه شرق بخوانيد:
رياست قوه قضاييه در پاسخ به اين پرسش كه با توجه به شرايط زلزله خيزي كشور، قوه قضائيه چه برنامه اي براي برخورد با متخلفان ساختماني و مهندسان و پيمانكاران متخلف در نظر مي گيرد، گفت: در اين خصوص دستورالعمل هاي خوبي در شهرداري ها و وزارت مسكن وجود دارد، ولي بر اجراي اين دستورالعمل ها نظارت مناسبي وجود ندارد.به گفته آقاي شاهرودي، برخي از اين تخلفات انتظامي است و شهرداري ها و دستگاه های متولي ساخت مسكن مي توانند ضمن برخورد، پروانه كار مهندسان ناظر متخلف را لغو كنند.
يعنی هيچکس قبل از اينکه ايشان به اين سمت برسند برايشان وظايفشان را شرح نداده است؟ ايشان نميفهمند که کوتاهی عمدی مهندس ناظر باعث مرگ ساکنان يک ساختمان ميشود؟ متوجه هستند که رياست قوه قضاييه معنی اش اين نيست که کفششان را در بياورند و روی کف زمين روی تشکچه بنشينند و شاکيان پرونده های مختلف نزدشان بيايند و ايشان يکطرفه به قضاوت بنشينند؟ نميفهمند که مشکلات قضايي کشور شصت ميليونی از اين طريق حل شدنی نيست؟

Sunday, January 11, 2004

بستم دی ماه ۱۳۲۵ دکتر مصدق در مسجد شاه در اجتماع مردم معترض به احتمال مداخله دولت در انتخابات در شرف انجام به قوام السلطنه نخست وزير وقت اخطار کرد که دست خود را از جريان انتخابات دور نگهدارد و نظر و خواست مردم را به بازی نگيرد. دکتر مصدق که بارها قوام را عامل بيگانه خوانده بود گفت که ما يا بايد انتخابات درست داشته باشيم و يا مطلقا انتخابات نداشته باشيم. کاری نکنيد که مداخله در انتخابات يک عادت شود که در اين صورت مردم به آن اعتنا نخواهند کرد و لفظ انتخابات در آنها شور و اشتياق به وجود نخواهد آورد. مداخله دولت در انتخابات خيانت به حقوق مردم است.بگذاريد هرکس را که ميخواهند برگزينند اگر بعد احساس کنند که در انتخاب افراد اشتباه کرده بودند دفعه بعد دقت بيشتری به عمل آورند و چشمشان را بازتر ميکنند و تکرار اين عمل همان تکامل دمکراسی است...
شرق شنبه ۲۰دي ماه
دو مقاله خواندنی در باره گسلهای تهران۱ و ۲

Sunday, January 04, 2004

دوستان از من در مورد نقشه گسلهای تهران ميبرسند.
برای درک اين نقشه بايد بدانيد که:
مناطقي که به رنگ زرد در اين نقشه مشخص شده مرز گسيختگي گسلهاست. در اين منطقه هيچ ساختماني با هر ضريب ايمني سالم نميماند. منطقه بعدي که به رنگ آبي مشخص شده به دليل اينکه در جوار منطقه گسست قرار دارد ويراني بسيار شديدي خواهد داشت.
اگر تهران از اصول شهر سازي درست و حسابي الگو برداري ميکرد تمام اين مناطق زرد و آبي بايد تبديل به پارک ميشد. اينجا مکانهايی هستند که بيشترين برج سازيها در آن انجام گرفته و ميگيرد. دکتر عکاشه بارها اخطار داده است که هيچ برجی در صورت بروز زلزله در اين مناطق سالم نميماند. آقايانی که اينروزها از مردم ميخواهند دعا کنند که در تهران زلزله نيايد هيچ تصميمی برای کاهش فروش تراکم در اين مناطق نگرفته اند.
بخشي که در نقشه اصلي ادامه پيدا ميکند از سمت راست تا لشگرک و جاجرود و تلو و سد لتيان ادامه پيدا ميکند و از سمت چپ که تقريبا کامل اسکن شده است.
مناطقي که در نقشه به رنگ سفيد مشخص شده مناطق با ويراني شديد (‌و غير مسکونی) و مناطق خاکستري رنگ نواحي مسکوني است(‌احتمالا نقشه خيلي قديمي است چون با رشد شهرسازي در دو دهه گذشته کل اين نقشه بايد الان خاکستري ميشد)
نواحي که هاشور شده است مناطق با توان آبگونگي و ويراني شديد ذکر شده است.
تا فراموش نکردم بگويم که اين نقشه از کتاب تهران در انتظار زلزله اسکن شده است.